یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 109
  • دیروز: 48
  • 7 روز قبل: 562
  • 1 ماه قبل: 5081
  • کل بازدیدها: 162293

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • دل تنگ نجف
  • نورفشان
  • netware netware
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • حمیده موحدنسب

  • رتبه

     
       
      یک روسری برای پیرمرد!    

     

    وقتی امام حسین علیه السلام وارد کربلا شد، آن طور که من در مَقاتل دیده‌ام، حضرت دو نامه نوشت؛ یکی به برادرش در مدینه و یکی هم به حبیب بن مظاهر در کوفه.

    اما آنچه به برادرش محمد حنفیه می‌نویسد، کوتاه است:

    «بسم الله الرحمن الرحیم. مِن الحسین بن علی الی محمد بن علی و مَن قِبَلَهُ مِن بنی هاشم. امّا بعد فَکأنَّ الدُنیا لَم تَکُن وَ کَأَنَّ الاخرةَ لَم تَزَل. والسلام».

    وقتی به کربلا رسید و هجرت صغرایش تمام شد، این طور نوشت: این نامه‌ ای است از حسین بن علی به محمد بن علی و هر که از فرزندان بنی هاشم نزد اوست. اما بعد ؛ بدانید که دنیا را چنان قرار دادیم که گویی هرگز نبود و آخرت را دائم و باقی می‌دانیم. آخرت را بر دنیا اختیار کرده و از دنیا چشم پوشیدیم. والسلام. برای چه کسی کوچ کردم و آمدم اینجا؟ برای «او» آمدم و چشم از این دنیا پوشیدم.

    یک نامه دیگر هم می‌نویسد به کوفه:

    «بسم الله الرحمن الرحیم. مِن الحسین بن علی الی الرَّجُل الفقیه حبیب بن مظاهر الاسدی».نامه ای است از حسین به حبیب که مرد دین شناسی است. چقدر هم از او تجلیل می‌کند! «اما بعد؛ فَأِنّا قَد نَزَلنا کربلاء ». ما وارد کربلا شدیم. « وَ انتَ تَعلَمُ قِرابَتَنا مِن رسول الله». تو پیوند من با پیغمبر را می‌دانی. «فَأِن اَرَدتَ نُصرَتَنا فَاقدِم ألَینا عاجلاً». اگر می‌خواهی مرا یاری کنی، زود بیا. همان گونه که من هجرت کردم، تو هم باید هجرت کنی. تو هم باید از کوفه به کربلا بیایی.

    **

    حبیب با همسرش صبحانه می‌خوردند که قاصد آمد و نامه را داد و رفت. حبیب نامه را گرفت و خواند. همسرش سؤال کرد نامه از کیست؟ گفت این نامه از حسین پسر پیغمبر است. همسرش گفت چه نوشته است؟ حبیب گفت هیچی ! آمده کربلا، من را هم دعوت کرده که بروم و به او کمک کنم. همسرش پرسید: می روی یا نه ؟ حبیب گفت: نه ، من نمی‌توانم بروم!

    البته حبیب، به قول معروف، تقیه می‌کرد، برای اینکه مبادا یک وقت قبیله‌اش بفهمند و نگذارند که او برود. همسرش سؤال کرد: نمی‌روی؟! حبیب گفت نه ، من پیر شده و کَرِّ و فَرّی ندارم؛ چطور با او راه بیفتم؟ همسرش گفت: حسین پسر پیغمبر تو را دعوت کرده، آن وقت تو نمی‌خواهی دعوت او را اجابت کنی؟! جواب خدا را چگونه می‌توانی بدهی؟! حبیب گفت می‌دانی اگر من بروم، عبیدالله چه کار می‌کند؟ خانۀ مرا خراب می‌کند و تو را به اسارت می‌گیرد و می‌برد. همۀ این عواقب و ضربه‌های دنیایی را برای او بیان کرد.

    همسرش گفت: تو برو ! بگذار خانه را خراب کند، بگذار مرا به اسارت بگیرد. حبیب باز هم گفت: نه، من نمی‌روم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسری خودش را بر سر حبیب انداخت و به او گفت: نمی‌روی؟! پس مثل خانم‌ها در خانه بنشین! بعد گفت: خدایا ! کاش من مَرد بودم و می‌توانستم بروم کربلا تا حسین را یاری کنم! ای کاش من این هجرت را می‌کردم! حبیب گفت: این حرفهایی که زدم، برای این بود که ببینم تو چه می‌گویی. من آنچنان هجرتی کنم که تا قیام قیامت ، نامم در تاریخ ثبت شود…

     

    .

    .

    روضه خوانی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی

    .

    .

    کلیدواژه ها: تقیه, حبیب بن مظاهر, حسین بن علی, روضه, سیدالشهدا, شهادت, شهدا, شهید, عاشورا, مجتبی تهرانی, مدینه, هجرت, کربلا
    موضوعات: شهید, سخن بزرگان, متفرقه, سبک زندگی, محرم  لینک ثابت [پنجشنبه 1396-06-30] [ 02:43:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​امان خون مردمان در پرتو حیات امام زمان علیه السلام!    

     

     

    بنشینیم و بنگریم و خون امام‌ زمانمان را بریزند یا بریزیم چه فرق!

     

    کمترین مجازات ما اینست که خون ما هم ریخته خواهد شد.
    واین نتیجه فساد فی الارض است که از کشتن امام زمان و نبود او ایجاد میشود.

     

    سه شهر در حادثه عاشورا از اباعبدالله الحسین(علیه السلام ) تمکین نکردند و بر خلاف تکلیف شرعی امام زمانشان را رها کردند در حالی که آیه “النبی اولی بالمومنین من انفسهم” به حکم” لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی” شامل فرزندان معصوم ایشان نیز میشود.

     

    عاقبتشان را به اختصار میخوانیم:

     

    ١- مردم مدینه در زمانی که باید از امام حسین(علیه السلام ) تبعیت می کردند نافرمانی کردند.اما وقتی که سیدالشهدا(علیه السلام) شهید شدند پشت سر عبدالله ابن حنظله قیام کردند ولی از یزید شکست خوردند که سه روز جان،مال و ناموس مردم نامرد مدینه بر سپاه شام حلال شد. بسیار زنان و دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفتند و صدها یا هزاران فرزند نامشروع این حادثه، امروز در تاریخ به ننگ اولاد الحرّه ‏مشهورند.

     

    آن قدر مردم کشته شدند که خون، قبر پیامبر را نیز گرفته بود. تمام کسانی که زنده ماندند بر پیشانیشان داغ زدند و نوشتند: هذا عبد من عبید یزید؛این بنده ای از بندگان یزید است…..در تاریخ به فرمانده سپاه یزید لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند.

     

    ٢- بعد از مدینه نوبت به مکه رسید.لشكر خونخوار یزید به رهبری حصین ابن نمیر در بالاى كوه‏هاى مكه كه مشرف بر خانه ‏ها و مسجدالحرام بود، اجتماع كردند و با منجنيق، پيوسته سنگ و روغن آتشین بر مكه و مسجدالحرام مى ‏افكندند. تاریخ می نویسد این قوم که به هیچ مبنایی اعتقاد نداشتند پارچه هایی از پنبه و كتان به نفتینه آلوده مى‏ ساختند و بر خانه خدا مى‏ انداختند و آنها را آتش می زدند تا آنكه كعبه معظّمه سوخت و بناى آن منهدم گشت و ديوارهاى آن فرو ريخت؛ خداوند بر مکیان رحم نمود و یزید به درک واصل شد و الا باید امروز در تاریخ از کشتار مردمان مکه داستانها می نوشتند.

     

    ٣-کوفیانی که حاضر نشدند از سیدالشهدا(علیه السلام ) تبعیت کنند بعد از امام‌ حسین(علیه السلام)سه قیام کردند که هر سه قیامشان به غیر از شکست چیزی نداشت:

     

    توابین یعنی همان مومنین وقت نشناس که حدودا ۴۰۰۰ نفر بودند؛ جز شکست و شهادت حدود ۱۰۰۰ نفرشان سودی نبرد.

     

    مردم کوفه مختار را هم تنها گذاشتند.بنا بر اقوال مورخین، ٦٠٠٠ نفر از یاران مختار از مصعب ابن زبیر امان خواستند و مختار را تنها گذاشتند. مصعب دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند.

     

    قیام سوم کوفیان هم که به رهبری زید فرزند امام سجاد علیه السلام بود جز شکست سود دیگری نبرد.

     

    این شد عاقبت کوفیان زبردست نواز زیردست آزار.

    مردمی که به امام حسین(علیه السلام )تمکین نکردند، اسیر دست حجاج ابن یوسفی شدند؛ که طبق گفته تاریخ، بیش از ۱۰۰هزار نفر از مسلمانان را گردن زد.

     

    این است عاقبت مردمانی که امام معصوم و به حق خود را به وقت نشناخته و تبعیت نکنند.

     

    کلیدواژه ها: امام حسین علیه السلام, حجاج بن یوسف, مختار, مدینه, مکه, کوفه, یزید علیه اللعنه
    موضوعات: روایت, متفرقه, محرم  لینک ثابت [یکشنبه 1395-07-25] [ 09:09:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود