|
|
.
.
امام صادق عليه السلام فرمود:
سعيد بن مسيب و قاسم بن محمد بن ابى بكر و ابو خالد كابلى از موثقين اصحاب على بن الحسين عليهما السلام بودند، و مادر من [دختر همين قاسم] با ايمان و تقوى و نيكوكار بود و خدا هم نيكوكاران را دوست دارد.
مادرم گفت كه پدرم باو فرمود: اى ام فروه! من در هر شبانه روز هزار بار براى گنهكاران از شيعيانم خدا را مي خواهم (و آمرزش مىخواهم) زيرا ما با دانائى بثواب و پاداش بر مصيباتى كه بما وارد مى شود صبر مي كنيم ولى آنها بر آنچه نمي دانند صبر مى كنند.
… توضيح
يعنى ما مى دانيم و يقين داريم كه بلاها و مصيباتى كه بر ما وارد مى شود در برابر چشم خداست و او از همه آنها آگاه و مطلع است و دقيقا بحساب آنها رسيدگى مى كند و انتقام ما را مي گيرد و پاداش بزرگ ما را عنايت مى كند، از اين رو سيد الشهداء حسين بن على عليه السلام چون در روز عاشورا كودك شير خوارش را هدف تير ساختند، فرمود:
هون ما نزل بى انه بعين اللَّه
يعنى هر مصيبتى كه بر من مي رسد، چون خدا آن را ميبيند، تحملش برايم سبك و آسان است، ولى شيعيان و دوستان ما كه اين بصيرت و دانش را ندارند، صبر كردن آنها بر شدائد و بلاها سخت و دشوار است، چنان كه حجامت و عمل جراحى براى مرد عاقل و فهميده آسانتر و گواراتر است تا براى كودك غافل و نادان.
از اين رو ممكن است شيعيان گاهى در مصيبات جزع و بيتابى كنند و سخنى بر خلاف رضاى خدا گويند، و گناهى بر آنها نوشته شود، لذا امام باقر عليه السلام براى آنها از خدا آمرزش مى طلبد و يا آمرزش آن حضرت تنها از نظر احترام بآنهاست، بجهت مقام و درجهاى كه در اين شكيبائى نزد خدا پيدا مي كنند.
اصول کافی، ترجمه مصطفوی، ج 2، ص 378،379
.
موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی
لینک ثابت
[دوشنبه 1396-07-03] [ 01:36:00 ب.ظ ]
.
.
.
.
ريان بن شبيب گويد روز اول ماه محرم خدمت حضرت رضا رسيدم بمن فرمود اى پسر شبيب روزهاى؟ گفتم نه فرمود اين روزيست كه زكريا بدرگاه پروردگارش دعا كرد و گفت پروردگارا بمن ببخش از پيش خود نژاد پاكى زيرا تو شنواى دعائى خدا برايش اجابت كرد و بفرشتگان دستور داد ندا كردند زكريا را كه در محراب ايستاده بود كه خدا تو را بيحيى بشارت ميدهد هر كه اين روز را روزه بدارد و سپس دعا بدرگاه خدا كند خدا مستجاب كند چنان كه براى زكريا مستجاب كرد .
سپس گفت:
اى پسر شبيب به راستى محرم همان ماهى است كه اهل جاهليت در زمان گذشته ظلم و قتال را بخاطر احترامش در آن حرام مىدانستند و اين امت حرمت اين ماه را نگه نداشتند و نه حرمت پيغمبرش را در اين ماه ذريه او را كشتند و زنانش را اسير كردند و بنهاش را غارت كردند خدا هرگز اين گناه آنها را نيامرزد .
اى پسر شبيب اگر براى چيزى گريه خواهى كرد براى حسين علیه السلام گريه كن كه چون گوسفند سرش را بريدند و هجده كس از خاندانش با او كشته شد كه روى زمين مانندى نداشتند و آسمانهاى هفتگانه و زمين براى كشتن او گريستند و چهار هزار فرشته براى ياريش بزمين آمدند و ديدند كشته شده و بر سر قبرش ژوليده و خاك آلود باشند تا قائم علیه السلام ظهور كند و ياريش كند و شعار آنها يا لثارات الحسين است .
اى پسر شبيب پدرم از پدرش از جدش برايم باز گفت كه چون جدم حسين علیه السلام كشته شد آسمان خون و خاك سرخ باريد .
اى پسر شبيب اگر بر حسين گريه كنى تا اشکت بر گونههايت روان شود خدا هر گناهى كردى از خرد و درشت و كم و بيش بيامرزد .
اى پسر شبيب اگر خواهى خدا را بر خورى و گناهى نداشته باشى حسين را زيارت كن اى پسر شبيب اگر خواهى در غرفه هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى بر قاتلان حسين لعن كن .
اى پسر شبيب اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى هر وقت بيادش افتادى بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى مىرسيدم.
اى پسر شبيب اگر خواهى با ما در درجات بلند بهشت باشى براى حزن ما محزون باش و و براى شادى ما شاد باش و ملازم ولايت ما باش و اگر مردى سنگى را دوست دارد با آن خدا روز قيامت محشورش كند.
.
.
الأمالي (للصدوق) / ترجمه كمرهاى، متن، ص129،130،131
.
.
موضوعات: شهید, سخن بزرگان, سبک زندگی, امالی(شیخ صدوق), محرم
لینک ثابت
[پنجشنبه 1396-06-30] [ 11:16:00 ب.ظ ]
وقتی امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد، آن طور که من در مَقاتل دیدهام، حضرت دو نامه نوشت؛ یکی به برادرش در مدینه و یکی هم به حبیب بن مظاهر در کوفه.
اما آنچه به برادرش محمد حنفیه مینویسد، کوتاه است:
«بسم الله الرحمن الرحیم. مِن الحسین بن علی الی محمد بن علی و مَن قِبَلَهُ مِن بنی هاشم. امّا بعد فَکأنَّ الدُنیا لَم تَکُن وَ کَأَنَّ الاخرةَ لَم تَزَل. والسلام».
وقتی به کربلا رسید و هجرت صغرایش تمام شد، این طور نوشت: این نامه ای است از حسین بن علی به محمد بن علی و هر که از فرزندان بنی هاشم نزد اوست. اما بعد ؛ بدانید که دنیا را چنان قرار دادیم که گویی هرگز نبود و آخرت را دائم و باقی میدانیم. آخرت را بر دنیا اختیار کرده و از دنیا چشم پوشیدیم. والسلام. برای چه کسی کوچ کردم و آمدم اینجا؟ برای «او» آمدم و چشم از این دنیا پوشیدم.
یک نامه دیگر هم مینویسد به کوفه:
«بسم الله الرحمن الرحیم. مِن الحسین بن علی الی الرَّجُل الفقیه حبیب بن مظاهر الاسدی».نامه ای است از حسین به حبیب که مرد دین شناسی است. چقدر هم از او تجلیل میکند! «اما بعد؛ فَأِنّا قَد نَزَلنا کربلاء ». ما وارد کربلا شدیم. « وَ انتَ تَعلَمُ قِرابَتَنا مِن رسول الله». تو پیوند من با پیغمبر را میدانی. «فَأِن اَرَدتَ نُصرَتَنا فَاقدِم ألَینا عاجلاً». اگر میخواهی مرا یاری کنی، زود بیا. همان گونه که من هجرت کردم، تو هم باید هجرت کنی. تو هم باید از کوفه به کربلا بیایی.
**
حبیب با همسرش صبحانه میخوردند که قاصد آمد و نامه را داد و رفت. حبیب نامه را گرفت و خواند. همسرش سؤال کرد نامه از کیست؟ گفت این نامه از حسین پسر پیغمبر است. همسرش گفت چه نوشته است؟ حبیب گفت هیچی ! آمده کربلا، من را هم دعوت کرده که بروم و به او کمک کنم. همسرش پرسید: می روی یا نه ؟ حبیب گفت: نه ، من نمیتوانم بروم!
البته حبیب، به قول معروف، تقیه میکرد، برای اینکه مبادا یک وقت قبیلهاش بفهمند و نگذارند که او برود. همسرش سؤال کرد: نمیروی؟! حبیب گفت نه ، من پیر شده و کَرِّ و فَرّی ندارم؛ چطور با او راه بیفتم؟ همسرش گفت: حسین پسر پیغمبر تو را دعوت کرده، آن وقت تو نمیخواهی دعوت او را اجابت کنی؟! جواب خدا را چگونه میتوانی بدهی؟! حبیب گفت میدانی اگر من بروم، عبیدالله چه کار میکند؟ خانۀ مرا خراب میکند و تو را به اسارت میگیرد و میبرد. همۀ این عواقب و ضربههای دنیایی را برای او بیان کرد.
همسرش گفت: تو برو ! بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت: نه، من نمیروم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را بر سر حبیب انداخت و به او گفت: نمیروی؟! پس مثل خانمها در خانه بنشین! بعد گفت: خدایا ! کاش من مَرد بودم و میتوانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! ای کاش من این هجرت را میکردم! حبیب گفت: این حرفهایی که زدم، برای این بود که ببینم تو چه میگویی. من آنچنان هجرتی کنم که تا قیام قیامت ، نامم در تاریخ ثبت شود…
.
.
روضه خوانی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی
.
.
کلیدواژه ها: تقیه, حبیب بن مظاهر, حسین بن علی, روضه, سیدالشهدا, شهادت, شهدا, شهید, عاشورا, مجتبی تهرانی, مدینه, هجرت, کربلا موضوعات: شهید, سخن بزرگان, متفرقه, سبک زندگی, محرم
لینک ثابت
[ 02:43:00 ب.ظ ]
.
.
.
.
امام خامنه ای:
غدیر ،کربلای عوام بود و کربلا، غدیر خواص.
در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد “جفا” شد و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد “وفا".
پ.ن:عاشورا حاصل پیمان شکنی غدیر بود…
.
.
موضوعات: شهید, کلام رهبری, متفرقه, سبک زندگی, محرم
لینک ثابت
[یکشنبه 1396-06-19] [ 07:32:00 ب.ظ ]
|