یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 225
  • دیروز: 161
  • 7 روز قبل: 926
  • 1 ماه قبل: 5095
  • کل بازدیدها: 167295

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • الهی وربی من لی غیرک

  • رتبه

     
       
      علل پنهان بودن اسرار پس از مرگ    

    .

    .

     

    آنچه را که مردگان دیدند اگر شما می دیدید، ناشکیبا بودید و می ترسیدید؛ و می شنیدید و فرمان می بردید. ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است و نزدیک است که پرده ها فرو افتد .

    گرچه حقیت را  به شما نیز نشان دادند ، اگر چه به درستی بنگرید ؛ و ندای حق را به گوش شما رساندند ، اگر خوب بشنوید!و به را راست هدایتتان کردند، اگر هدایت بپذیرید!

    راست می گویم ، مطالب عبرت آموز  ِ اندرز دهنده را آشکارا دیدید و از حرام الهی نهی شدید ؛ و پس از فرشتگان آسمانی ، هیچ کس جز انسان ، فرمان خداوند را ابلاغ نمی کند.

     

    خطبه 20 نهج البلاغه

     

    ترجمه : محمد دشتی

    .

     

     

    کلیدواژه ها: خطبه, فرشته, مرگ, من نهج البلاغه میخوانم, نهج البلاغه
    موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی, نهج البلاغه  لینک ثابت [سه شنبه 1396-08-09] [ 06:55:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شگفتي هاي آفرينش طاووس    

    .

    .

    .

    .

    و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است، كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد،

    و رنگ هاي پر و بالش را به نيكوترين رنگ ها بياراست، با بال هاي زيبا كه پرهاي آن به روي يكديگر انباشته و دُم كشيده اش كه چون به سوي مادّه پيش مي رود،

    آن را چونان چتري گشوده و بر سر خود سايبان مي سازد، گويا بادبان كشتي است كه ناخدا آن را برافراشته است. طاووس به رنگ هاي زيباي خود مي نازد، و خوشحال و خرامان دُم زيبايش را به اين سو و آن سو مي چرخاند،

    و سوي مادّه مي تازد، چون خروس مي پرد، و چون حيوان نرِ مستِ شهوت، با جفت خويش مي آميزد، اين حقيقت را از روي مشاهده مي گويم، نه چون كسي كه براساس نقل ضعيفي سخن بگويد: اگر كسي خيال كند؛ «باردار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكي است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس آن را مي نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشك ها تخم گذاري مي كند». افسانه بي اساس است، ولي شگفت تر از آن نيست كه مي گويند: «زاغ نر، طعمه به منقار ماده مي گذارد، كه همين عامل باردار شدن زاغ ماده است». گويا ني هاي پر طاووس چونان شانه هايي است كه از نقره ساخته، و گِردي هاي شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاي اوست از زر ناب و پاره هاي زَبَرجد بافته شده است.اگر رنگ هاي پرهاي طاووس را به روييدني هاي زمين تشبيه كني، خواهي گفت دسته گُلي است كه از شكوفه هاي رنگارنگ گل هاي بهاري فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه هاي پوشيدني همانند سازي، پس چون پارچه هاي زيباي پر نقش و نگار يا پرده هاي رنگارنگ يَمَن است، و اگر آن را با زيور آلات مقايسه كني چون نگين هاي رنگارنگي است كه در نواري از نقره با جواهرات زينت شده است.

    .

    – نهج البلاغه - خطبه 165

    .

    .

    کلیدواژه ها: امیرالموممنین, حکمت, خطبه, شرح محمد دشتی, طاووس, من نهج البلاغه میخوانم, نامه, نهج البلاغه
    موضوعات: نهج البلاغه  لینک ثابت [یکشنبه 1396-07-16] [ 10:32:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سخنوری دخت گرامی علی بن ابیطالب علیه السلام    

     

    .

    .

    حذلم بن ستير گويد:

    در سال 61 هجرى بكوفه وارد شدم و اين مصادف بود با زمانى كه علىّ بن الحسين (امام سجّاد) عليه السّلام با زنان خانواده از (سفر جانسوز) كربلا بازمى‏ گشتند و مأموران (يزيدى) دور آنان حلقه زده، مردم براى تماشاى آنان از خانه‏ها بيرون ريخته بودند. چون اهل بيت را سواره بر شتران بى‏ جهاز پيش آوردند زنان كوفه شروع بگريه و زارى نمودند، پس از علىّ بن الحسين عليهما السّلام- در حالى كه بيمارى وى را لاغر ساخته و بند و زنجير در گردن مباركش بود و دستهاى آن حضرت بگردن مباركش بسته بود- شنيدم كه با آوازى بس ضعيف مى‏ فرمود: هان، اين زنان بر ما مى‏ گريند! پس چه كسى (جز مردان ايشان) افراد ما را بقتل رسانده است؟ و زينب‏ دخت گرامى‏ علىّ (ع)- و براستى كه هرگز زنى با شرم و آزرم سخنورتر از او نديده بودم گوئى از زبان امير المؤمنين (ع) سخن مى‏ گفت- را ديدم كه با دست بسوى مردم اشاره فرمود كه ساكت شويد، در حال تمام نفسها خاموش و همه صداها فرو نشست سپس فرمود:

    «سپاس از آن خدا است، و درود بر پدرم رسول خدا. امّا بعد، اى كوفيان، اى دغلبازان و اى خودداران از يارى، اشكتان خشك، و ناله و فريادتان خاموش مباد، داستان شما نيست جز بمانند «آن زنى كه رشته خود را پس از محكم بافتن مى‏ گشود، شما سوگندهاى خود را سبب مكر و خيانت ميان خودتان قرار داده ‏ايد». هلا، آيا در ميان شما جز مردمى چاپلوس و ننگ آور و كينه ‏توز كه در ميدان نبرد بزدل، و در برابر دشمنان زبون‏ اند، و مردمى پيمان شكن و بي وفايند پيدا مى‏ شود؟! راستى كه چه پيشكش زشتى با دستهاى خود براى خويشتن پيش فرستاده‏ ايد كه آن خشم خدا بر شماست، و در عذاب دوزخ جاويدان خواهيد بود.

    آيا مى‏ گرييد؟! آرى- بخدا سوگند- بسيار بگرييد و كم بخنديد، همانا كه شما به ننگ و رسوائى آن دست يافتيد، و هرگز نتوانيد پليدى آن را ازخويش بزدائيد. آيا زاده ختم رسولان، و سرور جوانان بهشتى، و پناه خوبانتان، و پناهگاه گرفتاريتان، و نشانه راهتان، و راه پهناور دليلتان را ترك يارى گفتيد، و براى او بهم بافتيد؟! هان چه بد بار سنگينى از گناه بر دوش كشيديد، پس هلاكت و سرنگونى بر شما، راستى كه كوششها بنوميدى رسيد، و دستها بخاك نشست (كنايه از آنكه به هيچ خير و بركتى نرسيد)، و سودا بزيان انجاميد، و به خشمى از جانب خدا باز گشتيد، و مهر خوارى و فقر و گرفتارى بر شما نهاده شد.

    واى بر شما آيا مى‏ دانيد چه جگرى از رسول خدا بريديد؟! و چه خونى از او ريختيد؟! و چه عضو مهم و محترمى را از آن حضرت برگرفتيد؟! «راستى كه كار زشت و ناپسندى مرتكب شديد كه نزديك است آسمانها از آن بشكافد و زمين دهان باز كند و كوهها پاره پاره بروى زمين ريزد». «1» همانا اين عمل را بگونه‏اى احمقانه و زشت بجاى آورديد كه فضاى زمين و آسمان را از قبح آن پرساختيد. آيا شگفت داريد از اينكه آسمان خون ببارد؟! البتّه كه عذاب آخرت خواركننده‏ تر است، پس اين مهلت زودگذر حلم شما را نربايد (و در نتيجه بگناه ادامه دهيد) كه هيچ گاه خشم و غضب، خدا را به شتاب نيندازد، و بيم از دست رفتن خونخواهى و انتقام بر او نرود، چنین نيست، همانا پروردگار تو در كمينگاه است».

    راوى گويد: سپس حضرت ساكت شد ، و ديدم كه مردم همه متحيّر مانده، انگشت تحيّر بدهان برده ‏اند، و ديدم پيرمردى بقدرى گريست كه ريش او از اشك چشمش تر شد و اين شعر را گفت (ترجمه):

    «پيرانشان بهترين پيران‏ اند، و نسل آنان بهنگام بر شمارى نسل و اولاد بگونه ‏اى است كه هرگز به پستى و خوارى نمى ‏گرايد».

     

    ________________________________________
    (1) مريم: 89- 90.

     .

    .

    الأمالي (للمفيد) / ترجمه استاد ولى ؛ متن ؛ ص366،337،338،339

     .

    .

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, حضرت زینب, خطبه, کربلا
    موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی, محرم  لینک ثابت [پنجشنبه 1396-07-13] [ 07:23:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​پس چه کسی مارا کشت ؟؟    

     

     

     

    خطابه حضرت زينب کبری سلام الله علیها

     

    طبرسي از حذيم بن شريک روايت مي کند:

     

    چون امام سجاد عليه السلام را همراه بانوان از کربلا آوردند و بيمار بود، زنان کوفه با گريبانهاي چاک به گريه و شيون پرداختند. مردان هم با آنان مي گريستند. زين العابدين عليه السلام با صدايي ضعيف و رنجور گفت: اينان بر ما گريه مي کنند!؟ پس چه کسي ما را کشته است؟ زينب دختر علي عليه السلام مردم را به سکوت فراخواند. [1] .

     

    خوارزمي گويد:

     

    بشير بن حذيم اسدي گويد: آن روز به جانب زينب دختر علي نگريستم. هرگز زني با شرم را همچون او سخنور نديده ام. گويا از زبان

    اميرالمؤمنين علي عليه السلام سخن مي گفت. به مردم اشاره کرد که: ساکت شويد! نفسها بريد و زنگ شترها آرام شد. آنگاه گفت:

     

    حمد از آن خداست. درود بر پدرم محمد پيامبر خدا و بر خاندان پاک او، آل الله.

     

    اما بعد، اي اهل کوفه! اي اهل نيرنگ و نفاق! آيا گريه مي کنيد؟ هرگز اشکهاتان خشک نشود و شيون شما نايستد. مثل شما همچون مثل آن زني است که رشته هاي خود را پنبه مي کند. آيا شما ايمان خود را بازيچه ي خويش ساخته ايد؟ آيا شما فضيلتي جز لاف و گزاف و آلودگي و سينه هاي کين توز و تملقگويي کنيزگونه و باطني دشمنانه داريد؟ همچون سبزيهاي روييده در منجلابيد يا نقره هايي که گور مرده را مي آرايد. چه بدکرداري را پيش فرستاديد که خدا را از خود خشمگين ساختيد و در عذاب، جاودانه شديد. آيا گريه مي کنيد و ناله سر مي دهيد؟ آري به خدا، بسيار بگرييد و اندک بخنديد. به ننگ و عاري آلوه شده ايد که هرگز از دامانتان شسته نخواهد شد. چگونه اين ننگ را خواهيد شست که زاده ي پيامبر و سرور جوانان بهشت را که پناه شما رد حوادث بود و حجت الهي بر شما و پيشواي سنتتان بود کشتيد؟ گناه زشتي مرتکب شديد. بدا به شما از رحمت الهي دور باشيد! تلاشتان هدر رفته و دستانتان از کار نيک بريده شده و در معامله زيان کرده ايد. خشم خدا را خريديد و ذلت و خواري به نام شما زده شد. واي بر شما اي کوفيان! مي دانيد چه جگري را از پيامبر خدا دريديد و چه خوني را از او ريختيد و چه پرده نشيناني را از حريم و حرمش بيرون کشيديد؟ کاري زشت کرديد که نزديک است آسمانها از زشتي آن از هم شکافد و زمين شکافته شود و کوهها فرو ريزد. کار شما همچون عروسي کچل، گردن دراز، بدخلق و بدسيما و بدنماست که زمين و آسمان را انباشته. آيا شگفت است اينکه آسمان خون ببارد؟ عذاب آخرت سخت تر و خوارکننده تر است و کسي ياري تان نمي کند. مهلتهاي الهي شما را سبکسر نکند، چرا که پيشي گرفتن شما خدا را شتاب زده نمي کند و بيم از دست رفتن خونخواهي ندارد. پروردگارتان در کمين است، پس چشم انتظار آن باشيد.

     

    بشير گويد: به خدا قسم! مردم را آن روز سرگردان و مستگونه ديدم؛ گريان و اندوهگين و ناراحت و متأسف بودند؛ انگشت حيرت به دهان داشتند. پيرمردي از کوفيان را ديدم که کنارم ايستاده بود؛ آن قدر گريسته بود که صورتش خيس بود و مي گفت: راست مي گويي پدرم و مادرم به فدايت! پيران شما بهترين پيران و جوانانتان بهترين جوانان و زنانتان بهترين زنانند و نسل شما بهترين نسل است که نه خوار مي شود و نه شکست مي خورد. [2] .

     

    طبرسي افزوده است:

    امام سجاد عليه السلام فرمود: عمه جان! سکوت را برگزین! بازماندگان را از گذشتگان عبرت است. خدا را شکر که تو داناي استاد نديده و فهميده ي مکتب نرفته اي. گريه و ناله، رفتگان را برنمي گرداند. و او ساکت شد. آنگاه امام فرود آمد و خيمه زد و زنان را فرود آورد و وارد خيمه شد. [3] .

     

     

    پاورقي

     

    [1] احتجاج، ص 303.

    [2] مقتل الحسين، ج 2، ص 40.

    [3] احتجاج، ص 305.

     

    کلیدواژه ها: امام سجاد علیه السلام, اهل کوفه, بانوی قهرمان کربلا،حضرت زینب سلام الله علیها،فصاحت, خطبه
    موضوعات: محرم  لینک ثابت [شنبه 1395-07-24] [ 10:51:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      بخشی از خطابه ی آتشین دختر علی علیه السلام    



    بسم الله الرحمن الرحیم

     


    بخشی از خطابه ی آتشین دختر علی علیه السلام


     

    وای بر شما ای مردم کوفه آیا می دانید کدام پاره ی جگر از مصطفی را شکافتید؟ و کدام پرده نشینان عصمت را از پرده بیرون افکندید آیا می دانید چه خونی از پیغمبر بر زمین ریختید؟!

    و چه حرمتی را از او هتک نمودید؟! شما گناهی قبیح و داهیه ای عظیم انجام دادید گناهی که زمین را پر کرده و آسمان را فرا گرفته است آیا عجب می کنید اگر آسمان خون ببارد؟!

    هر آینه عذاب خداوند در آخرت ذلت آور و سخت تر است در حالیکه آن روز شما یاری نمی شوید و حمایت نخواهید شد . اکنون که خداوند به شما مهلت داده خوشدل نباشید چه آنکه خدا در مجازات عجلت نمی کند و بیم ندارد که وقت مکافات سپری گردد و سرعت در مکافات او را تحریک نمی نماید و بدانید که پروردگار شما در کمین گاه است . 1

    دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام این خطابه گرم و آتشین را ایراد کرد در حالیکه مصائب کربلا سخت او را رنج می داد و اکنون هم در حال اسارت است !!!

     


    با این حال آنچنان کوبنده و مسلط سخن گفت که بشیرین حزیم اسدی می گوید :

    بخدا قسم من زنی را در نهایت عفت و حیا ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید !!! آنگونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می شود !!

    زینب در این گفتار مردم خفته ی کوفه را بیدار کرد، مردمی که با افسونگری های حکومت گویا در خواب مرگباری فرو رفته و نمی دانستند چه جنایت بزرگی را فرزند معاویه با دست آنان انجام داد، جنایتی که ( بنا به گفته زینب) ننگ و عار آن محو شدنی نیست و داغ رسوائی آن پاک نخواهد گشت .

     

     

    لهوف سیدبن طاوس صفحه 68

    برگرفته از کتاب ، درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت

     

     

    کلیدواژه ها: حضرت زینب سلام الله علیها, خطبه, عصمت, لهوف, مذهبی, کربلا
    موضوعات: روایت, متفرقه  لینک ثابت [دوشنبه 1395-06-08] [ 11:00:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      بیعت عمومی مردم با امیرمؤمنان علیه السلام    


     

                                   

                            بسم الله الرحمن الرحیم

     

     

    روز بیعت ، فراوانی مردم چون یال های پرپُشت کَفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند ، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین علیه السلام لگدمال گردند ، و ردای من از دو طرف پاره شد . مردم چون گله های انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند . اما آنگاه که به پا خواستم و حکومت را به دست گرفتم ، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت من سر باز زده از دین خارج شدند ، و برخی از اطاعت حق سر بر تافتند ، گویا نشنیده بودند سخن خدای سبحان را که می فرماید : « سرای آخرت را برای کسانی برگزیدیم که خواهان سرکشی و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است » آری! به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند ، اما دنیا در دیده آنها زیبا نمود ، و زیور آن چشم هایشان را خیره کرد .


    ………………………….

     


    پی نوشت : وقتی این خطبه هارو می خونم واقعا درد رو از توی این خطبه ها حس می کنم ، و جز اشک هیچ چیز دیگه ای نیست که بتونه دلت رو از این همه دردی که  امام علی علیه السلام بهشون تحمیل شد رو جوابگو باشه و آروم کنه .

     

     


    >>>>>>>>  خطبه 3 نهج البلاغه

     

    کلیدواژه ها: آخرت, امام حسن و حسین, بیعت, خطبه, نهج البلاغه
    موضوعات: روایت, نهج البلاغه  لینک ثابت [یکشنبه 1395-05-31] [ 10:45:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود