|
|
________________________________
امام صادق علیه السلام فرمودند :
کام کودکانتان را با تربت حسین عليه السلام بردارید چرا که خاک کربلا فرزندانتان را بیمه مى کند.
حنکوا اولادکم بتربة الحسین عليه السلام فإنها امان؛
وسائل الشیعه جلد 10صفحه410
موضوعات: روایت, متفرقه, محرم
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-07-12] [ 07:07:00 ب.ظ ]
بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمّ
مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ إلَی الرَّجُلِ الفَقِیهِ حَبِیبِ بنِ مَظَاهِرِ الأسَدِیّ أمَّا بَعدُ فِإنَّا قَد نَزَلنَا کَربَلَا وَ أنتَ تَعلَمُ قرَابَتَنَا مِن رَسُولِ اللهِ فَإِن أرَدتَ نُصرَتَنَا فَاقدِم إلَینَا عَاجِلاً
به نام خداوند بخشنده و مهربان از حسین ابن علی (علیه السلام) به مرد فقیه حبیب ابن مظاهر اسدی ما وارد کربلا شدیم تو هم که نزدیکی ما را به پیغمبر میدانی پس اگر می خواهی ما را یاری کنی سریع خودت را به کربلا برسان…
نداى “هل من ناصر” او به گوش مى رسد… كاش همه حبيبش بوديم…
موضوعات: متفرقه, محرم
لینک ثابت
[یکشنبه 1395-07-11] [ 08:16:00 ب.ظ ]
سال تا سال اگــر یاد تــو را کم داریم
باز خوب است که یک ماه محرّم داریم
موضوعات: متفرقه, شعر, محرم
لینک ثابت
[ 07:19:00 ب.ظ ]
کم کم بساط نوکریت پهن مى شود…
دل هاى ما در انتظار نواى عزاى محرم است
موضوعات: متفرقه, شعر, محرم
لینک ثابت
[ 07:17:00 ب.ظ ]
والعاقبه للمتقین.
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
« ما و خاندان ابوسفیان دو خانوادهایم که به خاطر خدا دشمن هم شدیم. ما میگفتیم خداوند راست میگوید و آنها میگفتند: دروغ میگوید،
ابوسفیان با پیامبر(صلی الله علیه و آله) جنگید، معاویة بن ابی سفیان با علی(علیه السلام )، یزید بن معاویه با حسین بن علی(علیهما السلام) و سفیانی هم با قائم(عجل الله تعالی فرجه) میجنگد.
( بحارالانوار، ج52، ص190؛ الزامالناصب، ج2، ص131، السفیانی، فقیه؛ ص125؛ یومالخلاص، ص694)
موضوعات: روایت, محرم
لینک ثابت
[ 06:53:00 ب.ظ ]
بسم الله الرحمن الرحیم
وای بر شما ای مردم کوفه آیا می دانید کدام پاره ی جگر از مصطفی را شکافتید؟ و کدام پرده نشینان عصمت را از پرده بیرون افکندید آیا می دانید چه خونی از پیغمبر بر زمین ریختید؟!
و چه حرمتی را از او هتک نمودید؟! شما گناهی قبیح و داهیه ای عظیم انجام دادید گناهی که زمین را پر کرده و آسمان را فرا گرفته است آیا عجب می کنید اگر آسمان خون ببارد؟!
هر آینه عذاب خداوند در آخرت ذلت آور و سخت تر است در حالیکه آن روز شما یاری نمی شوید و حمایت نخواهید شد . اکنون که خداوند به شما مهلت داده خوشدل نباشید چه آنکه خدا در مجازات عجلت نمی کند و بیم ندارد که وقت مکافات سپری گردد و سرعت در مکافات او را تحریک نمی نماید و بدانید که پروردگار شما در کمین گاه است . 1
دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام این خطابه گرم و آتشین را ایراد کرد در حالیکه مصائب کربلا سخت او را رنج می داد و اکنون هم در حال اسارت است !!!
با این حال آنچنان کوبنده و مسلط سخن گفت که بشیرین حزیم اسدی می گوید :
بخدا قسم من زنی را در نهایت عفت و حیا ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید !!! آنگونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می شود !!
زینب در این گفتار مردم خفته ی کوفه را بیدار کرد، مردمی که با افسونگری های حکومت گویا در خواب مرگباری فرو رفته و نمی دانستند چه جنایت بزرگی را فرزند معاویه با دست آنان انجام داد، جنایتی که ( بنا به گفته زینب) ننگ و عار آن محو شدنی نیست و داغ رسوائی آن پاک نخواهد گشت .
لهوف سیدبن طاوس صفحه 68
برگرفته از کتاب ، درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت
موضوعات: روایت, سخن بزرگان, متفرقه, محرم
لینک ثابت
[ 06:34:00 ب.ظ ]
قال الامام الحسین علیه السلام : یوم الطف ؛ یا رسول الله ! قد قتلنی ابوبکر و عمر لعنة الله علیهما
امام حسین علیه السلام در روز عاشورا پس از آنکه با دستان خود خون خویش را به صورت مبارکشان کشیدند به رسول خدا خطاب نمودند و عرضه داشتند :
یا رسول الله ! این ابوبکر و عمر لعنة الله علیهما بودند که مرا به قتل رساندند .
مقتل خوارزمی ج 2 ص 34
تقویم تبری ص82
موضوعات: روایت, متفرقه
لینک ثابت
[شنبه 1395-07-10] [ 01:45:00 ب.ظ ]
مي گويند همين که وارد کربلا شد به شخصي در کوفه نامه نوشت:از حسين به حبيب .
حبيب! ما وارد کربلا شديم. تو هم قرابت ما با پيغمبر را ميداني و جايگاه ما را خوب مي شناسي، اگر ميخواهي ما را ياري کني ، دعوتت ميکنم، سريع خودت را برسان و الّا عقب ميماني.
ميگويند : نامه به دست حبيب رسيد . ميگويند: موقعي بود که اين پيرمرد و پيرزن چاشت مي خوردند. در زدند. رفت و يک مقدار در برگشت تامل کرد.
همسرش گفت:چه شده؟چه خبر است؟ گفت:هيچ. حسين به کربلا آمده. نامه اي به من نوشته که : بيا و من را کمک کن! از همسرش هم تقيّه ميکرد، که نکند بفهمد و مانع او بشود.
گفت:ميداني من که ديگر پير شدم و نميتوانم کرّ و فرّي کنم. شروع کرد به عذر آوردن.
همسرش به او رو کرد و گفت : يعني تو نميروي؟ سري بلند کرد و گفت : يااباعبدالله!اي کاش من مرد بودم ؛ به کربلا ميآمدم. حبيب به همسرش رو کرد و گفت:يک کربلايي بروم تا رو سفيدت کنم!
ازجا حرکت کرد.ازخانه خارج شد.به بازار کوفه آمد.ديد شمشيرها و نيزه ها را تيز و آماده مي کنند تا به جنگ حسين عليه السلام بروند. به دوست قديمي اش مسلم بن عوسجه برخورد کرد. گفت:ميداني که حسين به کربلا آمده؟من ميخواهم بروم . آيا تو ميآيي؟گفت:بيا با هم برويم!
اين دو با هم آمدند. نزديک کربلا رسيدند. اصحاب حسين عليه السلام مي ديدند که هر روز هزار هزار لشگر از کوفه ميآيد و به سمت خيمه ي عمرسعد ميرود، اما سمت خيمه حسين عليه السلام هيچ کس نميآيد. اما امروز چه شده که دوتا پيرمرد به سمت خيمه ها ميآيند. در خيام حسين عليه السلام ولوله افتاد.خانم ها و بي بي ها خوشحال شدند. دو پيرمرد براي ياري حسين عليه السلام ميآيند.
خانم زينب سلام الله عليها سوال کرد:اين ها چه کساني هستند؟ گفتند:حبيب بن مظاهر . گفت:سلام من را به حبيب برسانيد. ببين چه ميگذرد به زينب سلام الله عليها. به حبيب گفتند :حبيب!دختر علي عليه السلام به تو سلام رساند.
ميگويند حبيب دست برد و خاک هاي کربلا را روي فرق خود ريخت . گفت:من که باشم که دختر امير عرب به من سلام کند…
ذکر مصيبت(آيت الله حاج آقامجتبي تهراني)
موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه
لینک ثابت
[جمعه 1395-07-09] [ 03:11:00 ب.ظ ]
بسم الله الرحمن الرحیم
بخشی از خطابه ی آتشین دختر علی علیه السلام
وای بر شما ای مردم کوفه آیا می دانید کدام پاره ی جگر از مصطفی را شکافتید؟ و کدام پرده نشینان عصمت را از پرده بیرون افکندید آیا می دانید چه خونی از پیغمبر بر زمین ریختید؟!
و چه حرمتی را از او هتک نمودید؟! شما گناهی قبیح و داهیه ای عظیم انجام دادید گناهی که زمین را پر کرده و آسمان را فرا گرفته است آیا عجب می کنید اگر آسمان خون ببارد؟!
هر آینه عذاب خداوند در آخرت ذلت آور و سخت تر است در حالیکه آن روز شما یاری نمی شوید و حمایت نخواهید شد . اکنون که خداوند به شما مهلت داده خوشدل نباشید چه آنکه خدا در مجازات عجلت نمی کند و بیم ندارد که وقت مکافات سپری گردد و سرعت در مکافات او را تحریک نمی نماید و بدانید که پروردگار شما در کمین گاه است . 1
دختر امیرالمؤمنین علیهماالسلام این خطابه گرم و آتشین را ایراد کرد در حالیکه مصائب کربلا سخت او را رنج می داد و اکنون هم در حال اسارت است !!!
با این حال آنچنان کوبنده و مسلط سخن گفت که بشیرین حزیم اسدی می گوید :
بخدا قسم من زنی را در نهایت عفت و حیا ندیدم که بهتر از زینب سخن بگوید !!! آنگونه خطابه خواند که گویا این کلمات از زبان علی بن ابی طالب شنیده می شود !!
زینب در این گفتار مردم خفته ی کوفه را بیدار کرد، مردمی که با افسونگری های حکومت گویا در خواب مرگباری فرو رفته و نمی دانستند چه جنایت بزرگی را فرزند معاویه با دست آنان انجام داد، جنایتی که ( بنا به گفته زینب) ننگ و عار آن محو شدنی نیست و داغ رسوائی آن پاک نخواهد گشت .
لهوف سیدبن طاوس صفحه 68
برگرفته از کتاب ، درسی که حسین علیه السلام به انسانها آموخت
موضوعات: روایت, متفرقه
لینک ثابت
[دوشنبه 1395-06-08] [ 11:00:00 ق.ظ ]
|