|
|
.
.
ای غبار حرمت تاج سر نوکرها نوکری ات شده تنها هنر نوکرها
بأبی أنت و أمی یاأباعبدالله
اللهم ارزقنا حرم
.
موضوعات: محرم, اربعین, کربلا
لینک ثابت
[شنبه 1396-08-13] [ 12:53:00 ب.ظ ]
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
استاد مرتضی مطهری در یکی از سخنرانیهایش درباره تحریفات مربوط به واقعه عاشورا فریاد میزند که ما امام حسین خراب کن هستیم! و از علل آن میگوید :
« [ امام ]حسین(ع) میگوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است. [ ولی ] ما آمدیم یک چیز دیگری گفتیم و[ آن ] تحریف کردیم. ما گفتیم [ امام ] حسین [ علیه السلام ] یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمهی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم، اما شما هرچه میخواهید باشید، ابنزیاد باشید، عمرسعد باشید. ما میگوییم یک ابنزیاد در دنیا کم بود، یک عمرسعد در دنیا کم بود، یک سنانبنانس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیهاالناس هرچه میتوانید بد باشید که من بیمهی شما هستم!»
منبع : سایت تابناک
.
موضوعات: محرم
لینک ثابت
[یکشنبه 1396-08-07] [ 03:02:00 ب.ظ ]
.
.
.
بشکاف دلم را که لبالب شده از خون این عقده به یک جنبشِ مژگانِ تو بستهاست
حسين جان يا اباالشهداء
.
.
موضوعات: شعر, محرم
لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-07-20] [ 11:57:00 ق.ظ ]
.
عابس بن أبى شبيب همراه شوذب غلام بنى شاكر آمد [و به غلامش گفت: شوذب! در دل چه دارى؟ چه مىخواهى بكنى؟] [شوذب] گفت: چه بكنم؟ در كنار شما، نزد پسر دختر رسول الله صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مى جنگم تا كشته شوم! گفت: من هم چنين گمانى به تو داشته ام! حال كه حاضر به دست برداشتن و رفتن نيستى، براى دفاع از أبى عبد الله به ميدان برو تا [خون] تو را به حساب خدا بگذارد.
همان طور كه [خون] ساير يارانش را به حساب خدا واگذار نموده و من [هم خون تو را] بخدا واگذار نمايم، اگر الان كس ديگرى همراه من بود كه نزد من نزديكتر و عزيزتر از شما بود باز دوست مىداشتم پيشاپيش من به ميدان برود تا جانش را به خدا واگذار كنم چرا كه شايسته است. امروز هر چه مى توانيم طلب أجر و پاداش كنيم، چونكه فردا روز حساب است و عملى در كار نخواهد بود.
شوذب جلو آمد و به حسين [عليه السّلام] سلام كرد و گذشت، و جنگيد و به قتل رسيد.
[رحمت خدا بر او باد.] عابس بن أبى شبيب گفت: يا أبا عبد الله! در روى زمين و در دور و نزديك، كسى عزيزتر و محبوبتر از شما نزد من نيست اگر مى توانستم با چيزى عزيزتر از جان و خونم، ظلم و ستم و قتل را از شما دور كنم، انجام مى دادم، السلام عليك يا أبا عبد الله، در پيشگاه خدا گواهى مى دهم كه من در راه تو و در راه پدرت بوده ام.
يعنى رنج و ناراحتى اى را كه در پرتو كشته شدنش عايدم مى شود براى رضاى خدا تحمل كنم و به حساب خدا واگذار كنم.
آنگاه در حالى كه شمشيرش به زير آويخته شده بود قدم زنان به سوى [دشمن] رفت. ربيع بن تميم [همدانى] گفت: وقتى ديدم [عابس] در حال آمدن است او را شناختم گفتم: اى مردم! اين شير سياه است، اين پسر أبى شبيب است، كسى از شما تنها با او مبارزه نكند! [عابس] پيوسته فرياد مى زد؟! آيا كسى نيست تا با هم، تن به تن بجنگيم؟! عمر بن سعد گفت: او را با سنگ باران به زانو درآوريد! از اين رو از هر سو به سويش سنگ پرتاب كردند! [عابس] وقتى اين صحنه را ديد، زره و كلاه خودش را انداخت [و تنها با پيراهن] به طرف مردم [كوفه] حمله برد، [راوى گويد] و الله ديدم بيش از دويست تن از [دشمنان] را به عقب مى راند.
سپس آنها از هر طرف سراغ او آمدند و عابس كشته شد. [رحمت خدا بر او باد.]
.
نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطف ؛ ص177،178
.
موضوعات: روایت
لینک ثابت
[ 10:12:00 ق.ظ ]
.
.
.
.
روز نهم محرّم بود، امام حسين عليه السّلام دريافت كه دشمنان در تعجيل جنگ حرص مى ورزند و محاصره را تنگتر مى كنند، و كمتر به پندها و اندرزها توجّه دارند، به حضرت عبّاس عليه السّلام فرمود:
ان استطعت ان تصرفهم عنّا في هذا اليوم فافعل لعلّنا نصلّى لربّنا في هذه اللّيلة، فانّه يعلم انّى احبّ الصّلاة له و تلاوة كتابه… اگر بتوانى امروز دشمنان را از جنگ با ما منصرف سازى اين كار را انجام ده، شايد امشب براى پروردگارمان نماز بخوانيم، چرا كه خدا مىداند من نماز براى او، و تلاوت آيات قرآنش را دوست دارم.
عبّاس عليه السّلام نزديك دشمن رفت و از آنها مهلت خواست.
عمر سعد، از پاسخ دادن سكوت كرد.
عمرو بن حجّاج زبيدى (يكى از سران دشمن) گفت:
«سوگند به خدا اگر اينها از ترك و ديلم بودند و از ما مهلت مى خواستند، جواب مثبت مىداديم، تا چه رسد به اينكه از آل محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم هستند.» پس از اين گفتار، پيشنهاد مهلت را پذيرفتند.
امام حسين عليه السّلام نشست، و اندكى به خواب رفت و سپس بيدار شد، فرمود: «خواهرم من در همين لحظه جدّم محمّد صلى اللَّه عليه و آله و سلم و پدرم على عليه السّلام و مادرم فاطمه زهرا عليها السلام و برادرم حسن عليه السّلام را ديدم به من گفتند: يا حسين انّك رائح الينا عن قريب … اى حسين! تو به زودى نزد ما مى آيى.» و به قولى فرمود: « عن غد … فردا نزد ما مى آيى.»
زينب عليها السلام تا اين سخن را شنيد، از شدّت اندوه سيلى بر صورتش زد و فرياد و شيون كشيد. امام حسين عليه السّلام به زينب عليها السلام فرمود: «آرام باش، ما را مورد شماتت و سرزنش دشمن قرار نده.»
.
.
غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف ؛ ؛ ص112،113
.
موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی, محرم
لینک ثابت
[شنبه 1396-07-08] [ 12:22:00 ب.ظ ]
.
.
.
عاشقانت ميفروشند عيش را.. غم ميخرند
یاحسین
التماس دعا تو این روزا و شبها از دوستای خوبم ،که ان شالله اربعین تو مسیر عشق و عاشقی ببینیم همدیگرو ….
که تمام جاذبه های دنیا تو این مسیر جمع شده که به حق علی اکبر امام حسین علیه السلام برات کربلامون برای اربعین به دست باکفایتشون امضا بشه …
موضوعات: سبک زندگی, شعر, محرم
لینک ثابت
[شنبه 1396-07-01] [ 06:56:00 ب.ظ ]
.
.
.
عن مولانا أبي الحسن الرضا عليه السلام:
کانَ أَبِی إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ لَا یُرَی ضَاحِکاً وَ کَانَتِ الْکَآبَةُ تَغْلِبُ عَلَیْهِ حَتَّی یَمْضِیَ مِنْهُ عَشَرَةُ أَیَّامٍ فَإِذَا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ کَانَ ذَلِکَ الْیَوْمُ یَوْمَ مُصِیبَتِهِ وَ حُزْنِهِ وَ بُکَائِهِ وَ یَقُولُ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ الْحُسَیْنُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ
وقتی ماه محرم فرا می رسید ديگر در پدرم امام کاظم علیه السلام اثرى از خنده يا شادى دیده نمی شد و همواره غمگین و محزون بودند و مصيبت و غم بر تمام وجود ايشان غلبه مينمود. تا زمانى كه به روز دهم (عاشوراء) ميرسيد كه آن روز ، روز اوج مصیبت و اندوه و گريه او بود و می فرمود : در این روز بود که حسین علیه السلام را به شهادت رساندند.
امالی صدوق، ص ۷۸ بحار الانوار، ج ۴۴ ص ۲۸۴
موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی, امالی(شیخ صدوق), محرم
لینک ثابت
[جمعه 1396-06-31] [ 12:07:00 ب.ظ ]
.
.
.
.
ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود اى پسر شبيب روزهاى؟ گفتم نه فرمود اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا بمن ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و بفرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را بيحيى بشارت ميدهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد .
سپس گفت:
اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مىدانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنهاش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد .
اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين علیه السلام گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفتگانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم علیه السلام ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است .
اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين علیه السلام كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد .
اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشکت بر گونههايت روان شود خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد .
اى پسر شبيب اگر خواهى خدا را بر خورى و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفه هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن .
اى پسر شبيب اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى هر وقت بيادش افتادى بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى مىرسيدم.
اى پسر شبيب اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند.
.
.
الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمرهاى، متن، ص129،130،131
.
.
موضوعات: شهید, سخن بزرگان, سبک زندگی, امالی(شیخ صدوق), محرم
لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-06-30] [ 11:16:00 ب.ظ ]
شبی دراز شبی خالی از سپیده منم طلوع تلخ غروبی به خون تپیده منم
پی نظارهات ای یوسف سرا پا حُسن کسی که دست و دل از خویشتن بریده منم
«کر است عالم و من عاجز از سخن گفتن» خیال می کنم آن گنگِ خوابدیده منم
کسی که از همه سو زخم تیغ دیده تویی کسی که از همه زخم زبان شنیده منم
خوشا به حال تو ای سرو رُسته بر سر نی نگاه کن منم این بید قد خمیده…منم
فتاده آتش غم بر دوازده بندم غزل تویی و سرآغاز این قصیده منم
اگر به کورهی داغ تو سوختم خوش باش غمت مباد که شمشیر آبدیده منم
خوشا به حال تو این ره به پای میپویی کسی که این همه ره را به سر دویده منم….
سعید بیابانکی
موضوعات: متفرقه, شعر
لینک ثابت
[چهارشنبه 1395-08-12] [ 10:31:00 ق.ظ ]
قلاده ميبندند به گردنشان و صداى سگ در مياورند و در كنار اسم اباعبدالله ، پارس ميكنند. همين امسال عاشورا، در مشهد ما اين كار شد. قلاده بستند و آن مداحى كه بالا ايستاده بود گفت، ” كنم عو عو ، دهم دست ولايت"، … جمعيت يكمرتبه همه با هم صداى سگ! به مدت دو دقيقه….بعد ميگويد ، ” يك تكه استخوان امشب بس است ما را آقا!” ، ذكر اباعبدالله قاطى عوعو سگ!؟ ما بايد از ساحت اباعبدلله دفاع كنيم ، ما بايد يك عاشوراى فرهنگى درست كنيم و از فرهنگ عاشورا دفاع كنيم.
هيئت راه انداخته اند، همه لخت ، بعد شروع ميكنند اداى مست ها را در مياورند و تلو تلو ميخورند، فيلم اش هست، برويد ببينيد، طفلك بچه هاى ناآگاه شيعه اند كه خيال ميكنند اين كارها باعث تقرب به اباعبدالله است. تلو تلو ميخورند و اداى مست ها را در مياورند، بعد مداحشان داد ميزند كه ” ما گر زسر بريده ميترسيديم، در محفل عشاق نميرقصيديم” ، نامرد! محفل عشاق اينجا نيست، محفل عشاق زير بمباران شيميايى در شرق دجله بود، آنجا بايد ميامدى حسين حسين ميگفتى و ميرقصيدى ، ما آنجا رقص بچه ها را زير باران آتش و خون ديديم ، تو رقاصى!؟ ،ميگويد “رقاصم و رقاصم ، رقاصه عباسم” ، عباسى كه دستش قطع ميشود، ميگويد “والله ان قطعتموا يمينى ، انى احامى ابداً عن دينى” ، شما پيرو مكتب اين عباس هستيد؟ شماها اصلاً به مكتب كارى نداريد.
بعد هم ميگويد بگذار مسخره مان كنند، ما سگ خانگى شاهيم، بعد داد ميزند، ” خرابم و مستم ، مست و خرابم، من سگ خانگى بى بى ربابم” ، بعد دوباره صداى سگ..، بعد ميگويد ” والله صد قدح بشكست ، حضرت شراب،حسين!” ، به سيدالشهداء ميگويد حضرت شراب! اين محبت و عزاى اهل بيت است؟!
البته اينها كمتر از ده درصد هيئت ها هستند اما فيلم اينها را وهابى ها برداشته اند و در شبكه هايشان پخش كرده اند كه سى دى اش را براى من آورده بودند. مرتيكه وهابى بعد از پخش فيلم ميگويد، خب! شما بينندگان بگوييد كه آيا حسين عاقل تر بود ، يا يزيد؟!!! تو دارى آش وهابى ها را هم ميزنى، تو دارى هيزم ميگذارى زير ديگ آنها
استاد رحیم پور ازغدی
موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه, محرم
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-08-02] [ 09:26:00 ب.ظ ]
|