یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 20
  • دیروز: 52
  • 7 روز قبل: 2344
  • 1 ماه قبل: 5050
  • کل بازدیدها: 162157

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • حمیده موحدنسب

  • رتبه

     
       
      آیا من هم شهید می شوم؟    

    دلم که شهادت می خواهد!

    اما اگر دنیایم امانی به تعقلی عملی دهد…

    اگـــر اگرهای زندگیم رخصت دهد…

    اگر این نفس وامانده مجالی به بی قراری های فطریم دهد…

    آن وقت من که نه ، شهادت خودش به استقبالم خواهد آمد.

     

    امان از لحظه ی غفلت که شاهدم هستی

    امان از غفلت و نادانی و بی عقلی…

    امان از بی وفایی به عهد و شکستن دل منجی

    امان و لعنت به جفای به نفس

    جفا به موجودی به نام “من”

    او که قابلیت خلیفه الله شدن دارد و من به زور و زر گرفتار دنیایش کرده ام

    دست و پای احساسش را بسته ام و سکوت برایش تجویز نموده ام

    امان از این من!

    منیت هایم شاید جلوی پرواز روح را گرفته است

    این روح شوق پریدن دارد

    باید که بها داد او را

    باید که آماده شد

    شاید این محرم

    دست دل را در دست خدا بگذارم

    شاید بی توجه به همه ی آنچه که دیگران می گویند

    دلم را بردارم و بروم….

    بروم تا دور…

    تا اوج…

    شاید قسمت شد

    شاید لیاقت پیدا کرد

    که سبک بالی را تجربه کند

    شایدمعصومیت را دوباره به دست آورد

    آه که دلم چقدر هوای معصومیت و حس قشنگ سبکی و صداقت دارد

    آه که چه سنگین است پرونده ی رفتار و عقایدم

    آه که چقدر تنگ است سینه و هوای حـــــــــــــرم…

    راستی چقدر دلم هوای حرم دارد!!!

    راستی چقدر گذشته است و من دور مانده ام!!

    راستی چقدر زمان مرا با خود برده است!!!

    راستی من چقدر زیسته ام ؟؟؟

    زیستنی از جنس پاکی بدون ذره ای آلایش؟؟

    از همان ها که حتی ذره ای حسد به برادر کوچکت نیز در آن نیست؟

    از همان ها که شاید لحظه ای در گذشته ات درکش کرده باشی و در حسرت لذتش مانده!

    چقدر دلم زیستن می خواهد!

    زیستنی به جنس حسین!

    از همان ها که عزت است و عزت است و عزت!!!

    راستی چقدر تا به محرم باقیست؟

    من در مهمانیش امسال قرار است چه کنم؟

    چه به دست آرم؟

     

     

    آیا اربــعـیـن ،

     

     

                  پـــیـــاده ،

     

     

                         حـــــــــــــــرم ،

     

     

                             قسمت من هست حـــســــیــن؟!

    موضوعات: شهید, اربعین  لینک ثابت [جمعه 1396-08-05] [ 12:42:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      نظر حضرت آیت الله بهجت(ره)در مورد رابطه ایران و آمریکا    

    برخی به واسطه اینکه آیت الله بهجت ره کمتر نظرات خود را در مورد مسائل سیاسی اعم از داخلی، منطقه ای و جهانی رسانه ای کردند و یا کمتر اظهار نظر کردند، آنچنان که سیر عملی ایشان در کم گویی و گزیده گویی بوده است، بر این باورند که ایشان اصلا در وادی سیاسی اظهار نظری نداشتند.
    اما استفتائاتی که از ایشان شده و پاسخ هایی که مرقوم داشتند این باور را کنار زده و نشانگر دید عمیق سیاسی ایشان می باشد.

    یکی از مسائل مهمی که از ایشان استفتاء شده اسـت، “رابطه ایران و آمریکا” است که ایشان با نگاهی کامل به سبقه آمریکا نسبت به ملت ایران و دشمنی هایش نسبت به مسلمانان پاسخی همیشگی به این پرسش دادند.

    از ایشان  سوال شد: « همانطور که می دانیم روسای جمهور آمریکا چندین سال است که پیشنهاد گفتگو و رابطه با ایران می دهند حضرتعالی این مسایل را چطور تحلیل می کنید؟»

    ایشان در جواب فرمودند: «عجیب این که کفار در مقام هدایت و ارشاد ما، پیشنهاد صلح و سازش به ما می دهند، مانند عالم اخلاقی که با فرد جاهل و ضعیف الاخلاقی روبرو است و می خواهد او را راهنمایی و نصیحت مشفقانه و دوستانه کند …

    سیزده سال قبل از جنگ [عراق علیه ایران] از روسای لشکر دولت عراق نقل شده که دولت عراق از حالا مشغول خریدن اسلحه است، در ظاهر برای جنگ با اسرائیل و در واقع با ایران! آیا بدون دستور از بالاترها می توانند جنگ و درگیری را شروع کنند؟!

    همان ها امروز آمده اند و ما را نصیحت می کنند و می گویند: این طور نکنید، آن طور نکنید، شاید برای ما کتاب اخلاق هم بنویسند…

    زندیقی(کافری) از زنادقه بالای منبر نشسته و ما را نصیحت می کند که دست از جنگ بردارید و صلح و سازش کنید…

    تو که پیشنهاد صلح می کنی! شر مرسان، به خیر تو امید نیست.

     

    موضوعات: شهید  لینک ثابت [پنجشنبه 1396-08-04] [ 03:09:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      پاسخ جالب آیت‌الله بهجت به پرستار مسیحی    

    آیت‌الله بهجت که در حوزه علمیه نجف مشغول فراگیری علوم حوزوی بود بیمار می‌شود و برای مداوا به بیمارستانی در بغداد منتقل و بستری می‌شود.

     پرستار آیت‌الله بهجت یک زن عیسوی(مسیحی) بود و دید ایشان هیچ توجه‌ای به او ندارد. پرستار از طلبه جوان پرسید چرا به من توجه نداری، مگر من زیبا نیستم؟! طلبه در پاسخ گفت: من زیبایی دارم که می‌ترسم اگر به تو توجه کنم، او [خدای صاحب جمال] به من توجه نکند!

    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 03:08:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      به نام آنکه تو را داده است نام حسن    

    به نام آنکه تو را داده است نام حسن
    درود احسن الارباب من سلام حسن

    سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو
    که نور داده به خورشید مستدام حسن

     

    [ یا امام حسن مجتبی(ع) ]

    موضوعات: شهید  لینک ثابت [چهارشنبه 1396-08-03] [ 07:53:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      اشعار بى‏ وفايى دنيا و گريه جانسوز زينب عليه السّلام‏    

     

    امام حسين عليه السّلام در گوشه‏ اى نشست به اصلاح شمشيرش پرداخت و در اين وقت اين اشعار را خواند:

     

    يا دهر افّ لك من خليل‏
     
    كم لك بالاشراق و الاصيل‏


    من طالب و صاحب قتيل‏
     
    و الدّهر لا يقنع بالبديل‏


    و انّما الامر الى الجليل‏
     
    و كلّ حىّ سالك سبيل‏


    ما اقرب الوعد الى الرّحيل‏
     
    الى جنان و الى مقيل‏
     
     
     
     

    «اى روزگار! اف بر دوستى تو، چقدر در شب و روز، دوستان و هواخواهان را كشتى، و بين دوستان جدايى افكندى، و در عين حال روزگار به افراد جايگزين آنها قناعت نكند، به هر حال امور به سوى خداى بزرگ بازگردد، و هر زنده سرانجام اين راه را مى‏پيمايد، زمان كوچيدن از دنيا چقدر نزديك شده كه به سوى بهشت و يا به سوى غير بهشت است.

     

    . غم نامه كربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف ؛ ؛ ص104

     

    .

     

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, زینب
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت  [ 05:25:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      خــــاص، برای رقیّه سلام الله علیها    

    ..

     

     

    دیدم بـ ه دوش شب طبق آفتاب را
    یا در زمین تشنـ ه تجلّیِ آب را

    یا در ضمیرِ مردمکِ دخترِ سحر
    شوقِ بـ ه هم نیامدنِ شوقِ خواب را

    سـ ه یا چهار صفحـ ه، مگر فرق می کند؟
    آتش زدند صفحـ ه و جلدِ کتاب را

    در دستِ چهار چوبِ خرابـ ه اسیر بود
    با بوسـ ه ای پرید و بـ ه هم ریخت قاب را

    خود را ز دست عقل گرفت و بـ ه عشق داد
    وقتی کـ ه انتخاب نکرد ،انتخاب را

    چون راه حلِّ مشکل خود را فناء دید
    او پاک کرد مسالـ ۀ بی جواب را

    .

     

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, رقیه
    موضوعات: محرم  لینک ثابت [سه شنبه 1396-08-02] [ 08:03:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سه ساله باشى و سى ساله ها دخیلت باشند ...    

    .

     

     .

    یک نیمه شب بهانه‌ی دلبر گرفت و بعد
    قلبش به شوق روی پدر پر گرفت و بعد

    اما نیامده ز سفر مهربان او
    یعنی دوباره هم دل دختر گرفت و بعد

    آنقدر لاله ریخت به راه مسافرش
    تا خواب او تجلی باور گرفت و بعد

    آخر رسید از سفر، اما سر پدر
    سر را چقدر غمزده در بر گرفت و بعد

    گرد و غبار از رخ مهمان مهربان
    با اشک چشم و گوشه‌ی معجر گرفت و بعد

    انگار خوب او خبر از ماجرا نداشت
    طفلک سراغی از علی اصغر گرفت و بعد

    از روزهای بی کسی اش گفت با پدر
    یعنی نبرد بغض و گلو در گرفت و بعد:

    خورشید من به مغرب گودال رفتی و
    باران تیر و نیزه و خنجر گرفت و بعد

    معراج رفتی از دل گودال قتلگاه
    نیزه سر تو را به روی سر گرفت و بعد

    دلتنگ بود دخترت و سنگ ِ کینه اى
    بوسه ز چهره و لب و حنجر گرفت و بعد

    …

    اما دوباره فرصت جبران رسیده بود
    یک بوسه آه از لب پرپر گرفت و بعد


    جان داد در مقابل چشمان عمه اش
    با بال های زخمی خود پر گرفت و بعد …

     

    /یوسف رحیمى

    .

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, امام حسین ع، حضرت رقیه س, امام حسین عاشورا کربلا گودال قتلگاه, علی اصغر, معجر, معراج, پدر
    موضوعات: سخن بزرگان, محرم  لینک ثابت  [ 08:03:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      6 طائفه لعنت شده ‏اند    

     

    امام چهارم فرمودند كه رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند خدا و من و هر پيغمبر مستجاب الدعوه ‏اى 6 طائفه را لعن‏ كرده‏ اند:

    - آنكه بر كتاب خدا بيفزايد

    - آنكه قضا و قدر خدا را دروغ بداند

    - آنكه سنت‏ و روش مرا وانهد

    - آنكه احترام خاندان مرا هتك كند

     - آنكه بزور پادشاه شود تا عزيزان خدا را خوار كند و آنان كه خدا خوارشان كرده عزيز كند

    - آنكه غنيمت بيت المال مسلمانان را بخود اختصاص دهد و آن را حلال كند.

    .

     

    الخصال / ترجمه كمره‏اى ؛ ج‏1 ؛ ص 300

     .

     

    کلیدواژه ها: لعن
    موضوعات: روایت, سبک زندگی  لینک ثابت [دوشنبه 1396-08-01] [ 08:18:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      چشمان پر از اشک امیرالمومنین علی علیه السلام در صحرای کربلا    

    .

     

    امام‏ سجاد مى ‏فرمايند:

    على- عليه السّلام- از كربلا عبور كرد، در حالى كه چشمانش پر از اشك شده بود، فرمودند:

    اينجا محل زانو زدن شتران آنهاست. و اينجا محل انداختن بارهاى آنهاست. و در اينجا خون آنها ريخته مى‏ شود. خوشا به حال خاكى كه در آن خون دوستان، ريخته مى‏ شود!

    امام باقر- عليه السّلام- مى‏  فرمايند: على- عليه السّلام- با مردم مى‏ رفت تا به يك يا دو ميلى كربلا رسيدند حضرت جلوتر از مردم رفت و جايى را طواف كرد كه به آن «مقذفان» مى‏ گفتند. فرمودند:

    «در اينجا دويست پيامبر و دويست سبط كشته شده است و همه آنها شهدا بودند. و اينجا مركبها را مى‏ خوابانند. و اينجا شهدا به خاك مى‏ افتند كه هيچ كس قبل از آنها مثل ايشان نبوده و بعدها نيز هيچ كس نمى‏ تواند مانند آنها باشد.

    .

    .

    جلوه  ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام ؛ ؛ ص152

    .

    .

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, امیر المؤمنین امام علی علیه السلام, خون, طواف, کربلا
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت  [ 08:17:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سلام بر خون خدا! ای کربلا! می‌دانم تو هم مثل ما منتظری! منتظر منتقم خون حسین (ع)!    

    سلام بر خون خدا
    سلام بر رحمه‌الله‌ الواسعه
    سلام بر نور چشم رسول اکرم صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله‌ و سلم
    سلام بر فرزند شهید امیرالمومنین، علی علیه‌السلام و بی‌بی فاطمه زهرا ‌سلام‌ الله‌ علیها
    سلام بر شافع روز جزا
    سلام بر آن که ملائک در عزایش می‌گریند
    سلام بر کسى که بیعتش را شکستند
    سلام بر آقایى که حامى دیگران بود و خود بی‌یاور ماند
    سلام بر محاسن خضاب شده‏‌اش
    سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏‌اش
    سلام بر دندان کوبیده‏ مولا با چوب خیزران و چوب‌دستی عبیدالله ملعون
    سلام بر سر مقدسی که بر فراز نیزه عدوان زده شد
    سلام بر تشنگى کشیده در کنار نهر آب
    سلام بر حسین (ع) و فرزندان فرزانه و اصحاب عزیزش
    و سلام بر دشت تفتیده عشق!
    سلام بر میدان عشق‌بازی یاران عاشق دل‌باخته کوى معشوق
    سلام بر تو اى کربلا
    سلام بر تو اى دشت پر بلا
    سلام مرا با گلوى بغض فروخورده‌ات و چشمان مواج از دریاچه اشک دل‌تنگی‌ات و با جگر سوخته‏‌ات و قلب پاره‌پاره‌ات پاسخ‌گو
    کربــلا! می‌خواهم که با تو سخن بگویم!
    می‌‏خواهم بقچه حرف‌هاى بر دوش مانده‏‌ام را براى تو پهن کنم؛ نمى‏‌دانم، نمى‏‌دانم تاب شنیدن حرف‌هایم را دارى یا نه؟ با تو سخن می‌گویم، تویی که آن محزون‌ترین روز را در خود دیدی! تویی که از غم مولایت از ازل تا به ابد عزاداری!
    کربلا، از غروب عاشورا بگو…
    براستی آن روز چه کشیدی؟ شنیده‌ام که غروب روز عاشورا براى تو سخت التهاب‌آور بود؟
    یقین دارم که اگر در اسارت خاک نبودی هر آن لباس رزم بر تن می‌کردی و غران و آتش‌فشان بار، بر آن ملعونان و نفرین‌شدگان ابدی، حمله می‌بردی!
    کربلا! بگو که آن سه روز و دو شبى که پیکرهاى شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانى پینه‌ بسته‌ات میهمان بودند با آنان چه‌ها گفتى؟
    کربلا، برایم از اصحاب بگو! آنان که باوفاترین اصحاب تاریخ بودند. از چهره‌های برافروخته و هیجان‌زده‌شان برای تکه تکه شدن در راه حسین (ع) بگو…
    کربلا! از علی‌اکبر (ع) بگو که شبیه‌ترین بنی‌هاشم به رسول‌الله (ص) بود، آن‌قدر که آن ملعونان لحظه‌ا‌ی پنداشتند مبادا رسول خدا (ص) به میدان آمده! از داغ شهادت فرزند بگو؛ چگونه قلب سیدالشهدا (ع) را جریحه‌دار کرد! از آن لحظه‌ای بگو که آقا از روی اسب میدان را تماشا می‌کرد، پی‌درپی با هر ضربه علی (ع) می‌گفت ماشاءالله! لا حول و لا قوه الا بالله! و به یک‌باره ذکر لبش شد:
    «انا لله و انا الیه راجعون!»
    از لحظه‌ای بگو که سر در کنار پیکر دردانه‌اش گذاشت و ملتمسانه منتظر بود تا فرزند، بار دیگر پدر را صدا بزند! از پیکر مثله شده و اربا اربا شده عزیز زهرا (س) بگو! بگو برایم چگونه جوانان بنی‌هاشمی بدن علی اکبر (ع) را به خیمه‌ها بازگرداندند! بگو…
    کربلا، از قاسم (ع) که امانت برادر بود بگو! از پسربچه‌ای که خطاب به عمویش شهادت را «احلی من العسل» خواند! او که هیچ لباس رزمی اندازه تنش یافت نمی‌شد! از لحظه وداع برادرزاده با عمویی بگو که برایش پدر بود! از نبرد حیدری فرزند مجتبی (ع) بگو و از پیکر قد کشیده‌اش پس از شهادت…
    کربلا، از باب الحوائج شش ماهه، مظلوم‌ترین مظلوم تاریخ بگو! از علی‌اصغر (ع) آن طفل شیرخواره‌ای که آن دم که نوای «هل من ناصر ینصرنی» پدر را شنید، خود را از گهواره بیرون پرت کرد تا به یاری پدر غریبش بپیوندد! بگو که چگونه تیر سه شعبه گلوی نازنینش را درید و او را در آغوش پدر شهید کرد…
    کربلا بگو: «سقاى تشنه‌لب‏» یعنی چه؟ آیا عجیب نیست؟ مى‌‏دانم که در حافظه‏‌ات این تصویر مانده است، آن‌جا که سقایى تشنه‌لب بر لب آب جان به جانان تقدیم کند. از آن لحظه‌ای بگو که فاطمه زهرا (س) ناله می‌زد: «وای پسرم!» از اولین و آخرین باری بگو که قمر بنی‌هاشم، مولایش را برادر خطاب کرد! از داغ زاده‌‌ ام‌البنین (س) بگو که کمر مولا را شکست! از لحظه‌ای بگو که امام حسین (ع) دستان بریده عباس (ع) را در آغوش گرفته بود و می‌بوسید! از آن لحظه‌ای که آقا به‌سوی خیمه‌ها رفت و پرچم خیمه عمو را پایین کشید، ناله اهل حرم بلند شد و امیدشان ناامید! حرم…عمو…آب…عطش…!
    کربلا بگو آیا یادت هست که خیل خصم سر کبوتر قافله‌سالار عشق را بر سرنیزه کردند و با خود بردند؛ ولى هنوز دشت پر از نور و صفا بود؟ خیمه‏‌هاى اهل حرم را به آتش کشیدند تا شاید خشم و غضبشان فرو نشیند و غافل از این‌که آه طفلان حرم باز آنان را به آتش خواهد کشانید!
    کربلا از دل ام‌المصائب (س) بگو! از حرقه قلب دخت امیرالمونین (ع) بگو که چگونه آتش‌ گرفته بود و زبانه‏‌هاى جان‌سوز غم سنگین‌ دل زینب (س) همچنان و پس از سال‌ها گذر از آن واقعه، دل اهل ولاى على (ع) را به درد مى‏‌آورد. کربلا برایم از سخت‌ترین و عاشقانه‌ترین خداحافظی تاریخ بگو. آن دم که امام حسین (ع) برای آخرین بار به خیمه خواهر رفت.
    کربلا می‌دانم دردکشیده و غم‌دیده‌ای؛ ولی تو هیچ‌گاه سوخته آتش فراق مولا نبودی! کربلا تو تازیانه و سیلی نخورده‌ای! تو غم غربت نچشیده‌ای! تو سرپرست کاروان یتیمان و رنج‌کشیده‌ترین طفلان تاریخ نبودی! ای کربلا امان از دل زینب (س)! امان از دل زینب (س)! امان از دل زینب (س) که چه گذشت بر او!
    این‌ها را من برایت می‌گویم؛ می‌دانی در شام، آن ملعون منحوس طلعت، برای رقیه (س) چه هدیه‌ای فرستاد؟ می‌دانی…
    آه! آه! آه! این‌ها را ندیدی؛ ولی من طاقت ادامه ندارم! نمی‌خواهم روضه‌خوان تو باشم‌ که نه تو تاب شنیدن داری و نه من تاب گفتن!
    کربلا تو از روز ازل از خورشید حسین (ع) سوختی و در عزایش خون گریستی، شاید به همین خاطر باشد که آن‌قدر سوزانی و خشک!
    ای کربلا تو بزرگ‌ترین مصیبت تاریخ را کشیده‌ای. مصیبتی به وسعت زمین و آسمان‌ها و به پاداش این داغ بزرگ، خداوند بر تو منت نهاد و پیکر دردانه‌اش را در تو جای داد تا مرهم غمت باشد و تو افضل سرزمین‌های عالم شدی و تو را با خاک تفوق داد! ای کربلا تو خاک نیستی، اگر نه خوردنت مستحب نبود!
    کربلا نامت را که بر زبان جارى مى‏‌کنم سیل اشک از دیدگانم جارى مى‏‌شود؛ نمى‏‌دانم و واقعا هم نمى‏‌دانم چه سرى در این میان نهفته است، در حیرتم که کام جان تو از فرط تشنگى خشک خشک است؛ ولى دل من از دورى روى تو و از زمزمه نام تو به دیدگانم فرمان سیل اشک مى‏‌دهد و…
    تو خود بگو چه رازى در این میان نهفته است؟
    کربلا، مدت‌هاست در آرزوى دیدار تو مى‏‌سوزم و مى‏‌سازم
    کربلا عطش استشمام بوی سیب وجودم را ذوب می‌کند
    کربلا تو خود عنایتى کن و باز مرا به آستانت ‏بخوان
    کربلا جواب سلامم را بده با هر زبانى که تو را بیشتر رضاست!
    و ای کربلا! می‌دانم تو هم مثل ما منتظری! منتظر منتقم خون حسین (ع)!

    الهی انشدک بدم المظلوم! الهی انشدک بدم المظلوم! الهی انشدک بدم المظلوم…
    عجل لولیک الفرج
    عجل لولیک الفرج
    عجل لولیک الفرج

    موضوعات: روایت, شعر, محرم  لینک ثابت [یکشنبه 1396-07-30] [ 06:45:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 2 3 4 ...5 ...6 7 8 ...9 ...10 11 12 ... 49 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود