یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 240
  • دیروز: 48
  • 7 روز قبل: 562
  • 1 ماه قبل: 5081
  • کل بازدیدها: 162293

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • لبیک یا رسول الله

  • رتبه

     
       
      اشعار بى‏ وفايى دنيا و گريه جانسوز زينب عليه السّلام‏    

     

    امام حسين عليه السّلام در گوشه‏ اى نشست به اصلاح شمشيرش پرداخت و در اين وقت اين اشعار را خواند:

     

    يا دهر افّ لك من خليل‏
     
    كم لك بالاشراق و الاصيل‏


    من طالب و صاحب قتيل‏
     
    و الدّهر لا يقنع بالبديل‏


    و انّما الامر الى الجليل‏
     
    و كلّ حىّ سالك سبيل‏


    ما اقرب الوعد الى الرّحيل‏
     
    الى جنان و الى مقيل‏
     
     
     
     

    «اى روزگار! اف بر دوستى تو، چقدر در شب و روز، دوستان و هواخواهان را كشتى، و بين دوستان جدايى افكندى، و در عين حال روزگار به افراد جايگزين آنها قناعت نكند، به هر حال امور به سوى خداى بزرگ بازگردد، و هر زنده سرانجام اين راه را مى‏پيمايد، زمان كوچيدن از دنيا چقدر نزديك شده كه به سوى بهشت و يا به سوى غير بهشت است.

     

    . غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف ؛ ؛ ص104

     

    .

     

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, زینب
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت [چهارشنبه 1396-08-03] [ 05:25:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      آفتــابِ قبیـلـه (س)    

    .

    .


    پدر گفت : بگو یک !
    و تو تازه زبان باز کرده بودى و پدر ب تو اعداد را مى آموخت.
    کودکانـه و شیرین گفتى : یک !
    و پدر گفت : بگو دو
    نگفتى !
    پدر تکرار کرد: بگو دو دخترم
    نگفتى !
    و در پى سومین بار، چشم هاى معصومت را ب پدر دوختى و گفتى :
    بابا! زبانى ک ب یک گشوده شد، چگونه مى تواند با دو دمسازى کند؟!

    و حالا بناست تو بمانى و همان یک! همان یکِ جاودانه و ماندگار.
    بأیست بر سر حرفت زیـنـب! ک این هنوز اول عـشــــق است . . .

     

    // آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی //

    .

    .

    عشّاقِ سنگ خوردۀ دیوارِ زیـنـبـیم
    پس واجب است غرق تماشایِ ما شدن

    وقتی مسیر، جای قدمهای زیـنـب است
    میلی نمی کنیم ب جز خاکِ پا شدن

    اول طواف، بعد مِنا، پس چ بهتر است
    بعد از دمشق راهیِ کرب و بلا شدن

     


    پ.ن:

    باید ک ناز داشت، کمی نیز غَمـزه داشت
    هر دختـرِ قبیلـه ک لـیـلا نمی شود!
    .

     

    کلیدواژه ها: آفتاب در حجاب, زینب, سید مهدی شجاعی, عشق, منا
    موضوعات: سخن بزرگان, محرم  لینک ثابت [پنجشنبه 1396-07-27] [ 09:27:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      علی ابن الحسینم ،شیر بیشه شجاعت    

    .

     

    آن هنگام که على بن الحسين علیه السلام را در برابر آن سفاك آورده پرسيد تو كيستى؟! فرموند من على ابن الحسينم گفت على بن الحسين كه در پيكار با ما كشته شد و خدا او را از پاى درآورد. فرمود آن شير بيشه شجاعت كه شربت شهادت‏ نوشيد برادر من على علیه السلام بود كه او را بر خلاف انتظار تو مردم شهيد كردند نه خدا.

    پسر زياد گفت چنان نيست كه ميگوئى بلكه خدا او را كشت حضرت سجاد علیه السلام اين آيه را تلاوت فرمود كه مردمان را در هنگام فرارسيدن مرگشان ميميراند.

    پسر زياد خشمگين شده گفت شگفتا هنوز آن جرأت و توانائى در تو باقى مانده كه پاسخ مرا بدهى و گفته مرا زير پا بيندازى اينك بيائيد او را برده و گردن بزنيد.

    زينب علیه السلام بيتاب شده خود را بدامن سيد سجاد انداخته پسر مرجانه را مخاطب قرار داده فرمود آن همه خونها كه از ما ريختى هنوز كاسه انتقام ترا لبريز نكرده و آرام نگرفته كه باز هم ميخواهى گرگوار خون ما را بياشامى آنگاه دست بگردن سيد سجاد درآورده فرمود سوگند بخدا دست از يادگار برادر برنميدارم و از او جدا نميشوم و اگر ميخواهى او را بقتل آورى مرا هم با او بكش.

     

    مرا با او بكش تا هر دو باهم‏
     
    شويم آسوده از اين محنت و غم‏
     
     
     
    پسر زياد نگاه عجيبى بعمه و برادر زاده نموده گفت شگفت از خويشاوندى و مهر پيوندى سوگند بخدا خيال ميكنم زينب دوست ميدارد هر گاه قرار شود برادرزاده او را بكشم او را هم با وى بقتل برسانم آنگاه دستور داد دست از او بداريد و بيمارى و ناتوانى براى بيچارگى او كافى است.

    بعد از اين پسر مرجانه از جا برخاسته و از قصر خارج شده به مسجد رفت و بر منبر صعود كرد و گفت ستايش خدا را كه حق را آشكار فرمود و اهل حق را روسپيد ساخت و يزيد و لشكريانش را يارى كرد و دروغگوزاده و ياران او را نابود ساخت و از ميان برد.

    عبد اللَّه عفيف كه از شيعيان امير المؤمنين على علیه السلام  بود بمجردى كه چنين ناروائى را از آن نابكار شنيد بى‏ طاقت شده گفت اى دشمن خدا دروغگو تو و پدرت و يزيد و پدر اوست كه ترا بولايت كوفه برگماشته. اى پسر مرجانه حيا نميكنى فرزندان پيمبران را ميكشى و بر منبر راستگويان صعود ميكنى و چون عقرب كورى بجاى ماه مى‏ نشينى.

    پسر زياد كه انتظار چنين پيش‏ آمدى را نداشت و خيال ميكرد نفس در سينه‏هاى دوستان اهل بيت عصمت حبس شده دستور داد او را نزديك من بياوريد مأمورين از اطراف ريخته او را دستگير كردند عبد اللَّه بشعار مرسوم قبيله ازد، صدا بلند كرده بلافاصله هفتصد نفر مرد ازدى در مسجد ريخته و او را از دست مأموران پسر مرجانه رها كردند.

    ابن زياد آن روز را براى آنكه آتش فتنه را خاموش سازد سخنى نگفت ليكن شبانگاه دستور داد مأمورى بخانه عبد اللَّه رفته او را از خانه بيرون آورده گردن بزند و براى عبرت ديگران اندام او را در سبخه [زباله‏ دانى كوفه‏] بدار بياويزند.

     .

     

    الإرشاد للمفيد / ترجمه ساعدى ؛ ؛ ص 473،474،475

     

     

    .

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, امام سجاد علیه السلام, زینب, شهادت, شهدا, شهید, صبر, ولایت, یزید
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت [یکشنبه 1396-07-23] [ 09:08:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود