یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 58
  • دیروز: 87
  • 7 روز قبل: 1058
  • 1 ماه قبل: 5462
  • کل بازدیدها: 170440

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک

  • رتبه

     
       
      ​ گناهان یک شهید شانزده ساله    

     

     

    راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده، می نویسد: در تفحص

    شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان

    هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.

     

     

    گناهان یک روز او عبارت بودند از:

     

    • سجده نماز ظهر طولانی نبود.

    • زیاد خندیدم.

    • هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.

     

    راوی در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر

    شانزده ساله کوچکترم… !

     

    کلیدواژه ها: ترک گناه, سجده, شهادت
    موضوعات: شهید  لینک ثابت [دوشنبه 1395-07-26] [ 03:15:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      خداوند در سینه هیچ کس دو قلب ننهاده است    

     

     

    خداوند در سوره احزاب می فرماید :

    مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ (4)

    خداوند در درون هیچ کس دو قلب ننهاده است .

     

    هرکس در برابر دو راهی کفر و ایمان قرار گیرد باید یکی از این دو راه را انتخاب کند ، یا باید ولایت الله را پذیرفت ویا ولایت طاغوت

    (اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ*)

     

    امام جعفر صادق (ع) می فرمایند : مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ

    یعنی اگر کسی با قلب خود قومی را دوست بدارد و باهمین قلب دشمنان آنها را دوست بدارد ، این غیر ممکن است (تفسیر کنزالدقایق و بحرالغرایب / ج 1 / ص 313 )

     

    امیرالمومنین حضرت علی (ع) می فرمایند : “لا یجتمع حبنا و حب عدونا فی جوف انسان ان الله عزوجل یقول : مَّا جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِّن قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ

     

    دوستی ما با دوستی دشمنان ما در درون کسی جمع نمی شود ،(چرا که ) خداوند می فرماید:

    خدا در درون آدمی دو قلب قرار نداده است ."(بحارالانوار / ج 24 / ص 318)

     

    ان شاء الله حب امیرالمومنین (ع) چنان فضای قلبمان را احاطه کند که جایی برای حب دیگری باقی نماند . می بینی ! حتی در دوست داشتن امام مان نیز به عنایت ویژه او نیازمندیم . چنانکه روزی حسین (ع) با نگاهش دل زهیربن قین را لرزاند و کربلایی اش کرد . . .

     

    کلیدواژه ها: حب الحسین, قلب, محبت اهل بیت علیهم السلام, ولایت
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت  [ 02:59:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شط فرات    

     

     

    کلیدواژه ها: اربعین, بین الحرمین, شط فرات, عرش, کربلا
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت  [ 02:54:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      کی با حسین کار داشت؟    

     

     

     

    یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
    بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
    ترق!
    ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
    چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
    ترق!
    جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

     

     

     

    کلیدواژه ها: جبهه, شهادت, قناسه
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 02:44:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      به احترام پدرم    

     

     

    خاطرات جبهه

     

     

     

    نزدیك عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید كوتاهش می‌كردم مانده بودم معطل توی آن برهوت كه سلمانی از كجا پیدا كنم. تا اینكه خبردار شدم كه یكی از پیرمردهای گردان یك ماشین سلمانی دارد و صلواتی مو‌ها را اصلاح می‌كند.

    رفتم سراغش دیدم كسی زیر دستش نیست طمع كردم و جلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما كاش نمی‌نشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حركت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می‌پریدم.

    ماشین نگو تراكتور بگو. به جای بریدن موها، غلفتی از ریشه و پیاز می‌كندشان! از بار چهارم هر بار كه از جا می‌پریدم با چشمان پر از اشك سلام می‌كردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر كفری شد و گفت: «تو چت شده سلام می‌كنی؟ یكبار سلام می‌كنند.»
    گفتم: «راستش به پدرم سلام می‌كنم.»

    پیرمرد دست از كار كشید و با حیرت گفت: «چی؟ به پدرت سلام می‌كنی؟ كو پدرت؟»
    اشك چشمانم را گرفت و گفتم: «هر بار كه شما با ماشین تان موهایم را می‌كنید، پدرم جلوی چشمم می‌آید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام می‌كنم!»

    پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه‌ای خرجم كرد و گفت: «بشكنه این دست كه نمك نداره…»

    مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام كردم تا كارم تمام شد.

     

    کلیدواژه ها: جبهه, شهادت
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 02:38:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      فحش و ناسزاگو    

     

    امام باقر عليه السلام:

     

    فى قَولِهِ «قُولُوا لِلنّاسِ حُسنا» قال: قُولوا لِلنّاسِ أحسَنَ مَا تُحبّونَ أن يُقالَ لَكُم، فَاِنَّ اللّه‏َ عزَّوَجلَّ يُبغِضُ اللَّعّانَ السَّبّابَ الطَّعّانَ عَلىَ المُؤمِنين، اَلفاحِشَ المُتَفَّحِشَ السّائَلَ المُلحِفَ، وَ يُحِبُّ الحَيّى الحَليمَ اَلعفيفَ المُتعَفِّـفَ؛

     

    امام باقر صلوات الله علیه درباره اين گفته خداوند كه «با مردم به زبان خوش سخن بگوييد» فرمودند:
    بهترين سخنى كه دوست داريد مردم به شما بگويند، به آنها بگوييد، چرا كه خداوند، لعنت كننده، دشنام دهنده، زخم‏ زبان زن بر مؤمنان، زشت‏ گفتار، بد زبان و گداى سمج را دشمن مى‏ دارد.
    و با حيا و بردبار و عفيفِ پارسا را دوست دارد.

     

    (امالى صدوق، ص 326)

    موضوعات: روایت, امالی(شیخ صدوق)  لینک ثابت  [ 02:26:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      یک جفت پای خسته    

     

     

     

    کلیدواژه ها: بین الحرمین, محرم, کربلا
    موضوعات: محرم  لینک ثابت [یکشنبه 1395-07-25] [ 09:48:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​امان خون مردمان در پرتو حیات امام زمان علیه السلام!    

     

     

    بنشینیم و بنگریم و خون امام‌ زمانمان را بریزند یا بریزیم چه فرق!

     

    کمترین مجازات ما اینست که خون ما هم ریخته خواهد شد.
    واین نتیجه فساد فی الارض است که از کشتن امام زمان و نبود او ایجاد میشود.

     

    سه شهر در حادثه عاشورا از اباعبدالله الحسین(علیه السلام ) تمکین نکردند و بر خلاف تکلیف شرعی امام زمانشان را رها کردند در حالی که آیه “النبی اولی بالمومنین من انفسهم” به حکم” لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی” شامل فرزندان معصوم ایشان نیز میشود.

     

    عاقبتشان را به اختصار میخوانیم:

     

    ١- مردم مدینه در زمانی که باید از امام حسین(علیه السلام ) تبعیت می کردند نافرمانی کردند.اما وقتی که سیدالشهدا(علیه السلام) شهید شدند پشت سر عبدالله ابن حنظله قیام کردند ولی از یزید شکست خوردند که سه روز جان،مال و ناموس مردم نامرد مدینه بر سپاه شام حلال شد. بسیار زنان و دخترانی که مورد تجاوز قرار گرفتند و صدها یا هزاران فرزند نامشروع این حادثه، امروز در تاریخ به ننگ اولاد الحرّه ‏مشهورند.

     

    آن قدر مردم کشته شدند که خون، قبر پیامبر را نیز گرفته بود. تمام کسانی که زنده ماندند بر پیشانیشان داغ زدند و نوشتند: هذا عبد من عبید یزید؛این بنده ای از بندگان یزید است…..در تاریخ به فرمانده سپاه یزید لقب «مسرف» به معنی «خونریز بی حد و حصر» دادند.

     

    ٢- بعد از مدینه نوبت به مکه رسید.لشكر خونخوار یزید به رهبری حصین ابن نمیر در بالاى كوه‏هاى مكه كه مشرف بر خانه ‏ها و مسجدالحرام بود، اجتماع كردند و با منجنيق، پيوسته سنگ و روغن آتشین بر مكه و مسجدالحرام مى ‏افكندند. تاریخ می نویسد این قوم که به هیچ مبنایی اعتقاد نداشتند پارچه هایی از پنبه و كتان به نفتینه آلوده مى‏ ساختند و بر خانه خدا مى‏ انداختند و آنها را آتش می زدند تا آنكه كعبه معظّمه سوخت و بناى آن منهدم گشت و ديوارهاى آن فرو ريخت؛ خداوند بر مکیان رحم نمود و یزید به درک واصل شد و الا باید امروز در تاریخ از کشتار مردمان مکه داستانها می نوشتند.

     

    ٣-کوفیانی که حاضر نشدند از سیدالشهدا(علیه السلام ) تبعیت کنند بعد از امام‌ حسین(علیه السلام)سه قیام کردند که هر سه قیامشان به غیر از شکست چیزی نداشت:

     

    توابین یعنی همان مومنین وقت نشناس که حدودا ۴۰۰۰ نفر بودند؛ جز شکست و شهادت حدود ۱۰۰۰ نفرشان سودی نبرد.

     

    مردم کوفه مختار را هم تنها گذاشتند.بنا بر اقوال مورخین، ٦٠٠٠ نفر از یاران مختار از مصعب ابن زبیر امان خواستند و مختار را تنها گذاشتند. مصعب دستور داد که همگی را گردن زده و آنها را به قتل رساندند. گفته شده که دو هزار نفر از این تعداد، عرب و چهارهزار نفر ایرانی بودند.

     

    قیام سوم کوفیان هم که به رهبری زید فرزند امام سجاد علیه السلام بود جز شکست سود دیگری نبرد.

     

    این شد عاقبت کوفیان زبردست نواز زیردست آزار.

    مردمی که به امام حسین(علیه السلام )تمکین نکردند، اسیر دست حجاج ابن یوسفی شدند؛ که طبق گفته تاریخ، بیش از ۱۰۰هزار نفر از مسلمانان را گردن زد.

     

    این است عاقبت مردمانی که امام معصوم و به حق خود را به وقت نشناخته و تبعیت نکنند.

     

    کلیدواژه ها: امام حسین علیه السلام, حجاج بن یوسف, مختار, مدینه, مکه, کوفه, یزید علیه اللعنه
    موضوعات: روایت, متفرقه, محرم  لینک ثابت  [ 09:09:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​چهار در چهار شگفت انگیز!!    

     

     

     

    امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

     

    در شگفتم از کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار کلمه پناه نمی‌برد!

     


    ۱- در شگفتم از کسی که ترس بر او غلبه کرده، چگونه به ذکر «حسبنا الله و نعم الوکیل…» (سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۷۱) پناه نمی‌برد. در صورتی که خداوند به دنبال ذکر یادشده فرموده است: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند، و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت) و چیزی زاید بر آن (سود در تجارت) بازگشتند و هیچ‌گونه بدی به آنان نرسید.

     

    ۲- در شگفتم از کسی که اندوهگین است چگونه به ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین*» (سوره مبارکه انبیاء آیه ۸۷) پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند به دنبال این ذکر فرموده است: «پس ما یونس را در اثر تمسک به ذکر یادشده، از اندوه نجات دادیم و همین گونه مومنین را نجات می‌بخشیم.» (سوره انبیاء آیه ۸۸)

     

    ۳- در شگفتم از کسی که مورد مکر و حیله واقع شده، چگونه به ذکر «افوض امری الی الله، ان الله بصیر بالعباد» (سوره مبارکه غافر آیه ۴۴) … پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند به دنبال ذکر فوق فرموده است: «پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یادشده) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت.» (سوره غافر آیه ۴۵)

     

    ۴- در شگفتم از کسی که طالب دنیا و زیبایی‌های دنیاست، چگونه به ذکر «ماشاءالله لاقوة الا بالله» (سوره مبارکه کهف آیه 39) پناه نمی‌برد؛ زیرا خداوند بعد از ذکر یادشده فرموده است: «مردی که فاقد نعمت‌های دنیوی بود، خطاب به مردی که از نعمتها برخوردار بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می‌دانی امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد.»

     

     

    کلیدواژه ها: آیات قرآنی, امام صادق علیه السلام, ذکر
    موضوعات: روایت, متفرقه  لینک ثابت  [ 08:55:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​تاثیر زن بر ترسیم زندگی کریمانه چقدرست؟    

     

     

    امیرالمؤمنین علی علیه السلام:

     

    در حالیکه در واقع از کمترین مال برخوردار هستید،در ظاهر بهترین حال را از خود نشان دهید.

     

    یحسبهم الجاهل اغنیاء من التعفف

     

    زندگیشان به گونه ایست که جاهل آنان را ثروتمند میپندارد, بس که عفیفانه زندگی میکنند.۲۷۳بقره.

     

    بحار،ج75،ص8.

     

    کلیدواژه ها: زن عفیف, زندگی کریمانه
    موضوعات: روایت  لینک ثابت [شنبه 1395-07-24] [ 11:17:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 19 20 21 ...22 ...23 24 25 ...26 ...27 28 29 ... 49 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود