یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 238
  • دیروز: 48
  • 7 روز قبل: 562
  • 1 ماه قبل: 5081
  • کل بازدیدها: 162293

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • لبیک یا رسول الله

  • رتبه

     
       
      علی ابن الحسینم ،شیر بیشه شجاعت    

    .

     

    آن هنگام که على بن الحسين علیه السلام را در برابر آن سفاك آورده پرسيد تو كيستى؟! فرموند من على ابن الحسينم گفت على بن الحسين كه در پيكار با ما كشته شد و خدا او را از پاى درآورد. فرمود آن شير بيشه شجاعت كه شربت شهادت‏ نوشيد برادر من على علیه السلام بود كه او را بر خلاف انتظار تو مردم شهيد كردند نه خدا.

    پسر زياد گفت چنان نيست كه ميگوئى بلكه خدا او را كشت حضرت سجاد علیه السلام اين آيه را تلاوت فرمود كه مردمان را در هنگام فرارسيدن مرگشان ميميراند.

    پسر زياد خشمگين شده گفت شگفتا هنوز آن جرأت و توانائى در تو باقى مانده كه پاسخ مرا بدهى و گفته مرا زير پا بيندازى اينك بيائيد او را برده و گردن بزنيد.

    زينب علیه السلام بيتاب شده خود را بدامن سيد سجاد انداخته پسر مرجانه را مخاطب قرار داده فرمود آن همه خونها كه از ما ريختى هنوز كاسه انتقام ترا لبريز نكرده و آرام نگرفته كه باز هم ميخواهى گرگوار خون ما را بياشامى آنگاه دست بگردن سيد سجاد درآورده فرمود سوگند بخدا دست از يادگار برادر برنميدارم و از او جدا نميشوم و اگر ميخواهى او را بقتل آورى مرا هم با او بكش.

     

    مرا با او بكش تا هر دو باهم‏
     
    شويم آسوده از اين محنت و غم‏
     
     
     
    پسر زياد نگاه عجيبى بعمه و برادر زاده نموده گفت شگفت از خويشاوندى و مهر پيوندى سوگند بخدا خيال ميكنم زينب دوست ميدارد هر گاه قرار شود برادرزاده او را بكشم او را هم با وى بقتل برسانم آنگاه دستور داد دست از او بداريد و بيمارى و ناتوانى براى بيچارگى او كافى است.

    بعد از اين پسر مرجانه از جا برخاسته و از قصر خارج شده به مسجد رفت و بر منبر صعود كرد و گفت ستايش خدا را كه حق را آشكار فرمود و اهل حق را روسپيد ساخت و يزيد و لشكريانش را يارى كرد و دروغگوزاده و ياران او را نابود ساخت و از ميان برد.

    عبد اللَّه عفيف كه از شيعيان امير المؤمنين على علیه السلام  بود بمجردى كه چنين ناروائى را از آن نابكار شنيد بى‏ طاقت شده گفت اى دشمن خدا دروغگو تو و پدرت و يزيد و پدر اوست كه ترا بولايت كوفه برگماشته. اى پسر مرجانه حيا نميكنى فرزندان پيمبران را ميكشى و بر منبر راستگويان صعود ميكنى و چون عقرب كورى بجاى ماه مى‏ نشينى.

    پسر زياد كه انتظار چنين پيش‏ آمدى را نداشت و خيال ميكرد نفس در سينه‏هاى دوستان اهل بيت عصمت حبس شده دستور داد او را نزديك من بياوريد مأمورين از اطراف ريخته او را دستگير كردند عبد اللَّه بشعار مرسوم قبيله ازد، صدا بلند كرده بلافاصله هفتصد نفر مرد ازدى در مسجد ريخته و او را از دست مأموران پسر مرجانه رها كردند.

    ابن زياد آن روز را براى آنكه آتش فتنه را خاموش سازد سخنى نگفت ليكن شبانگاه دستور داد مأمورى بخانه عبد اللَّه رفته او را از خانه بيرون آورده گردن بزند و براى عبرت ديگران اندام او را در سبخه [زباله‏ دانى كوفه‏] بدار بياويزند.

     .

     

    الإرشاد للمفيد / ترجمه ساعدى ؛ ؛ ص 473،474،475

     

     

    .

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, امام سجاد علیه السلام, زینب, شهادت, شهدا, شهید, صبر, ولایت, یزید
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت [یکشنبه 1396-07-23] [ 09:08:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      مبارزه با سفیانی, امتداد کربلا    

     

     

     

    والعاقبه للمتقین.


    از امام‌ صادق‌(علیه السلام) نقل‌ شده‌ که فرمودند:

    « ما و خاندان ابوسفیان دو خانواده‌ایم که به خاطر خدا دشمن هم شدیم.
    ما می‌گفتیم خداوند راست می‌گوید و آنها می‌گفتند: دروغ می‌گوید،

    ابوسفیان با پیامبر(صلی الله علیه و آله) جنگید،
    معاویة بن ابی سفیان با علی(علیه السلام )،
    یزید بن معاویه با حسین بن علی(علیهما السلام)
    و سفیانی هم با قائم(عجل الله تعالی فرجه) می‌جنگد.

     

    ( بحارالانوار، ج‌52، ص‌190؛ الزام‌الناصب‌، ج‌2، ص‌131، السفیانی‌، فقیه‌؛ ص‌125؛ یوم‌الخلاص‌، ص‌694)

     

     

    کلیدواژه ها: ابوسفیان, امام صادق علیه السلام, امیر المؤمنین امام علی علیه السلام, حدیث, حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف, سفیانی, معاویه, پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم, کربلا, یزید
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت [یکشنبه 1395-07-11] [ 06:53:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود