|
|
امیرالمومنین علی علیه السلام میفرمودند: به خدایی که دانه را شکافت و نسیم را حرکت داد رسول خدا صلوات الله علیه و اله عهد کرد با من که : تو را دوست ندارد مگر مومن و بغض به تو ندارد مگر منافق . (1)
و فرمودند: در منافق دو خصلت جمع نمیشود : راه درست و فهم سنت رسول الله صلوات الله علیه و اله . (2)
1)عَنْ زِرِّ بْنِ حُبَيْشٍ قَالَ: سَمِعْتُ عَلِيّاً علیه السلام يَقُولُ: «وَ الَّذِي فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ إِنَّهُ لَعَهِدَ إِلَيَّ النَّبِيُّ ص أَنَّهُ لَا يُحِبُّكَ إِلَّا مُؤْمِنٌ وَ لَا يُبْغِضُكَ إِلَّا مُنَافِقٌ». الغارات (ط - القديمة) / ج2 / 356 / و منهم الوليد بن عقبة ….. ص : 355 2)وَ قَالَ ع الْمُؤْمِنُ لَا يُخْلَقُ عَلَى الْكَذِبِ وَ لَا عَلَى الْخِيَانَةِ1 وَ خَصْلَتَانِ لَا يَجْتَمِعَانِفِي الْمُنَافِقِ سمْتٌ حَسَنٌ و فِقْهٌ فِي سُنَّة تحف العقول ؛ النص ؛ ص367 ابن شعبه حرانى، حسن بن على، تحف العقول - قم، چاپ: دوم، 1404 / 1363ق.
.
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[یکشنبه 1396-08-21] [ 05:53:00 ب.ظ ]
.
و كلام او را چون سخن آدميان قرار مده که خداوند از اين بزرگتر و بزرگوارتر و كريمتر و عزيزتر و متبارك و متعالى است که وصف كنندگان او را وصف كنند مگر به آنچه خود خود را به آن وصف فرموده در قول خويش كه لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.
آن مرد عرض كرد كه يا امير المؤمنين اندوه را از من بردى خدا اندوه را از تو ببرد و گرهى را از من گشودى .
حضرت فرمودند: و اما این کلام که بَلْ هُمْ بلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ و ذكر كردن خداوند، مؤمنانى را كه ظن دارند كه پروردگار خود را ملاقات ميكنند واین که إِلى يَوْمِ يلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ پس از بخل و منع زكاة ايشان را نفاقى متمكن در دلهاى ايشان كه راسخ باشد و زائل نگردد تا روزى كه ببينند او را بآنچه خلف كردند با خدا آنچه را وعده داده بودند او را و این که فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً بآن معنى است كه ذكر مى شود
اما این که بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ يعنى بعث و بر انگيختن از قبرها
و خداى عز و جل آن را لقاء و ديدن خود ناميده و همچنين ذكر مؤمنانى كه ظن دارند كه پروردگار خود را ملاقات ميكنند يعنى يقين دارند كه ايشان مبعوث و محشور ميشوند و بثواب و عقاب جزاء داده خواهند شد و ظن در اينجا بمعنى يقين است و همچنين قول آن جناب فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً و قول آن جناب مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ يعنى كسى كه ايمان داشته باشد باينكه مبعوث است كه خدا او را زنده خواهد كرد پس بدرستى كه وعده خدا خواهد آمد از ثواب و عقاب
پس لقاء در اينجا ديدن نيست و لقاء همان بعث است
پس بفهم که همه آنچه را كه در كتاب خدا از لقاى اوست؛ خداوند، از کلمه لقاء درآن بعث را قصد دارد
و همچنين قول آن جناب تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ قصد ميفرمايد كه ايمان از دلهاى ايشان زائل نميشود در روزى كه مبعوث مى شوند آن مرد عرض كرد كه يا امير المؤمنين اندوه را از دل من بردى خدا اندوه را از تو ببرد و گرهى را از من گشودى
وَ لَا تَجْعَلْ كَلَامَهُ كَكَلَامِ الْبَشَرِ هُوَ أَعْظَمُ وَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ وَ أَعَزُّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مِنْ أَنْ يَصِفَهُ الْوَاصِفُونَ إِلَّا بِمَا وَصَفَ بِهِ نَفْسَهُ فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ- «1» قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ وَ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَةً فَقَالَ ع وَ أَمَّا قَوْلُهُ- بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ وَ ذِكْرُ اللَّهِ الْمُؤْمِنِينَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ وَ قَوْلُهُ لِغَيْرِهِمْ- إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ «2» وَ قَوْلُهُ فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً فَأَمَّا قَوْلُهُ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ يَعْنِي الْبَعْثَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِقَاءَهُ وَ كَذَلِكَ ذِكْرُ الْمُؤْمِنِينَ- الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا رَبِّهِمْ يَعْنِي يُوقِنُونَ أَنَّهُمْ يُبْعَثُونَ وَ يُحْشَرُونَ وَ يُحَاسَبُونَ وَ يُجْزَوْنَ بِالثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَالظَّنُّ هَاهُنَا الْيَقِينُ خَاصَّةً وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ- فَمَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ قَوْلُهُ مَنْ كانَ يَرْجُوا لِقاءَ اللَّهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللَّهِ لَآتٍ يَعْنِي مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِأَنَّهُ مَبْعُوثٌ فَإِنَّ وَعْدَ اللَّهِ لَآتٍ مِنَ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ فَاللِّقَاءُ هَاهُنَا لَيْسَ بِالرُّؤْيَةِ وَ اللِّقَاءُ هُوَ الْبَعْثُ فَافْهَمْ جَمِيعَ مَا فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنْ لِقَائِهِ فَإِنَّهُ يَعْنِي بِذَلِكَ الْبَعْثَ وَ كَذَلِكَ قَوْلُهُ- تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلامٌ يَعْنِي أَنَّهُ لَا يَزُولُ الْإِيمَانُ عَنْ قُلُوبِهِمْ يَوْمَ يُبْعَثُونَ قَالَ فَرَّجْتَ عَنِّي يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَرَّجَ اللَّهُ عَنْكَ فَقَدْ حَلَلْتَ عَنِّي عُقْدَة(التوحيد (للصدوق) ؛ ص267)
امیرالمومنین علی علیه السلام به استناد به آیات الهی به صورت برهانی اقامه میکنند که آنچه به سمت شما در حال آمدن هست برانگیخته شدن و بعث بعد از موت برای ثواب و عقاب الهی است
و بعد میفرمایند منظور از تمام واژه های لقاء خداوند در قران بعث و برانگیخته شدن است
.
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[شنبه 1396-08-20] [ 07:36:00 ب.ظ ]
بخون و دلت بسوزه برای اسرایی که همچین روز و شبی کنار مردان بیکفن خود رسیده بودند … لا اله الا الله
"گریه های پسرم …”
- شبی که به کربلا رسیدیم پایان روزی بود که ۶۰۰ عمود را آمده بودیم. فاطمه را با کالسکه قرمزش من هل میدادم و محمد مهدی را پدرش. بعد پیچ ورودی کربلا دیگر من راننده کالسکه نبودم، کالسکه واکر من شده بود …
- با زحمت خودمان را در خانه یک عراقیِ مهمانِ حسین نواز جا دادیم؛ حسینیه خانه اش پر شده بود ولی برای اینکه زوار بی پناه نمانند ما را در طبقه بالای خانه بزرگش جا داد. معلوم بود که از ثروتمندان کربلا بود. خانه بزرگ مبله با راه پله های مارپیچ و چندین اتاق در طبقه بالا…
- رفتیم بالا… من، دوست همراهم و فاطمه چهار ساله و محمد مهدی نه ماهه. از شدت خستگی حتی توان صبر کردن برای پیدا شدن جا را هم نداشتم! پیاده آمدن از نجف تا کربلا با دو بچه و در چهار روز ساده نبود. هرچند در یسر بعد از عسر و عشق در هر قدم و لذت تصور قرب همراهش بود و شیرینش می کرد. به ما در سالن طبقه بالا پتو دادند تا بخوابیم اما…
- محمدم شروع به گریه کرد. هیچ چیز آرامش نمی کرد و من که حتی روی پا نمیتوانستم بایستم بغلش کردم و راهش بردم و قرآن میخواندم تا آرام شود ولی …
- صدای بقیه مهمانان صاحب خانه در آمده بود. خسته به کربلا رسیده بودند و میخواستند بخوابند اما صدای پسر من نمیگذاشت. ناراحتی بقیه مزیدی شده بود بر سختی کار من. برای راحتی بقیه مهمان ها صاحب خانه به طبقه پایین راهنماییم کرد. دخترم هم گوشه چادرم را گرفته با من آمد. رفتم در آشپزخانه کنار بچه ها و خانواده خود صاحب خانه. بچه گریه می کرد و دردش را هیچکس نمیفهمید. به گمان دل درد نبات دادیم ولی اثری نداشت. دامادشان که پزشک بود آمد ولی افاقه نکرد و آخر سر هم داروی خواب آور داد تا بچه کمی خوابش برد. من نشسته گوشه آشپزخانه؛ بچهِ به بغل، اندکی خوابیدم ولی باز هم با بیداری پسرم شروع به گریه کرد.
- ساعت شش صبح زن های خانه خانمی را آوردند و گفتند بچه را بده به این خانم. من امتناع می کردم و به کارشان اعتماد نداشتم.گفتند خادمه حرم اباعبدلله است و من پسرم را دادم، روغن مالیش کرد و دعا خواند و در آخر با شال سفت قنداقش کرد.بغلم داد. پسرم شیر خورد و خوابید و سه ساعت بعد که بلند شد خوب شده بود ؛ دوباره خندید و بازی کرد… بدن درد گرفته بود در راه… توی کالسکه….. پیاده نیامده بود… روی شتر بی جهازی نبود… کتک نخورده بود… پدرش کنارش بود…
.
موضوعات: محرم, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[جمعه 1396-08-19] [ 08:37:00 ب.ظ ]
.
.
کربلا ما را به سوی خود فرا میخواند و ارواح مشتاق ما بیتابانه، همچون کبوتران حرم، به سوی کربلا بال میگشایند. بار دیگر صدای «هل من ناصر» امام عشق در دل تاریخ بلند است و این بار حضور امت بهراستی شگفتآور است. هر آنکس در هر زمان و در هر جا به این صلا لبیک گوید کربلایی است و کربلا میزان عشق است و اهل الله را از اغیار جدا میکند.
کربلا، آغوشت را بگشای، حزب الله به سوی تو میآید.
جلوههای شگفتآور حضور امت، همه حکایت از این دارد که آنان حضور تاریخی خود را میشناسند و سر آنچه عاشورا را جاودانه ساخته است دریافتهاند.
حب حسین(ع) سرالاسرار شهداست. فاین تذهبون؟ اگر صراط مستقیم میجویی بیا؛ از این مستقیمتر راهی وجود ندارد: حب حسین علیه السلام.
چه روزگار شگفتی! همه تاریخ در اینجا حاضر است.
شهید سید مرتضی آوینی
.
موضوعات: شهید, سخن بزرگان, سبک زندگی, محرم, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-08-18] [ 04:22:00 ب.ظ ]
.
. آن که فهمید:
از همان شب چهارم اسفند 1358 تا امروز، با این خاطرهی شهید بهشتی خیلی سوختم. مخصوصاً که طی 32 سال گذشته کسی – به خصوص نشریات مثلاً ارزشی مثل روزنامهی جمهوری اسلامی به ریاست «مسیح مهاجری» از مجروحین حادثه انفجار هفتم تیر و سینه چاک دوستی با شهید بهشتی - حاضر به چاپ آن نمیشد. تلختر این بود که میگفتند:
- ذکر این خاطره به شخصیت شهید بهشتی لطمه میزند!
فقط کاش میگفتند:
- تو دروغ میگویی … ولی این حرف را هم نمیزدند.
شهید بهشتی در جمع باصفای رزمندگان اسلام و عاشقان انقلاب اسلامی یکی دو روز قبل اعلام شده بود، جلوی دانشکدهی فنی دانشگاه تهران هم روی مقواهایی نوشته بودند:
جلسه پرسش و پاسخ پیرامون حوادث و اتفاقات اخیر با حضور آیت الله دکتر بهشتی.
زمان: روز شنبه 4/12/1358
از ساعت 17
مکان: سالن آمفیتئاتر دانشکده فنی.
خیلیها خودشان را برای چنین برنامهای آماده کرده بودند.
بیشتر از همه، ضد انقلابها منتظر بودند تا در چنین برنامهای، به اهداف خود که تخریب دکتر بهشتی بود، برسند. به همین خاطر بود که بچههای چادر وحدت، از آن چه که امکان داشت در این مراسم پیش بیاید، هراس داشتند.حدود یکی دو ساعت قبل از شروع مراسم و آمدن دکتر بهشتی، ما که شاید حدود 15 نفر بیشتر نمیشدیم، برای پیش گیری از حوادث، در ردیف جلوی صندلیهای سالن نشستیم.هر لحظه بر تعداد جمعیت افزوده میشد. قیافههای همه به خوبی نشان میداد که از گروههای چپی یا مجاهدین خلق هستند.
غالب دخترها، بیحجاب و نهایتاً با تیپ ظاهری مجاهدین بودند. اصلاً دختر مسلمان چادری بینشان به چشم نمیخورد.صندلیها کاملاً پر شده بودند که آیت الله بهشتی از درِ پایین، کنار ردیف اول وارد شد. ما صلوات فرستادیم ولی همهمهای در سالن افتاد که صلوات ما بین آن گم شد.دکتر بهشتی که پشت میز بالای سِن قرار گرفت، دو محافظش یکی در انتهای سمت راست، و دیگری در انتهای سمت چپ سالن، هر کدام با فاصلهای حداقل 10 متر ایستادند.
بسم الله الرحمن الرحیم را که آیت الله بهشتی گفت، دقایقی به عنوان مقدمه پیرامون حوادث اخیر صحبت کرد و قرار شد بیشتر به سوالات مخاطبین پاسخ بدهد. کاغذهایی که روی آنها مثلاً سوال نوشته شده بود، دسته دسته به ایشان داده میشد که یکی یکی برمیداشت و میخواند. از هر ده کاغذ، شاید فقط یک سوال درست و حسابی در میآمد. اکثراً اهانت و فحاشی بود.دکتر بهشتی، هر برگ را که برمیداشت، اول با خودش آرام را میخواند و سپس میگفت:
- خب … اینم به مادرم فحش داده … این یکی هم باز به خونوادم اهانت کرده …
در سالن همهمهی ثابتی وجود داشت. ناگهان با فریادی که از عقب جمعیت بلند برخاست، فضا متشنج شد:- کثیت … آمریکایی … مزدور …از هر ده کاغذ، شاید فقط یک سوال درست و حسابی در میآمد. اکثراً اهانت و فحاشی بود
ولی آیت الله بهشتی، آرام و ساکت نشسته بود و فقط به هتاکیهای آنها گوش میداد. تبسّمی بر لب داشت که اعصاب ما بچه حزباللهی را خورد میکرد. چه معنا دارد که طرف داشت به نوامیست فحاشی میکند، ولی تو بخندی؟
کم کم فضای سالن پر شد از داد و فریاد و فحاشی. ناگهان برق سالن قطع شد و سالن در تاریکی محض فرو رفت. چشم چشم را نمیدید. با قطع برق، صدای فحاشی بلندتر شد. حرفهای بسیار رکیکی خطاب به خانوادهی آیت الله بهشتی فریاد شد.وحشت وجود ما را گرفت که نکند ضد انقلابیون از فرصت پیش آمده سوء استفاده کنند و به ایشان آسیبی برسانند.
هیچ کاری هم از دست ما ساخته نبود. با توجه به این که احتمال زیاد میدادیم که قطع برق با برنامهی قبلی و حساب شده باشد، مراقب بودیم کسی از ردیف اول جلوتر نرود. به خاطر ازدحام افراد که در روی زمین و میان ردیف صندلیها هم نشسته بودند، امکان کنترل جمعیت نبود. با هراس و وحشت نشسته و مضطرب بودیم که چه خواهد شد.بیشتر از 10 دقیقه برق سالن قطع بود. بغض گلویم را گرفته بود. میخواستم در آن تاریکی گریه کنم. اصلاً دیگر بحث سیاست و اختلاف عقیده مطرح نبود. فحاشیهای بسیار رکیکی خطاب به خانوادهی آیت الله بهشتی میشد.
مخالفت با بهشتی، چه ربطی به خانوادهاش داشت که هر چه از دهان کثیفشان درمیآمد، به آنها خطاب میکردند. صداها درهم و برهم به گوش میرسید. ما که چاره و توانی نداشتیم، فقط داد میزدیم:
- ببند دهنت رو بیشع ور … برق که آمد، همه جا خوردند. برخلاف تصور همگان، آیت الله بهشتی، درحالیکه همچنان تبسم زیبایی بر لب داشت، سر جای خودش پشت میز نشسته و دو محافظ هم سر جاهای خود بودند و اصلاً به کنار او نیامده بودند. آرامش و خون سردی بهشتی، هر دو گروه حزباللهی و غیر حزباللهی را عصبانی کرده بود. ضد انقلابها از تبسّم و خون سردی او در برابر هتاکیها و اهانتهای زشتشان شدیداً عصبانی شده بودند و با شدت بیشتری فحاشی میکردند؛ ولی ما، از خون سردی او در برابر پررویی آنها عصبانی میشدیم که چرا با آنها برخورد تند نمیکند و عکسالعملی نشان نمیدهد؟
ساعتی که به همین منوال گذشت؛
آیت الله بهشتی گفت:
- اگه دیگه سوالی نیست من برم … ناگهان از وسط جمعیت، کسی فحش رکیکی داد که دکتر بهشتی با همان خندهی همیشگی گفت:- خب مثل این که هنوز حرف دارید … پس من میشینم و گوش میدم.که دوباره سر جایش نشست.با صبر و تحمل عجیب او، فحاشیهای دشمنانش نیز ته کشید.
از بالای سن که خواست بیاید پایین، از پلههای سمت راست آمد تا از در بیرون برود. ما ده - پانزده نفر، سریع دویدیم و دستهایمان را دور کمر او حلقه کردیم که مبادا ضد انقلابیون به ایشان آسیبی برسانند.دستهای من درست دور پهلو و جلوی دکتر بهشتی، با یکی دیگر از بچهها حلقه شده بود. نگاهم در چشمان او خیره مانده بود که نشان از صبر و تحمل بسیارش داشت. همین که به در خروجی نزدیک شد، جوانی حدوداً 20 ساله، با چهرهای شدیداً عصبانی که رگ گردنش بیرون زده بود، خودش را رساند جلوی بهشتی. همین که رو در روی او قرار گرفت، شروع کرد به فحاشی. رکیک تر و کثیفتر از آن، اهانتی نشنیده بودم. بدترین اهانتهای ناموسی را نسبت به خانوادهی آیت الله بهشتی، توی رویش فریاد کرد.من دیگر گریهام گرفت. سعی کردیم او را از بهشتی دور کنیم، ولی او که ول کن نبود، سفت چسبیده بود و همچنان با عصبانیت و بغض، فحش میداد. ما هم که میخواستیم جوابش را بدهیم، با بودن بهشتی نمیتوانستیم. مانده بودیم چه کار کنیم.
اما آیت الله بهشتی، تبسّمی سخت بر لب آورد و در حالی که سرش را تکان میداد، زبان گشود و با لبخند خطاب به آن جوان عصبی گفت:- بگو … باز هم بگو … بگو …این دیگر کی بود؟ طرف داشت بدترین اهانتهای ناموسی را جلوی همهی جمعیت نثارش میکرد، ولی او همچنان میخندید و تازه به او میگفت که باز هم بگوید.به سرعت بهشتی را به سالن و طرف در خروجی بردیم. دم در، آیت الله بهشتی از در خارج نشد. علت را که پرسیدیم، گفت:
- من اگه از این جا برم بیرون، شما این جوونها رو میزنید …با تعجب گفتم:
- حاج آقا ما ده پونزده نفریم و اونا صدها نفر …که خندید و گفت:
- فرقی نمی کنه … من پام رو از این جا بزارم بیرون، شما اینا رو کتک میزنید … برای همین هم من همین جا میایستم تا همهی اینا به سلامت از دانشکده خارج بشن، اون وقت من میرم …نمیپذیرفت که از سالن خارج شود.
جمعیت داشت به طرف در خروجی میآمد؛ ما هراس داشتیم این جا هم اتفاق بدی بیفتد، ولی او نمیرفت. سرانجام با کلی قسم و آیه که به هیچ وجه به این جماعت چند صد نفره دست نمیزنیم، آیت الله بهشتی از در دانشکده خارج شد و در تاریکی، سوار ماشین شد و رفت.
با رفتن بهشتی، ما که داشتیم از بغض میترکیدیم، سریع در دانشکده را بستیم و دویدیم طرف میزهای داخل محوطه. هر کدام پایهی میز آهنی یا چوبیای به دست گرفتیم و به طرف جماعتی که در حال شعار دادن از سالن خارج میشدند، هجوم بردیم.همهی آن جماعت فحاش که چند صد نفر بودند و کاملاً فضای سالن را در اختیار گرفته بودند، از ترس ما ده پانزده نفر، به راهروهای دانشکده پناه بردند و ما که از ظلمی که این بیشرفها به آیت الله بهشتی کرده بودند، خون خونمان را میخورد، میدویدیم وسطشان و هر کس را که دم دستمان میآمد، میزدیم. بعضی که دیگر خیلی ترسیده بودند، از پنجرههای دانشکده یک طبقه به بیرون پریدند و فرار کردند.ساعتی که به همین منوال گذشت؛
منبع: تبیان
.
.
موضوعات: شهید, سبک زندگی
لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-08-17] [ 04:51:00 ب.ظ ]
.
عدل یعنى هر چیزى در جاى خود قرار گرفتن. معناى لغوى عدل هم یعنى میانه. اعتدال هم كه مىگویند، از این واژه است؛ یعنى در جاى خود، بدون افراط و بدون تفریط؛ بدون چپروى و بدون راستروى. این هم كه مىگویند عدل یعنى قرار دادن هر چیزى در جاى خود، بهخاطر همین است. یعنى وقتى هر چیز در جاى خود قرار گرفت، همان تعادلى كه در نظام طبیعت بر مبناى عدل و حق آفریده شده، بهوجود مىآید. در رفتار انسان، عدل لازم است. براى حكمران، عدل لازم است. در موضعگیرى، عدل لازم است. در اظهار محبت و نفرت، عدل لازم است.
قرآن فرموده است: «و لا یجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا»؛ دشمنى با كسى موجب نشود كه شما دربارهى او از عدالت كناره بگیرید و عدالت را رعایت نكنید؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى».
به كسى نباید بیهوده تهمت زد؛
كسى را نباید به خاطر یك امر، از همهى آن چیزهائى كه صلاحیت محسوب میشود، انسان او را نفى بكند.
با انصاف باید بود؛ با انصاف باید عمل كرد؛ با انصاف باید حرف زد. (…)
اگر با كسى دشمنید، این دشمنى موجب نشود كه نسبت به او بىانصافى كنید، بىعدالتى كنید؛ حتّى نسبت به دشمن؛ حالا آنكه دشمن هم نیست.
بىعدالتىها را همه كنار بگذارند؛ بىانصافىها را همه كنار بگذارند؛ همه در زیر پرچم نظام اسلامى و جمهورى اسلامى جمع بشوند؛ اصولى وجود دارد، به آن اصول همه پابندى خودشان را اعلام بكنند.
در كنار هم باشند، اختلاف سلیقه هم باشد. چه اشكال دارد؟ همیشه اختلاف سلیقه بوده. در دورانهاى مختلف هر جائى كه این اختلاف سلیقهها و اختلاف برداشتها با هواى نفس انسان مخلوط شد، كار خراب میشود. هواى نفس را باید خیلى ملاحظه كرد.
به خودمان در فریب خوردن از هواى نفس سوءظن داشته باشیم. نگاه كنیم ببینیم كجا نفس است و هوىهاى نفسانى ماست؛ كجا نه، واقعاً احساس تكلیف است؛ و در احساس تكلیف هم دقت بكنیم كه قدم از دایرهى تكلیف آنطرفتر نباید گذاشت؛ زیادهروى نباید كرد.
بله، یك عدهاى دشمنى میكنند، یك عدهاى خباثت به خرج میدهند، یك عده اى از خباثتكنندگان پشتیبانى میكنند - اینها هست - اما باید مراقب بود.
اینگونه از مشكلات رهایی پیدا میكنید!
اگر به نام عدالتخواهى و به نام انقلابیگرى، اخلاق را زیر پا بگذاریم، ضرر كردهایم؛ از خط امام منحرف شدهایم.
اگر به نام انقلابیگرى، به نام عدالتخواهى، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به كسانى كه از لحاظ فكرى با ما مخالفند، اما میدانیم كه به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت كردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم.
اگر بخواهیم به نام انقلابیگرى و رفتار انقلابى، امنیت را از بخشى از مردم جامعه و كشورمان سلب كنیم، از خط امام منحرف شدهایم.
در كشور آراء و عقاید مختلفى وجود دارد. اگر چنانچه یك عنوان مجرمانهاى بر یك حركتى، بر یك حرفى منطبق شود، این عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههاى موظف باید تعقیب كنند و میكنند؛ اما اگر عنوان مجرمانهاى نباشد، كسى است كه نمیخواهد براندازى كند، نمیخواهد خیانت كند، نمیخواهد دستور دشمن را در كشور اجرا كند، اما با سلیقهى سیاسى ما، با مذاق سیاسى ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم؛
«و لایجرمنّكم شنئان قوم على الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و میگوید: مخالفت شما با یك قومى، موجب نشود كه عدالت را فرو بگذارید و فراموش كنید.
«اعدلوا»؛ حتّى در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوى»؛ این عدالت، نزدیكتر به تقواست.
مبادا خیال كنید تقوا این است كه انسان مخالف خودش را زیر پا له كند؛ نه، عدالت ورزیدن با تقوا موافق است.
تقوا یعنى همان مراقبت؛ مراقبت از خود، مراقبت از مسیر، مراقبت از در نیفتادن و دچار نشدن به مشكلات.
میفرماید: اینجورى است كه شما از چنگ مشكلات رهائى پیدا میكنید؛ اینجورى است كه در این خارزار عجیب و غریب، میتوانید راه را درست طى كنید و بدون آسیب جلو بروید؛ «اعدلوا هو اقرب للتّقوى».
” والســـّــلام ُ عــلــی مـَـن ِ اتــَّـبـَع َ الهـُــدی
.
موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1396-08-15] [ 01:02:00 ب.ظ ]
.
.
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
آن حضرت شبیه ترین مردم است به حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله در خَلق و خُلق و شمایل او، شمایل آن حضرت است و آنچه جمع شده از روایات در شمائل آن حضرت آن است که :
آن جناب ابیض(سفید) است که سرخی به او آمیخته و گندم گون است که عارض شود آن را زردی از بیداری شب. و پیشانی نازنینش فراخ و سفید و تابان است و ابروانش به هم پیوسته و بینی مبارکش باریک و دراز که در وسطش فی الجمله انحدابی دارد و نیکو رو است و نور رخسارش چنان درخشان است که مستولی شده بر سیاهی محاسن شریف و سر مبارکش ، گوشت روی نازنینش کم است، بر روی راستش خالی است که پنداری ستاره ای است درخشان ، ( وَ عَلی رَاءْسِهِ فَرْقٌ بَیْنَ وَفْرَتَیْنِ کَاَنَّهُ اَلِفٌ بَیْنِ وا وَیْنِ ) ، میان دندانهایش گشاده است ، چشمانش سیاه و سرمه گون و در سرش علامتی است ، میان دو کتفش عریض است ، و در شکم و ساق مانند جدش امیرالمؤ منین صلوات الله و سلامه علیه است .
الْمَهْدِیُّ طاوُسُ اَهْلَ الْجَنَّهِ، وَجْهُهُ کَالْقَمَرِ الدُّرِّیِّ عَلَیْهِ جَلابیبُ النّورِ ؛ یعنی حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف طاوس اهل بهشت است ، چهره اش مانند ماه درخشنده است . بر بدن مبارکش جامه ها است از نور، ( عَلَیْهِ جُیُوبُ النُّورِ تَتَوَقَّدُ بِشُعاعِ ضِیاءِ الْقُدْسِ ) ؛ بر آن جناب جامه های قدسیه و خلعتهای نور انیه ربانیه است که متلالا است به شعاع انوار فیض و فضل حضرت احدیت. و در لطافت و رنگ چون گل بابونه و ارغوانی است که شبنم بر آن نشسته و شدت سرخی اش را هوا شکسته ، و قدش چون شاخه بان درخت بیدمشک یا ساقه ریحان ،
( لَیْسَ بِالطَّویلِ الشّامِخ وَ لا بِالْقَصیر الْلازِقِ ) ؛
نه دراز بی اندازه و نه کوتاه بر زمین چسبیده ،
( بَلْ مَرْبُوعُ اَلْقامَهِ مُدَوَّرُ الْهامَهِ ) ؛ بلکه قامتش معتدل و سر مبارکش ( مُدَوَّر،
عَلی خَدِّهِ الاَیْمَنِ خالٌ کَاَنَّهُ فَتاهُ مِسْکٍ عَلی رَضْراضَهِ عَنْبَرٍ ) ؛ بر روی راستش ( خالی ) است که پنداری ریزه مشکی است که بر زمین عنبرین ریخته ، ( لَهُ سَمْتٌ ماراتِ الْعُیُونُ اَقْصَدَ مِنْهُ)
هیئت نیک خوشی دارد که هیچ چشمی هیئتی به آن اعتدال و تناسب ندیده .
صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ عَلی آباءِ الطّاهِرینَ
منتهی الآمال الغيبة (شیخ طوسي)ص: 265 بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج52، ص: 11
.
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[یکشنبه 1396-08-14] [ 05:39:00 ب.ظ ]
.
شهید محمدحسین فهمیده تاریخ تولد: ۱۳۴۶ تاریخ شهادت: ۸ آبان ۱۳۵۹ محل تولد: قم طول مدت حیات: ۱۳ سال محل شهادت: جبهه خونینشهر
.
موضوعات: شهید
لینک ثابت
[شنبه 1396-08-13] [ 07:29:00 ب.ظ ]
.
.
+چته؟قهری؟ _آره قهرم باهات
+ خبه خبه اونا سرت کلاه گذاشتن اخم و قهرت هم من باید تحمل کنم!!
.
موضوعات: سیاسی
لینک ثابت
[ 02:03:00 ب.ظ ]
.
.
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
بأبی أنت و أمی یاأباعبدالله
اللهم ارزقنا حرم
.
موضوعات: محرم, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[ 12:53:00 ب.ظ ]
.
.
خلبان « ایدن مصطفی حمید »
خلبان عراقی بود که ازدستور بمباران حلبچه سرپیچی کرد و به دستور صدام حسین اعدام شد اوقبل ازاعدامش گفت:آیاملت ایران وکرد سالهای بعد از من یاد می کنند؟
یادشـــان گـــــــــرامی
.
موضوعات: شهید, سبک زندگی
لینک ثابت
[ 12:48:00 ب.ظ ]
گویند! درعصر سليمان نبى،پرنده اى براى نوشيدن اب بسمت بركه اى پرواز كرد،اما چند كودك را بر سر بركه ديد،پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از ان بركه متفرق شدند.
همينكه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به ان بركه مراجعه نمود .
پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او آزارى بمن متصور نيست. پس نزديك شد ولی آن مرد سنگى بسويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد.
شكايت نزد سليمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد محاكمه و به قصاص محكوم نمود ودستور به كور كردن چشم داد. آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت؛
“چشم اين مرد هيچ آزارى بمن نرساند،بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد! و گمان بردم كه ازسوى او ايمنم پس به عدالت نزديكتراست
اگر محاسنش را بتراشيد تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند”
« علامه دهخدا »
مولي اميرالمؤمنين عليهالسلام: چقدر قبيح است که انسان داراي دو چهرة متضاد و متفاوت باشد.
فهرست غرر، ص ٣٩٥
.
موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی
لینک ثابت
[ 12:41:00 ب.ظ ]
.
. تبریک کریسمس و ولنتاین و مناسبتای غربی میشه با کلاسی تبریک عید غدیر و مبعث و نیمه شعبان شد عرب پرستی !
سفر مکه و کربلا و مشهد کسی بره، میگن چرا پولشو ندادی فقرا ولی از سفر دبی و آنتالیای خودش که نمی گذره، بالاخره آدمیزاده تفریح هم لازم داره !
شاهین نجفی و شارلی فحاشی می کنند شد آزادی بیان مسلمونا از چیزی انتقاد مودبانه کنن، میشه دیکتاتوری دین !
گلشیفته فراهانی لخت شد همه گفتن حجاب مسئله شخصیه الهام چرخنده چادری شد همون آدما گفتن ریا کار و متظاهره !
طرف علنا بر مقبره کورش کبیر سجده می کنه شد یکتا پرست اما بوسه بر ضریح مبارک حضرت عباس میگن بت پرستی !
گریه و اشک و آه و شمع و گیتار و طبل برای مرتضی پاشایی شد انسانیت اما به عزاداری برای حضرت سید الشهدا ( ع ) میگه مرده پرستی !
دلسوزی برای هزاران کودک شهید فلسطین میشه بیگانه پرستی گل گذاشتن پشت در سفارت فرانسه برای کشته شدن 12 نفر میشه انسانیت!
دختره سرمای زمستون با یه ساپورت میاد خیابون سردش نمیشه اما گرمای تابستون اگه روسری سر داشته باشه از گرما هلاک میشه !
خانمه با کفش پاشنه بلند داخل خیابون پیچ و تاب خورون، جولان میده اما جمع کردن چادر یا مانتو بلند براش خیلی خیلی سخت شده !
ته ریش گذاشتن برای مد و کلاس میشه خوشتیپی اما برای محرم و مسجد که باشه میگن اُمل و عقب افتادگی !
چهارشنبه سوری نارنجک میزنه دیوار مردم نمی گه کسی مریض داره بعد در سال فقط سه روز هیئت بیرون بیاد میگن مریضا آسایش ندارن !
برای برد باخت الکی فوتبال میاد آرژانتین و عراقو می بنده به بار فحش ناموسی بعد خود رو از نژاد پاک آریایی و از نسل کوروش و باشخصیت پارسی میدونه !
هر سال بدنش زیر سوزن و جوهر پر از تتو و خالکوبی میشه هیچی نیست اما یکی برای سید الشهدا سینه زنی می کنه، میگن چرا به بدن ضرر می زنید !
دسته ها و جشن های هالووین و شیطان پرستی شده افتخار دسته های سینه زنی محرم شده خار رفته تو چشمش !
برای نشر جملات جعلی و بی منبع کوروش سر و دست می شکنه و تازه خودشم میره مطالب نهج البلاغه رو به اسم کورش می زنه اما به نهج البلاغه پر از حکمت مولا علی که میرسه سکوت میکنه !
امثال صادق هدایت و نیچه که به فجیح ترین شکل مردند شده الگو بعد حضرت علی ، مولود کعبه و شهید محراب رو یه عرب می دونه !
رستم و آرش و کاوه ی افسانه های باستان رو می پرسته اما شهید همت رو که قهرمان زمان خودشه … نمی شناسه ! . . . متاسفم برای احساسات مصلحتی بعضی روشنفکرنماهای جامعه ما که ” شتر با بارش ” را نمی بنند اما اندر خم ” لنگ پشه کوره ای ” وا مانده اند ( ! )
هر کاری هم بکنی باز اینا راضی نمیشن پس هی نگید این وهن دینه اون وهن دینه
قرار نیست دین به ساز امثال این آدما باشه
هر چقدر کوتاه بیاید حرف مفت زیاده برای گفتن ..
.
کلیدواژه ها: آنتالیا, افسانه ولنتاین, الهام چرخنده, توهین به رهبری، اهانت به مقدسات اسلام، شاهین نجفی, خالکوبی, شارلی, شهادت, شهدا, شهید, صادق هدایت, غدیر, مبعث, مکه, نهج البلاغه, نیچه, هانیه توسلی, همت, کربلا, کریسمس, کوروش, گلشیفته فراهانی موضوعات: سبک زندگی, محرم, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[جمعه 1396-08-12] [ 01:10:00 ب.ظ ]
.
. از وقتی شورای شهر تهران و شهرداری تهران تعدادی از عناصرش تعویض شده اند اتفاقات عجیب و غریبی می افتد مثلا همان اوایل یکی از اعضای شورای شهر گفت ما پول برای مراسم عاشورا و تاسوعا نمیدهیم انگار مردم صف بسته اند از این عالی جنابان گدایی کنند برای امام حسین مردک خل وضع هنوز نمی داند امام حسین به پول این مفت خوران احتیاجی ندارد و میلیون ها عاشق دارد تا پای جان . شهردار جدید هم که ابروی هرشهرداری که تا بحال بوده را برده است بعد از جناب قالیباف با آن همه استعداد و کار و تلاش یک روانی خل وضع شهردار شده و از قلیان سرا کردن تهران برای سرطانی کردن مردم و کاسبی خودش بگیر تا گندهای دیگر از تلاش های این نمونه است .
در جدید ترین اظهارات احمقانه اش گفته که تمیز کردن و کمک در کربلا به ما چه ربطی دارد کار شهرداری کربلاست و پیمان شهرداری تهران و کربلا را منحل کرده است. در کربلا انقدر عاشق داریم که به تو امثال تو هیچ نیازی نیست. درضمن تو جایی را تمیز نکرده ای که منت میگذاری به عشق حسین کسان دیگر کارکرده اند. وقتی بجای شخصیت طرف از روی لیست به او رای بدهید یک روانی مثل این می شود شهردار یک شهر بزرگ .
.
موضوعات: محرم, سیاسی, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[ 12:57:00 ب.ظ ]
.
.
1- چه بدانيم و چه ندانيم و چه حواسمان باشد چه حواسمان نباشد از ابتداي اين سفر از در خانه كه بيرون مي آييم ميهمان خاص الخاص صديقه ي طاهره سلام الله عليها هستيم.همانجور كه در حديث شريف كساء فرمود: هم فاطمة و ابوها و بعلها و بنوها…اين سفر هم زيارت همسر ، فلذة الكبد و احفاد زهراي مرضيه سلام الله عليها است.كسي كه خودش را ميهمان مادر يازده امام ميداند صبر و تحمل و نگاه و حوائج و خواسته هايش با ديگران تفاوت ميكند.
٢- در اين سفر كه حقيقت آن حركتي از لايه هاي برون هر انساني به لايه هاي دروني اش خواهد بود به كم راضي نباشيم،مواظب باشيم سفر اربعين برايمان تبديل به يك گشت و گذار مذهبي و انس هر ساله با مأنوسات ذهني نگردد.ما اميدواريم اما معلوم نيست كه اين سفره با اين وسعت هميشگي باشد،اهل حقيقت بايد ابن الوقت باشد و اين سفر را فقط و فقط دستمايه ي رشد معنوي قرار دهد.به تعبير بزرگ مردي زيارت كه مشرف ميشويد نيتتان فقط زيارت زيارت و زيارت باشد و هر خاطري جز آن و لو جزئي رزق شما را در بهره وري سلوكي و معنوي دچار خدشه خواهد كرد.
٣- محتاجانه به درگاه فاطمه ي زهرا سلام الله عليها وارد شويم كه او باب حيدر كرار اميرالمومنين علي عليه السلام است.باز شدن درهاي كربلا نسبتي عجيب با تلاش بر سوختن باطني در ذكر كوچه هاي مدينه در مقابل مولي الموحدين و همنوايي براي مظلوميت ايشان دارد.كسي براي غصه ي قلب اميرالمومنين در پشت درب نيم سوخته هنوز اقامه ي عزايي ننموده است كه قلب ايشان را خنك گرداند و وسعتي مثل روضه بر اباعبدالله براي فاطمه اش در سپهر تاريخ خودنمايي كند. نجف شهر اختناق خونين و گلوگير كشته شدن حيدر كرار در غم صديقه طاهره سلام الله عليهاست فلذا رزق گشايش در كربلا را از اين زاويه در نجف جستجو كنيم كه گنج هايي از معرفت در آن نهفته است. اگر اميرالمومنين كسي را بپسندد او را راهي كربلا و تجهيز شدن به دست اباعبدالله الحسين عليه السلام براي طي مقامات ولايت خواهد نمود و در انتظار بازگشت او خواهد ماند تا ببيند چه لياقتي از خود در مقابل سيدالشهداء نشان داده است و در بازگشت به نجف قدر سير او و حركتش را تعيين خواهد نمود.
٤- از شهيده ي مدينه بخواهيم كه واسطه ي ما در درگاه اميرالمومنين بشود تا شاكله ي ما را از عادت به خوب شدن و سقوط كردن و باز خوب شدن و سقوط سخت تر كردن و غرقه شدن در گرداب يأس ها نجات دهد و ساختار ما را ملازم و مودب و اميدوار به درگاه ولايت مبدل نمايد كه اگر ما حالي كه در اين سفر مي يابيم را حفظ نماييم وارد در دايره مشاهدات و عجايب خواهيم شد،مگر چيزي كه سالارشهيدان عنايت مي كند چيز كمي است؟ خيلي از ما نميدانيم تا بحال عناياتي كه اهل بيت به ما نموده اند بعضا بيش از عنايتي بوده است كه به رسول ترك ها و فضيل عياض ها و شاهرخ ها و حتي همت ها و حججي ها بوده است.اما ما نتوانستيم آن را نگه داريم و باز ،هم آغوشي با دركات جهنم را بر اين مقامات ترجيح داده ايم. شهدا به شهادت نرسيده اند الا به دوام مراقبت از حضور در محضر مقام ولايت.
رزقناالله و اياكم
مكتوبات طلبه ای ساکن در نجف اشرف
.
کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, ashura, اربعین, امام حسین, بین الحرمین, حججی, شهید, طریق الحسین, عشق, نجف, نینوا, پیاده روی اربعین, کربلا موضوعات: سخن بزرگان, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-08-11] [ 07:14:00 ب.ظ ]
.
.
امروز می خواهم به مصاف تزویر بروم که بدترین آفت دین است .تزویر با لباس دیانت و تقوا به میدان می آید . تزویر سکه ای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است .عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ، ابلیسش !
و چه خون دلها خورد علی از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین !
یا ایها الذین آمنوا ، آمِنوا !
به شما قول می دهم چنانچه با همان نیت روزهای نخستین قیام شمشیر بزنید ، پیروزید و بر دشمن مزور غلبه می کنید .در میان شما احیانا هستند کسانیکه قصد تسلیم دارند . من بیعتم را از ایشان بر می دارم و اتمام حجت می کنم که تزویر به شما امان می دهد تا مقاومتتان را بشکنید . پس از غلبه شک نکنید گردنتان را خواهد شکست !
.
موضوعات: محرم, کربلا
لینک ثابت
[ 06:59:00 ب.ظ ]
.
امام رضا صلوات الله علیه فرمودند شیعیان ما تسلیم امر مایند کلام ما را می گیرند و با دشمنان ما مخالفت می کنند
هر کس چنین نباشد از ما نیست.
عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ خَالِدٍ
عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ:
شيعَتُنَا الْمُسَلِّمُونَ لِأَمْرِنَا الْآخِذُونَ بِقَوْلِنَا الْمُخَالِفُونَ لِأَعْدَائِنَا فَمَنْ لَمْ يَكُنْ كَذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَّا.
وسائل الشيعة / ج27 / 117 / 9 - باب وجوه الجمع بين الأحاديث المختلفة و كيفية العمل بها ….. ص : 106
.
موضوعات: روایت, سبک زندگی
لینک ثابت
[ 06:48:00 ب.ظ ]
.
.
امام صادق علیه السلام:
نیكى به پدرو مادر نشانه شناخت شایسته بنده خداست. زیرا هیچ عبادتى زودتر از رعایت حرمت پدرو مادر مسلمان، به خاطر خدا انسان رابه رضایت خدا نمی رساند.
بحار، ج۷۴، ص۷۷
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-08-10] [ 05:02:00 ب.ظ ]
.
.
آنچه را که مردگان دیدند اگر شما می دیدید، ناشکیبا بودید و می ترسیدید؛ و می شنیدید و فرمان می بردید. ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است و نزدیک است که پرده ها فرو افتد .
گرچه حقیت را به شما نیز نشان دادند ، اگر چه به درستی بنگرید ؛ و ندای حق را به گوش شما رساندند ، اگر خوب بشنوید!و به را راست هدایتتان کردند، اگر هدایت بپذیرید!
راست می گویم ، مطالب عبرت آموز ِ اندرز دهنده را آشکارا دیدید و از حرام الهی نهی شدید ؛ و پس از فرشتگان آسمانی ، هیچ کس جز انسان ، فرمان خداوند را ابلاغ نمی کند.
خطبه 20 نهج البلاغه
ترجمه : محمد دشتی
.
موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی, نهج البلاغه
لینک ثابت
[سه شنبه 1396-08-09] [ 06:55:00 ب.ظ ]
. علت خشم و تندی از امام باقر صلوات الله علیه پرسیدند حضرت فرمودند:
چون عزت قرآن در قلب مومن و خلوص ایمان در سینه اوست
و او عبد مطیع خداوند و تصدیق گر رسول اوست
من لا يحضره الفقيه / ج3 / 560 / باب النوادر ….. ص : 551 4924 وَ- رُوِيَ عَنْ مَسْعَدَةَ بْنِ صَدَقَةَ الرَّبَعِيِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ: قِيلَ لَهُ مَا بَالُ الْمُؤْمِنِ أحَدَّ شَيْءٍ فَقَالَ لأَنَّ عِزَّ الْقُرْآنِ فِي قَلْبِهِ وَ مَحْضَ الْإِيمَانِ فِي صَدْرِهِ وَ هُوَ عَبْدٌ مُطِيعٌ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ مُصَدِّقٌ
____ راز غضبناک شدن بعضی از مومنین هنگام شنیدن اعتقادات ناصحیح دیگران
ابن اذینه می گوید: نزد امام صادق سلام الله علیه بودیم،نام یکی از اصحاب برده شد،گفتیم : در وی خشم، غضب و (حدّت=شدت) است.
حضرت صلوات الله علیه فرمود: از علائم مومن این است که در او خشم و غضب و- حدّت- باشد،که اگر دید کسی اعتقادات ناصحیح داشته، یا گناه و نافرمانی می کند ناراحت و غضبناک شود.
ابن اذنبه-می گوید: عرض کردیم: در تمام اصحاب ما تیزی و تندی مزاج و غضب هست، ( راز آن چیست؟)
حضرت صلوات الله علیه فرمود: علتش آن است که خدای تعالی در عالم ذر به اصحاب یمین -که شما نیز در میان آنها بودید - امر فرمود داخل آتش شوید،که برای امتحان شما مشتعل نموده بود، پس همه داخل شدید، چون از حرارت آن آتش، اضطرابی در شما پدید گردید،لذا تندی مزاج، خشم و غضب شما بواسطهء حرارت آن آتش است.
و امر نمود به مخالفین -که اصحاب شمال باشند- داخل همان آتش شوند، لیکن چون آن ها سرپیچی نموده اطاعت نکرده و داخل نشدند، از این جهت است که آنها خونسرد هستند و باکی ندارند که خود گناه کنند، یا مشکل اعتقادی داشته باشند و یا دیگران گناه نموده و یا اعتقاداتی ناصحیح داشته باشند.
علل الشرایع: ج1ص85 مختصر بصائرالدرجات :215
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[ 06:15:00 ب.ظ ]
(1) جابر بن عبدالله از امام ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن علی بی ابی طالب علیهم السلام نقل میکنید:
که مردی این آیه را خواند کل نفس بما کسبت رهینه الا اصحاب الیمین و پرسید این اصحاب یمین چه کسانی هستند که خداوند میفرماید هر کسی در گرو اعمال خود است مگر اصحاب یمین ؟؟
حضرت فرمودند آنها شیعیان علی بن ابی طالب هستند.
(2) جابر از امام باقر علیه السلام نقل میکند در مورد کلام خداوند که الا اصحاب الیمین فی جنات یتسائلون عن المجرمین ما سلککم فی سقر ؟ که اصحاب یمین در جنات و بهشت از مجرمین میپرسند چرا شما در جهنمید؟؟
به امیرالمومنین گفتند منظور از این مجرمین کسانی هستند که ولایت تو را انکار کردند.
(1) بشارة المصطفى لشيعة المرتضى (ط - القديمة) / النص / 162 / كلام الباقر(ع) في فضل أهل البيت مجرى الخطبة. ….. ص : 161 بِهَذَا الْإِسْنَادِ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ أَبِي الطَّيِّبِ بْنِ شُعَيْبٍ حَدَّثَنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ الْقُرَشِيِّ عَنْ عِيسَى بْنِ مِهْرَانَ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ أُمَيَّةَ عَنْ عَنْبَسَةَ الْعَابِدِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ:
كُنَّا جُلُوساً مَعَهُ فَتَلَا رَجُلٌ هَذِهِ الْآيَةَ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ رَهِينَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ فَقَالَ رَجُلٌ وَ مَنْ أَصْحَابُ الْيَمِينِ؟ قَالَ ع شِيعَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع.
(2) مناقب آل أبي طالب عليهم السلام (لابن شهرآشوب) / ج3 / 214 / فصل في حساده ع ….. ص : 212 جَابِرٌ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ إِلَّا أَصْحابَ الْيَمِينِ فِي جَنَّاتٍ يَتَساءَلُونَ عَنِ الْمُجْرِمِينَ ما سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ قَالَ لِعَلِيٍّ الْمُجْرِمُونَ يَا عَلِيُّ الْمُكَذِّبُونَ بِوَلَايَتِكَ.
.
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[ 06:08:00 ب.ظ ]
.
.
چند نفر از اصحاب ما روايت كرده اند، از احمد بن محمد، از على بن نعمان، از سيف بن عَميره، از ابوبكر حضرمى كه گفت: جَعده- دختر اشعث بن قيس- حضرت حسن بن على عليه السلام را زهر داد، و كنيزى از آن حضرت را نيز زهر داد، و كنيز آن حضرت، زهر را قى كرد، و امّا امام حسن، آن زهر در شكم مباركش ماند و به سبب آن، شكمش ورم كرد (و بنابر بعضى از نسخ كافى، شكم مباركش به جوش آمد) و جگرش را شكافت و پاره پاره نمود و به آن سبب وفات فرمود.
از امام صادق عليه السّلام روايت كرده اند كه فرمود: همانا اشعث بن قيس كسى بود كه خود در (ريختن) خون امير مؤمنان عليه السّلام شركت جست، و دخترش جعدة (امام) حسن عليه السّلام را زهر خورانيد و پسرش محمد در (ريختن) خون حسين عليه السّلام شركت جست.
اشعث بن قيس كندى از كسانى بود كه در سال نهم هجرت در رأس هيئتى از قبيله كنده كه جمعا هشتاد نفر مي شدند از يمن به مدينه آمد و خدمت رسول خدا (ص) رسيده و اسلام خود را اظهار كرد چنانچه ابن هشام در سيرة نقل مي كند، و بعدها نيز در جنگ صفين در ركاب امير مؤمنان عليه السّلام جنگ كرد.
و مردى شجاع بود، ولى پس از جريان حكميت در زمره خوارج درآمد و چنانچه امام عليه السّلام فرموده براى ريختن خون امير مؤمنان عليه السّلام با ابن ملجم همدست شد و دخترش جعده نيز كه همسر امام حسن عليه السّلام شد روى وعدههائى كه معاويه باو داده بود آن امام معصوم را مسموم كرد و پسرش محمد بن اشعث نيز در كربلا در رأس هزار سوار براى ريختن خون پاك حضرت سيد الشهداء روحى فداه حاضر گشت.2
.
________________________________________
1. تحفة الأولياء (ترجمه أصول كافى) ؛ ج2 ؛ ص587
2. الروضة من الكافي / ترجمه رسولى محلاتى ؛ ج1 ؛ ص245،246
.
موضوعات: روایت, شهید
لینک ثابت
[دوشنبه 1396-08-08] [ 07:43:00 ب.ظ ]
.
نامش هَفهاف بن مهند راسبی بصری است. ساعت پنج و شش عصر رسید کربلا. فکر می کرد آن لشکر سی هزار نفره که در ظاهر پیروز شدند لشکر حسین اند. رفت سمت لشکر گفت مولای من کجاست؟ گفتند مولای تو کیست؟ گفت پسر علی بن ابی طالب. گودال را نشانش دادند. فهمید ورق برگشته. فهمید دیر رسیده. کاش بصره اینقدر از کربلا دور نبود! رفت سمت گودال. نگفت دیر شده! نگفت ببخش حسین جان نیامدم به یاری ات! نگفت لیاقت نداشتم با تو باشم! ناامید نشد. گفت مولای من! لحظاتی دیگر می آیم زیارت. زد به دل لشکر. محاصره شد. شهید شد. افتاد نزدیک گودال. ای کسانی که فکر می کنید جا مانده اید! هفهاف بصری بعد از حسین شهید شد! می گویند هفهاف آخرین شهید واقعه است اما من می گویم هفهاف اولین زائر کربلاست!
کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, karbala, آخرین شهید کربلا, زائر, سجده, شهادت, شهدا, شهید, شهید کربلا, علی, کربلا موضوعات: شهید, محرم, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[ 06:29:00 ب.ظ ]
.
.
سرقت ادبی علی کریمی از امام علی و شکسپیر بخاطر کورش جمله داخل عکس «تمام سپاسم…» از آن شکسپیر و شرح عکس «ای پسرمن نیکوکار باش …» از نامه 31 امامعلی در نهج البلاغه است!!
«تصویر از اینستاگرام علی کریمی»
.
پی نوشت:
واقعا جای تاسف داره که ما با وجود مسلمون بودن و شیعه بودنمون نهج البلاغه نمیخونیم و حتی به کوروش که اعتقاد دارن هم نمیدونن که این متن ها واقعا از خود کوروش هست یا نه ..
ای ول کپی … پیست
هزار بار تاسف برای الگوهای آبکی ِ این نسل …
.
موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی
لینک ثابت
[ 02:19:00 ب.ظ ]
.
.
ساعت5:30 صبح اومده اینجا تا به متقاضیان ویزای اربعین صبحانه صلواتی بده! پارسال هم این کار را میکرد…
این آقا و موتورش به تمام سیستم آقایان مسئول شرف دارد!
.
موضوعات: اربعین, کربلا
لینک ثابت
[ 02:16:00 ب.ظ ]
.
.
حسن روحانی: امروز مذاکره با آمریکا، دیوانگی است!.
.
.
«آمریکایی ها به بعضی از کشورهای شرق آسیا پیغام میدهند که با ما مذاکره کن، این کشورها مگر دیوانه شدهاند که با شما مذاکره کنند. شما علناً مذاکره دیروز را زیرپا میگذارید، شما مذاکره امضا شدهای که به تأیید شورای امنیت سازمان ملل رسیده، به آن بیاعتنا هستید، بعد کشورها بیایند با شما مذاکره کنند؟»
.
موضوعات: سیاسی
لینک ثابت
[ 01:58:00 ب.ظ ]
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب روحانی، ای کاش به جای اینکه شما آینه عبرت سایرین شوید، از عبرت امثال معمر قذافی درس می گرفتید و به معامله و قول و قرار با شیطان بزرگ تن نمی دادید!
.
موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی, سیاسی
لینک ثابت
[ 01:38:00 ب.ظ ]
.
.
رتبه پنجاه و یکم کنکور رشته ریاضی فیزیک سال 57 بود و در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی اصفهان پذیرفته شد.
۷۵ هزار نفر در کنکور رشته ریاضی فیزیک شرکت کرده بودند که او رتبه ۵۱ شد و نه تنها در رشته مهندسی برق دانشگاه صنعتی اصفهان که در آزمون اعزام به خارج هم پذیرفته شد اما از رفتن انصراف داد و پیوسته می گفت: دیگر وقت رفتن نیست باید ایستاد و انقلاب را به ثمر نشاند.
دچار ناراحتی زانو شده بود … اما هنگامی که رادیو اعلام کرد جبهه ها به راننده لودر نیاز دارند، برای آموزش ثبت نام کرد و رفت. اولین بار هم از ناحیه زانو مجروح شد و مشکل زانویش چندین برابر شد. اما همیشه می گفت: باید جبهه ها را گرم نگه داشت.
ابتکارات جالبی از خود نشان می داد، مثلاً نهرکنی را طراحی کرده بود که به پشت یک بلدوزر بسته می شد و با سرعت ۱۲ کیلومتر در ساعت، شیاری به عمق یک متر در زمین حفر می کرد.
حضوری مستمر در جبهه ها داشت اما این بار با همیشه فرق داشت. ظهر روز هفدهم بهمن ماه سال ۶۴ بود که از انجام عملیات در جبهه های نبرد اطلاع پیدا کرد. همان روز عازم شد و سیزده روز از رفتنش گذشت تا اینکه در نیمه شب بیست و نهم بهمن در شمال فاو کمرش مورد اصابت گلوله تانک قرار گرفت و شهادت را در آغوش کشید.
شهید فرامرز آذری
۲۹ بهمن ۶۴ عملیات والفجر ۸ موعد شهادت وی فرا رسید.
.
کلیدواژه ها: آزمون, انقلاب, جبهه, دانشگاه صنعتی اصفهان, رتبه کنکور, ریاضی فیزیک, شهادت, شهدا, شهید, عملیات والفجر8, مهندسی برق, کنکور موضوعات: شهید, سبک زندگی
لینک ثابت
[یکشنبه 1396-08-07] [ 03:48:00 ب.ظ ]
.
.
شهادت یعنی دل بریدن از داشتهها …
خیلیها بدنبال زیباییهای ظاهریاند، چیزی که این شهید داشت، اما آنرا در راه دفاع از ناموس خدا، با خدا معامله کرد…
«شهید مدافع حرم حسن علاء نجمه»
.
موضوعات: شهید, سبک زندگی
لینک ثابت
[ 03:39:00 ب.ظ ]
.
.
از دﺳﺖ ﻣﻲ روی ﭘﺴﺮم روﺿﻪ ﮐﻢ ﺑﺮو
دﯾﻮاﻧﻪ ﻣﻲ ﺷﻮی ﭘﺴﺮم روﺿﻪ ﮐﻢ ﺑﺮو
ﺑﺎزم ﮐﻪ ﺻﻮرﺗﺖ ﭘﺮ ِ زﺧﻢ و ﺟﺮاﺣﺖ اﺳﺖ
وﻗﺘﻲ ﻣﻌﺬﺑﻲ ﭘﺴﺮم روﺿﻪ ﮐﻢ ﺑﺮو
اﻣﺸﺐ ﭼﻪ روﺿﻪ ای ﺗﻮ ﺷﻨﯿﺪی ﮐﻪ ﺑﺎز ﻫﻢ
اﯾﻨﻘﺪر ﭘﺮ ﺗﺒﻲ؟! … ﭘﺴﺮم روﺿﻪ ﮐﻢ ﺑﺮو
ﻣﻲ ﺗﺮﺳﻢ آﺧﺮش ﻫﻤﻪ را ﻣﺒﺘﻼ ﮐﻨﻲ
ﻋﺎﻗﻞ ﻧﻤﻲ ﺷﻮی ﭘﺴﺮم… روﺿﻪ ﮐﻢ ﺑﺮو
.
موضوعات: شعر, محرم
لینک ثابت
[ 03:18:00 ب.ظ ]
. بسم الله الرحیم الرحیم صبری جمیل است كه اولاً: اختیاری باشد، نه اجباری. ثانیاً : پیمانه صبر لبریز نشود. ثالثاً : دربرابر مصیبت ها سخنی كه نشان دهنده كفر، ناسپاسی و بی تابی و نارضایتی از مقدّرات الهی باشد، بر زبان جاری نكند؛ همچنان كه از امام صادق علیه السلام درباره (صبر جمیل) پرسیدند فرمودند: «مراد، صبر بدون گله است ». این، از ویژگی های افراد باایمان و قوی همت و پرظرفیت است.در تاریخ اسلام، كم نبودند افرادی كه یعقوب وار در سخت ترین لحظات و بلاها ، حمد و سپاس حق گفتند. آن ها چون صبری جمیل داشتند ، از خدا نیز غیر جمیل ندیدند و « ما رَأیتُ اِلا جمیلاً » گفتند؛ پس اگر در مصیبت های سخت ، بی تابی نكردیم و كلامی نگفتیم و راضی به رضای الهی بودیم، بی تردید، صبری جمیل به كار برده و اجری عظیم برده ایم.
_____________________________________________________________________________ برگرفته از تفسیر نمونه
.
موضوعات: محرم
لینک ثابت
[ 03:13:00 ب.ظ ]
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهایش درباره تحریفات مربوط به واقعه عاشورا فریاد میزند که ما امام حسین خراب کن هستیم! و از علل آن میگوید :
« [ امام ]حسین(ع) میگوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است. [ ولی ] ما آمدیم یک چیز دیگری گفتیم و[ آن ] تحریف کردیم. ما گفتیم [ امام ] حسین [ علیه السلام ] یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمهی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هرچه میخواهید باشید، ابنزیاد باشید، عمرسعد باشید. ما میگوییم یک ابنزیاد در دنیا کم بود، یک عمرسعد در دنیا کم بود، یک سنانبنانس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیهاالناس هرچه میتوانید بد باشید که من بیمهی شما هستم!»
منبع : سایت تابناک
.
موضوعات: محرم
لینک ثابت
[ 03:02:00 ب.ظ ]
1- پلاستیک به جای ساک ورزشی: حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.
ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت. ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می ریخت.هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه می ائیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و… ، تو با این هیکل روی فرم این چه لباس هایی است که می پوشی؟ ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می کرد:اگر ورزش رو برای خدا انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین ضرر خواهید کرد.
البته ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد .مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.
2- دزد خوش شانس: عصر یک روز وقتی خواهر وشوهر خواهر ابراهیم به منزلشان آمده بودند هنوز دقایقی نگذ شته بود که از داخل کوچه سرو صدایی شنیده می شد.ابراهیم سریع از پنجره طبقه ی دوم نگاه کرد و دید شخصی موتور شوهر خواهرشان را برداشته و در حال فرار است. ابراهیم سریع به سمت درب خانه آمد و دنبال دزد دوید و هنوز چند قدمی نرفته بود که یکی از بچه محل ها لگدی به موتور زد و آقا دزده با موتور به زمین خورد.تکه آهنی که روی زمین بود دست دزد را برید و خون هم جاری شد. ابراهیم به محض رسیدن نگاهی به چهره پراز ترس و دلهره دزد انداخت و بعد موتور را بلند کرد و گفت: سوار شو! همان لحظه دزد را به درمانگاه برد و دست دزد را پانسمان کرد. کارهای ابراهیم خیلی عجیب بود و شب هم با هم به مسجد رفتند و بعد از نماز ابراهیم کلی با اون دزد صحبت کرد و فهمید که آدم بیچاره ای است و از زور بیکاری از شهرستان به تهران آمده و دزدی کرده. ابراهیم با چند تا از رفقا و نمازگزاران صحبت کرد و یه شغل مناسبی برای آن آقا فراهم کرد.مقداری هم پول از خودش به آن شخص داد و شب هم شام خورد و استراحت کردند.صبح فردا خیلی از بچه ها به این کار ابراهیم اعتراض کردند. ابراهیم هم جواب داده بود:مطمئن باشید اون آقا این برخورد را فراموش نمی کند و شک نکنید برخورد صحیح، همیشه کار سازه.
یکی دیگه از رفتارهای عجیب ابراهیم این بود که داشتیم با موتور می رفتیم که موتور سواری جلوی ما پیچید وبا اینکه مقصر بود ،هو کرد و بی احترامی .من دوست داشتم ابراهیم با آن بدن قوی ای که داره پائین بیاید و جوابش را بدهد.ولی ابراهیم با آن لبخندی که به لب داشت در جواب عمل او گفت: سلام. خسته نباشید. موتور سوار عصبانی یکدفعه جاخورد … .
موضوعات: شهید, شهید ابراهیم هادی
لینک ثابت
[ 01:23:00 ب.ظ ]
روزی توی یه دانشگاه دانشجویی به استادش گفت:استاد اگر شما خدا را به من نشان بدهید عبادتش می کنم تا وقتی خدا را نبینم اورا عبادت نمی کنم. استاد به انتهای کلاس رفت وبه آن دانشجو گفت : آیا مرا می بینی؟ دانشجو پاسخ داد: نه استاد وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم. استاد کنار او رفت نگاهی به او کرد وگفت: تا وقتی به خدا پشت کرده باشی او را نخواهی دید…
.
موضوعات: متفرقه, سبک زندگی, خدا
لینک ثابت
[شنبه 1396-08-06] [ 09:10:00 ق.ظ ]
روزی حضرت عیسی (ع) از صحرایی می گذشت . در راه به عبادتگاهی رسید که عابدی در آنجا زندگی می کرد . حضرت با او مشغول سخن گفتن شد .
در این هنگام جوانی که به انجام کار های زشت مشهور بود از آنجا گذشت .
وقتی چشمش به حضرت عیسی (ع) و مرد عابد افتاد پایش سست شد و از رفتن باز ماند و همان جا ایستاد و گفت: خدایا ! من از کردار زشت خویش شرمنده ام ، اگر پیامبرت مرا ببیند و سرزنش کند چه کنم ! خدایا عذرم را بپذیر و آبرویم را مریز .
اما هنگامی که چشم عابد به جوان افتاد سر بر آسمان برداشت و گفت :
خدایا مرا در قیامت با این جوان محشور مکن .
در این هنگام خداوند بر پیامبرش وحی فرستاد که به این عابد بگو ما دعایت را مستجاب کردیم و تو را با این جوان محشور نمی کنیم ، چرا که او به دلیل توبه ، اهل بهشت شد و تو ، به دلیل غرور و خود بینی اهل دوزخی !
قرآن کریم در مورد خود پسندی و غرور میفرماید : وعده خدا حق است . پس مبادا زندگی دنیا شما را مغرور سازد و (شیطان) به خدا مغرورتان نسازد .
امام علی (ع) میفرماید : خود پسندی مانع افزایش کمال معنوی است .
منابع : سوره فاطر آیه 5 ، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 18 ص 391 حکمت 167 ،محمد غزالی کیمیای سعادت ج 1 ص 105
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[ 09:08:00 ق.ظ ]
جمعه ها دارد دلم، حال و هوای دیگری
می پرد برق ازنگاهم،باصدای هردری
شوق دیدار تو دارم،خسته ام از بی کسی
خوشبحال هرکه دارد، در کنارش دلبری
موضوعات: صاحب الزمان, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[جمعه 1396-08-05] [ 12:42:00 ب.ظ ]
دلم که شهادت می خواهد!
اما اگر دنیایم امانی به تعقلی عملی دهد…
اگـــر اگرهای زندگیم رخصت دهد…
اگر این نفس وامانده مجالی به بی قراری های فطریم دهد…
آن وقت من که نه ، شهادت خودش به استقبالم خواهد آمد.
امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی
امان از غفلت و نادانی و بی عقلی…
امان از بی وفایی به عهد و شکستن دل منجی
امان و لعنت به جفای به نفس
جفا به موجودی به نام “من”
او که قابلیت خلیفه الله شدن دارد و من به زور و زر گرفتار دنیایش کرده ام
دست و پای احساسش را بسته ام و سکوت برایش تجویز نموده ام
امان از این من!
منیت هایم شاید جلوی پرواز روح را گرفته است
این روح شوق پریدن دارد
باید که بها داد او را
باید که آماده شد
شاید این محرم
دست دل را در دست خدا بگذارم
شاید بی توجه به همه ی آنچه که دیگران می گویند
دلم را بردارم و بروم….
بروم تا دور…
تا اوج…
شاید قسمت شد
شاید لیاقت پیدا کرد
که سبک بالی را تجربه کند
شایدمعصومیت را دوباره به دست آورد
آه که دلم چقدر هوای معصومیت و حس قشنگ سبکی و صداقت دارد
آه که چه سنگین است پرونده ی رفتار و عقایدم
آه که چقدر تنگ است سینه و هوای حـــــــــــــرم…
راستی چقدر دلم هوای حرم دارد!!!
راستی چقدر گذشته است و من دور مانده ام!!
راستی چقدر زمان مرا با خود برده است!!!
راستی من چقدر زیسته ام ؟؟؟
زیستنی از جنس پاکی بدون ذره ای آلایش؟؟
از همان ها که حتی ذره ای حسد به برادر کوچکت نیز در آن نیست؟
از همان ها که شاید لحظه ای در گذشته ات درکش کرده باشی و در حسرت لذتش مانده!
چقدر دلم زیستن می خواهد!
زیستنی به جنس حسین!
از همان ها که عزت است و عزت است و عزت!!!
راستی چقدر تا به محرم باقیست؟
من در مهمانیش امسال قرار است چه کنم؟
چه به دست آرم؟
آیا اربــعـیـن ،
پـــیـــاده ،
حـــــــــــــــرم ،
قسمت من هست حـــســــیــن؟!
موضوعات: شهید, اربعین
لینک ثابت
[ 12:42:00 ب.ظ ]
برخی به واسطه اینکه آیت الله بهجت ره کمتر نظرات خود را در مورد مسائل سیاسی اعم از داخلی، منطقه ای و جهانی رسانه ای کردند و یا کمتر اظهار نظر کردند، آنچنان که سیر عملی ایشان در کم گویی و گزیده گویی بوده است، بر این باورند که ایشان اصلا در وادی سیاسی اظهار نظری نداشتند. اما استفتائاتی که از ایشان شده و پاسخ هایی که مرقوم داشتند این باور را کنار زده و نشانگر دید عمیق سیاسی ایشان می باشد.
یکی از مسائل مهمی که از ایشان استفتاء شده اسـت، “رابطه ایران و آمریکا” است که ایشان با نگاهی کامل به سبقه آمریکا نسبت به ملت ایران و دشمنی هایش نسبت به مسلمانان پاسخی همیشگی به این پرسش دادند.
از ایشان سوال شد: « همانطور که می دانیم روسای جمهور آمریکا چندین سال است که پیشنهاد گفتگو و رابطه با ایران می دهند حضرتعالی این مسایل را چطور تحلیل می کنید؟»
ایشان در جواب فرمودند: «عجیب این که کفار در مقام هدایت و ارشاد ما، پیشنهاد صلح و سازش به ما می دهند، مانند عالم اخلاقی که با فرد جاهل و ضعیف الاخلاقی روبرو است و می خواهد او را راهنمایی و نصیحت مشفقانه و دوستانه کند …
سیزده سال قبل از جنگ [عراق علیه ایران] از روسای لشکر دولت عراق نقل شده که دولت عراق از حالا مشغول خریدن اسلحه است، در ظاهر برای جنگ با اسرائیل و در واقع با ایران! آیا بدون دستور از بالاترها می توانند جنگ و درگیری را شروع کنند؟!
همان ها امروز آمده اند و ما را نصیحت می کنند و می گویند: این طور نکنید، آن طور نکنید، شاید برای ما کتاب اخلاق هم بنویسند…
زندیقی(کافری) از زنادقه بالای منبر نشسته و ما را نصیحت می کند که دست از جنگ بردارید و صلح و سازش کنید…
تو که پیشنهاد صلح می کنی! شر مرسان، به خیر تو امید نیست.
موضوعات: شهید
لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-08-04] [ 03:09:00 ب.ظ ]
آیتالله بهجت که در حوزه علمیه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود بیمار میشود و برای مداوا به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری میشود.
پرستار آیتالله بهجت یک زن عیسوی(مسیحی) بود و دید ایشان هیچ توجهای به او ندارد. پرستار از طلبه جوان پرسید چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟! طلبه در پاسخ گفت: من زیبایی دارم که میترسم اگر به تو توجه کنم، او [خدای صاحب جمال] به من توجه نکند!
موضوعات: شهید
لینک ثابت
[ 03:08:00 ب.ظ ]
به نام آنکه تو را داده است نام حسن درود احسن الارباب من سلام حسن
سلام بر برکات سپید سایهی تو که نور داده به خورشید مستدام حسن
[ یا امام حسن مجتبی(ع) ]
موضوعات: شهید
لینک ثابت
[چهارشنبه 1396-08-03] [ 07:53:00 ب.ظ ]
امام حسين عليه السّلام در گوشه اى نشست به اصلاح شمشيرش پرداخت و در اين وقت اين اشعار را خواند:
يا دهر افّ لك من خليل كم لك بالاشراق و الاصيل
من طالب و صاحب قتيل و الدّهر لا يقنع بالبديل
و انّما الامر الى الجليل و كلّ حىّ سالك سبيل
ما اقرب الوعد الى الرّحيل الى جنان و الى مقيل
«اى روزگار! اف بر دوستى تو، چقدر در شب و روز، دوستان و هواخواهان را كشتى، و بين دوستان جدايى افكندى، و در عين حال روزگار به افراد جايگزين آنها قناعت نكند، به هر حال امور به سوى خداى بزرگ بازگردد، و هر زنده سرانجام اين راه را مىپيمايد، زمان كوچيدن از دنيا چقدر نزديك شده كه به سوى بهشت و يا به سوى غير بهشت است.
. غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف ؛ ؛ ص104
.
موضوعات: روایت, محرم
لینک ثابت
[ 05:25:00 ب.ظ ]
..
دیدم بـ ه دوش شب طبق آفتاب را یا در زمین تشنـ ه تجلّیِ آب را
یا در ضمیرِ مردمکِ دخترِ سحر شوقِ بـ ه هم نیامدنِ شوقِ خواب را
سـ ه یا چهار صفحـ ه، مگر فرق می کند؟ آتش زدند صفحـ ه و جلدِ کتاب را
در دستِ چهار چوبِ خرابـ ه اسیر بود با بوسـ ه ای پرید و بـ ه هم ریخت قاب را
خود را ز دست عقل گرفت و بـ ه عشق داد وقتی کـ ه انتخاب نکرد ،انتخاب را
چون راه حلِّ مشکل خود را فناء دید او پاک کرد مسالـ ۀ بی جواب را
.
موضوعات: محرم
لینک ثابت
[سه شنبه 1396-08-02] [ 08:03:00 ب.ظ ]
.
.
یک نیمه شب بهانهی دلبر گرفت و بعد قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد
اما نیامده ز سفر مهربان او یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد
آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد
آخر رسید از سفر، اما سر پدر سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد
گرد و غبار از رخ مهمان مهربان با اشک چشم و گوشهی معجر گرفت و بعد
انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد
از روزهای بی کسی اش گفت با پدر یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:
خورشید من به مغرب گودال رفتی و باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد
معراج رفتی از دل گودال قتلگاه نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد
دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه اى بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد
…
اما دوباره فرصت جبران رسیده بود یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد
جان داد در مقابل چشمان عمه اش با بال های زخمی خود پر گرفت و بعد …
/یوسف رحیمى
.
موضوعات: سخن بزرگان, محرم
لینک ثابت
[ 08:03:00 ب.ظ ]
امام چهارم فرمودند كه رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند خدا و من و هر پيغمبر مستجاب الدعوه اى 6 طائفه را لعن كرده اند:
- آنكه بر كتاب خدا بيفزايد
- آنكه قضا و قدر خدا را دروغ بداند
- آنكه سنت و روش مرا وانهد
- آنكه احترام خاندان مرا هتك كند
- آنكه بزور پادشاه شود تا عزيزان خدا را خوار كند و آنان كه خدا خوارشان كرده عزيز كند
- آنكه غنيمت بيت المال مسلمانان را بخود اختصاص دهد و آن را حلال كند.
.
الخصال / ترجمه كمرهاى ؛ ج1 ؛ ص 300
.
موضوعات: روایت, سبک زندگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1396-08-01] [ 08:18:00 ب.ظ ]
.
امام سجاد مى فرمايند:
على- عليه السّلام- از كربلا عبور كرد، در حالى كه چشمانش پر از اشك شده بود، فرمودند:
اينجا محل زانو زدن شتران آنهاست. و اينجا محل انداختن بارهاى آنهاست. و در اينجا خون آنها ريخته مى شود. خوشا به حال خاكى كه در آن خون دوستان، ريخته مى شود!
امام باقر- عليه السّلام- مى فرمايند: على- عليه السّلام- با مردم مى رفت تا به يك يا دو ميلى كربلا رسيدند حضرت جلوتر از مردم رفت و جايى را طواف كرد كه به آن «مقذفان» مى گفتند. فرمودند:
«در اينجا دويست پيامبر و دويست سبط كشته شده است و همه آنها شهدا بودند. و اينجا مركبها را مى خوابانند. و اينجا شهدا به خاك مى افتند كه هيچ كس قبل از آنها مثل ايشان نبوده و بعدها نيز هيچ كس نمى تواند مانند آنها باشد.
.
.
جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام ؛ ؛ ص152
.
.
موضوعات: روایت, محرم
لینک ثابت
[ 08:17:00 ب.ظ ]
|