یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 148
  • دیروز: 87
  • 7 روز قبل: 1058
  • 1 ماه قبل: 5462
  • کل بازدیدها: 170440

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین


    رتبه

     
       
      شرح راهبردی دعای ندبه    

     

     


     قسمت دوم

     

     

     ببین چند مرده حلاجی

     

    تلخ ترین فراز دعای ندبه ” و یقاتل علی التاویل “است

     

    پیامبر با وحی تایید میشده است ، لذا موفق شدند توطئه هایی را که یهود و سر دمداران این تفکر پایه ریزی کرده بودند را مدیریت کنند .
    به مدد وحی بود که هر آنچه از مردم طلب می کردند را بدون هیچ نگرانی اطاعت می کردند . مثلادر حادثه مسجد ضرار از جنگ برگشتند که پیامبر دستور دادند ، برویم مسجد فلان را خراب بکنید و از این به بعد زباله دانی شما باشد !

    هیچ کس اعتراض نکرد که ، مسجدضراررا چرا باید خراب بکنیم ؟

    چون پیامبر با وحی تایید میشدند ، مردم جرائت مخالفت با اورا نداشتند ؛ چون دیده اند که چند نفری که در برابر وحی ایستاده اند آیه ای بر علیه آنان نازل شده است و آبروی او رفته است. مانند : “تبت یدی ابی لهب و تب” ویا داستان همسران پیامبر با هم تبانی کردند و آبروی پیامبر را بردن و خداوند با آنها شوخی که نداشت سوره تحریم را نازل می کند .

     

    تا پیامبر بود مردم یا با اخلاص سخن پیامبر را می پذیرفتند و یا از ترس آبروریزی و نزول وحی با پیامبر همراهی می کردند ولی بعد از پیامبر که وحی در کار نیست تا به خاطر ترس از آن گوش به فرمان اولیاء باشند .

     پیامبر با مسجد هم می جنگید تابه نتیجه برسدچون بر او وحی نازل می شد اما

    چون بر امیر المومنین علیه السلام وحی نازل نمی شود باید با درک و فهم خودش این موضوعات را مطرح بکند و چون با درک و فهم خودش باشد،

    دیگرانی که خود را همسطح او می دانند

    در جواب ایشان می فرمودند که : تو در زمان نزول وحی بودی ما نیز بودیم ، این قرائات شما اصلا درست نیست ،

    و کم کم جلوی رهبری می ایستند و می گویند ما زمان امام هم ولایت فقیه را قبول نداشتیم فقط مجبور بودیم و چاره ای نداشتیم ولی الان می گوییم که امام قبول نداشت چون خودش نیست تا ازخودش دفاع بکند

    به عبارت دیگر ، وحی که نازل نمی شود که بگوید امیر المومنین راست می گوید یا نه !

    و اگر ایمان و بصیرت شما اوج گرفته باشد می گویید هر آنچه ایشان می گوید سخن الهی است !

     

    پس دومین درس دعای ندبه این است که : در بزرگترین چالش زمان خودت که شبیه ترین آن به زمان پیامبر است شرکت کن ببین چند مرد حلاجی

     

    تو کدام راه را انتخاب می کردی؟

     

    حجه الاسلام مهدوی ارفع

     

     

     

    کلیدواژه ها: امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف, دعای ندبه
    موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی  لینک ثابت [پنجشنبه 1395-09-25] [ 06:05:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​شرح راهبردی دعای ندبه    

     

     

     

    قسمت اول

     

    لیت شعری…..

    ندبه هم در میان مردم بسیار مهجور مانده است و تنها گناه او این است که هفته ای یکبار به سراغ این دعا می رویم تا برای امام زمانمان ندبه( گریه و ماتم) کنیم دیگر کاری به محتوای آن نداریم و ذاکر محترم مجبور می شود از محتوا دست بر دارد و با اشعار سوزناک سبب رقت قلب ما گردد.
    اول آنکه اگر دعا را به معنی سوال و درخواست از خدا بگیریم این دعا نیست، جزء بخش کوچکی از پایان این سند ما دعا مطالعه نمی کنیم .جرا از همان ابتداء شروع می کند به بیان تاریخ و می فرماید در قضای تو یک جریاناتی نهفته است .


    1. در ابتدا می رود به سراغ حضرت آدم علیه السلام و می فرماید یکی از اولیای تو مدتی در بهشت بود تا از آنجا خارج شد
    2. حضرت نوح علیه السلام و می فرماید نوح و برخی از یارانش را داخل کشتی بردی و نجات دادی از هلاکت
    3. حضرت ابراهیم علیه السلام
    4. حضرت موسی علیه السلام
    5. حضرت عیسی علیه السلام
    6. و…
    7. تااینکه به حضرت محمد مصطفی علیه السلام می رسد

     

    آیا یک دعای ندبه خوان نباید تفکر بکند که ، ما قرار بود برای صاحب الامر ندبه کنیم چه ربطی به عیسی و موسی و…داشت ؟!

     درواقع این دعا می گوید تو ندبه خوان نیستی تا زمانی که پیشینه حق را پیدا بکنی ،

     تو باید جریان وابستگی خودت را از صدر تاریخ پیدا بکنی،

     چه اتفاقی افتاد که در هر زمانی یک اقلیتی پای حق ایستادن

     اول اینها را یاد آوری کن و خوب درک بکن تا فردا روز اگر در اقلیت قرار گرفتیم بدانید که ما همیشه اینگونه بودیم و راه در پیش رویمان بسیار سخت است پس نترسید وجا نمانید و دچار شک وشبهه نشویم از اولی که انسان پا بر روی زمین گذاشته جریان حق در اقلیت بوده است!

     

    حجه الاسلام مهدوی ارفع 

     

     

     

    کلیدواژه ها: امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف, دعای ندبه
    موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی  لینک ثابت  [ 05:59:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​انجام اعمال مستحبی به نیابت از حضرت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف    

     


    1. صدقه دادن برای سلامتی حضرت «سید عجل علی بن طاووس به فرزندش چنین سفارش کرده، پس در پیروزی و وفاداری و تعلق خاطر و دلبستگی نسبت به آن حضرت به گونه ای باش که خداوند و رسول او صلی اله علیه و آله و پدران آن حضرت و خود او از تو می خواهند و هنگامی که نماز حاجت بجای می آوری حوایج آن بزرگوار را بر خواسته های خود مقدم بدار و صدقه دادن از سوی آن جناب را پیش از صدقه دادن از سوی خودت و عزیزانت قرار ده و دعا برای آن حضرت را مقدم بدار که سبب می شود به سوی تو توجه کند و به تو احسان نماید » .

    ( کشف المحجه، علی بن طاووس : 151-152 )

     


    2. حج نیابتی «مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب خود؛ منتهی الامال به وظایف بندگان در زمان غیبت پرداخته و از جمله آن وظایف حج به نیابت آن حضرت اشاره کرده و نوشته است این عمل در میان شیعیان مرسوم بوده است.»

    (منتهی الامال: شیخ عباس قمی: 563)

     

     

     

    کلیدواژه ها: امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف, مستحبات, نیابت
    موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی  لینک ثابت [شنبه 1395-09-06] [ 02:57:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      ​تفسیر زیبای آیه شریفه 35 سوره مبارکه نور    

     

     

     

     

    اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ

    فِيهَا مِصْبَاحٌ
    الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ
    الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ
    يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونِةٍ
    لَّا شَرْقِيَّةٍ
    وَلَا غَرْبِيَّةٍ
    يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ
    وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ
    نُّورٌ عَلَى نُورٍ
    يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاءُ

     

    جابربن عبدالله گوید :

    وارد مسجد شدم و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را ملاقات کردم.
    حضرت فرمودند :

    تعجب می کنم از کسی که این آیه را بخواند و معنایش را درک نکند.

    گفتم : کدام آیه ؟
    حضرت آیه را خواندند و فرمودند:

     

    (مشکاه) محمد است صلوات الله علیه و آله

    (مصباح) من هستم.

    (زجاجه) حسن و حسین هستند

    (کوکب درّی) علی بن الحسین است.

    (شجره مبارکه) محمدبن علی است.

    (زیتونه) جعفربن محمد

    (لا شرقیه) موسی بن جعفر

    ( لا غریبه) علی بن موسی الرضا

    (یکاد زیتهایضی) محمد بن علی

    ( لم تمسسه نار) علی بن محمد

    (نور علی نور) حسن بن علی

    (یهدی الله لنوره من یشا) مهدی عجل الله تعالی فرجهم است.

     

    کلیدواژه ها: تفسیر, سوره نور
    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه, قرآن  لینک ثابت [جمعه 1395-09-05] [ 07:43:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      ​زندگی جاریست و امیرالمؤمنین علی علیه السلام شاهد آن!    

     

     

     

     سه برادر ، مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.

    امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟

    آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و … هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مُرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مُرد.

    امام علی (علیه السلام) فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
    پدرم مُرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.

    اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟

    آن مرد به ابوذر نگاه کرد و گفت اين شخص.

    اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟

    ابوذر عرض کرد: بله اميرالمومنين

    فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!

    ابوذر عرض کرد: من ضمانتش را مي نمایم يا اميرالمومنين.

    آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد…و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود…سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟

    آن مرد گفت: ترسيدم که “وفای به عهد” از بين مردم برود.

    اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟

    ابوذر گفت: ترسيدم که “خیر رسانی و خوبی” از بین مردم برود.

    پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم… اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟

    گفتند: مي ترسيم که *"بخشش و گذشت"*از بين مردم برود.

    و اما من اين پيام را برای شما فرستادم تا “دعوت به خير” از ميان مردم نرود.

     

    حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید تا *"نشر و پخش فضایل مولا"* از میان ما نرود

     

    کلیدواژه ها: سبک زندگی, ضمانت, فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام, قصاص, وفای به عهد
    موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی  لینک ثابت  [ 07:39:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      چگونه سلمان فارسی سلمان محمدی صلی الله علیه واله شد؟    

     

     

     

    كساني كه فطرت خويش را حفظ كرده باشند، چه مانند «صُهَيْب» از روم آمده باشند يا مانند «سلمان» از ايران يا مانند «بلال» از حبشه يا همانند «عمّار و ابوذر» از سرزمين حجاز برخاسته باشند، همگي در بهره ‏مندي از اين كتاب الهي يكسانند…

     

    در جنگ خندق غوغایی است تا هر گروهی سلمان، آن یار دیرین و با ایمان رسول خدا صلی الله علیه آله را از خود بداند. انصار فریاد می زنند که سلمان از ماست چرا که به مانند ما یار پیغمبر خدا صلی الله علیه وآله به شمار می رود و از طرف دیگر مهاجرین هیاهویی به پا کرده اند که چنین نیست چرا که سلمان همچو ما مهاجرت نموده است و خود را به محبوبش رسانده است.

    در این بین جمله عمیق و رسای خاتم الانبیاء تمام آن سروصداها را تسکین می بخشد و فصل الخطاب همه قرار می گیرد که فرمودند:

     «سلمانُ منّا أهل البیت» سلمان از ما أهل بیت است.

     

     فضایل جناب سلمان در نگاه صادق آل محمّد علیه السلام

     

     

    کلیدواژه ها: اهل بیت, جناب سلمان فارسی
    موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت [سه شنبه 1395-08-25] [ 08:13:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      پاسخ جالب آیت الله حجت به نامه ی طلبه ای جوان!    

     


    هُوَ ٱلْأَوَّلُ وَٱلْءَاخِرُ وَٱلظَّهِرُ وَٱلْبَاطِنُ حدید/3

    اوّل و آخر و پیدا و پنهان اوست

     

     

     حجةالاسلام آقای شیخ حبیب اله 1مددی نقل کرد: در ابتدای طلبگی که تازه به قم آمده بودم شهریه نداشتم، از شدت احتیاج نامه ای به آیت الله العظمی حجت کوه کمری نوشتم و وقتی نامه را تقدیم کردم، کناری نشستم و منتظر جواب شدم، آقا نامه را خواند و چیزی در حاشیه نامه نوشت، سپس به من اشاره کرد و رفتم نامه را گرفتم، دیدم در حاشیه نامه نوشته اند:

    هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن، برو توبه کن!


    من اول متوجه نشدم معنی این کلام چیست؟ بعداً متوجه شدم، چون در نامه نوشته بودم «من اول به امید خدا، دوم به امید شما به قم آمده و مشغول تحصیل شدم» ایشان تذکر داده اند که جز خدا به کسی امیدوار نباش.


    آری همه چیز از خداست و طلبه باید همیشه با توکل به خدا به این کار مهم اقدام کند و این تذکر بسیار خوبی برایم بود.1

     

     

     

    1.با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل

     

     

    کلیدواژه ها: امید, توکل, خدا
    موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی, قرآن  لینک ثابت  [ 07:56:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      خاطرات استاد قرائتی از مراسم ازدواجش    

     

     

    به شما حجره مى‏ دهيم‏

    سال ‏هاى اوّل طلبگى ‏ام در قم، خواستم در مدرسه علميه آيت اللَّه گلپايگانى (ره) حجره بگيرم و درس بخوانم. گفتند: به كسانى كه لباس روحانيّت نپوشيده‏ اند حجره نمى ‏دهند. خودم خدمت ايشان رسيدم، فرمود: شما كه لباس نداريد، معلوم است كم درس خوانده ‏ايد. به ايشان عرض كردم گرچه به من حجره نمى ‏دهيد، ولى اجازه بدهيد يك مثال بزنم! اجازه فرمود.
    عرض كردم: مى‏ گويند فردى در كاشان به حمام رفت، وقتى لباس ‏هايش را بيرون آورد همه به او گفتند: اه، اه، چه آدم كثيفى! وقتى اين برخورد را ديد دوباره لباس هايش را پوشيد تا از حمام بيرون برود، گفتند: كجا مى‏روى؟ گفت: مى ‏روم حمّام تا بيايم حمّام!
    حال حكايت شماست كه مى ‏گوئيد برو درس بخوان بعد بيا اينجا درس بخوان! برو روحانى شو بعد بيا اينجا روحانى شو! وقتى اين مثال را زدم ايشان خيلى خنديد و فرمود: به شما حجره مى‏ دهيم، شما اينجا بمانيد.

     

    دانشمند بد سليقه‏

    سال هاى اوّل طلبگى ‏ام به خانه عالمى رفتم، پرسيد: چه مى‏ خوانى؟ گفتم: ادبيات عرب. گفت: بگو ببينم «اُشتُرتُنّ» چه صيغه ‏اى است؟ يك كلمه قُلمبه سُلمبه از من پرسيد كه نفهميدم چيست. بعد پرسيد: اگر خواهر زن كسى پسر دائى خواهرش را شير بدهد آيا به او محرم مى ‏شود يا نه؟!
    پيش خود گفتم: آدم بايد فرهنگ داشته باشد. اين استاد علم دارد، امّا فرهنگ نه.

     

    شرايط ازدواج‏

    مى ‏خواستم ازدواج كنم، ولى پدرم مى ‏گفت: هر موقع در تحصيل به مدارج بالاترى رسيدى و مقدمات و سطح حوزه را گذراندى و به درس خارج فقه و اصول رفتى، ازدواج كن. ديدم به هيچ صورت قانع نمى ‏شود. اثاثيه را از قم برداشتم و به كاشان نزد پدرم آمدم. او گفت: چرا آمدى؟ گفتم: درس نمى‏ خوانم! شما حاضر نمى ‏شوى من ازدواج كنم.
    خلاصه هر چه به خيال خويش مرا نصيحت كرد اثر نگذاشت. حتّى به بعضى آقايان سفارش كرد كه مرا براى درس خواندن نصيحت كنند. من هم بعضى را واسطه كردم كه او را براى موافقت با ازدواجِ من نصيحت كنند!
    تا اينكه يك روز به پدرم گفتم: يا بگو كه من مثل حضرت يوسف هستم و دچار گناه نمى ‏شوم، يا بگو گناه كنم يا بگو ازدواج كنم. به هر حال سرانجام موفّق شدم و نظر موافق پدرم را كسب كردم.

     

    جشن دامادى بى‏ تجمّل‏

    براى جشن دامادى ‏ام اطرافيان گفتند: براى تزئين مجلس عروسى از تجّار فرش، مقدارى فرش درخواست كنيم تا آنها را در مجلس جشن كه آن زمان رسم بود، آويزان كنيم.
    اوّل تصميم گرفتم اين كار را انجام دهم، امّا بعد به خود گفتم: چرا براى چند ساعت جشن، سَرم را پيش اين و آن خَم كنم، مگر جشن بدون آويز كردن قالى نمى‏ شود؟ خلاصه اين كار را نكردم و هيچ اتفاقى هم نيفتاد.

     

    زندگىِ كامل‏

    روزهاى اوّل ازدواجم بود، با همسرم آمدم قم و خانه ‏اى اجاره كرديم. يك اطاق 12 مترى داشتيم، ولى يك فرش 6 مترى. پدرم برای احوال پرسى به منزل ما آمد. گفتم: اگر ما يك فرش 12 مترى مى ‏داشتيم و تمام اطاق فرش مى ‏شد، زندگى ما كامل بود. پدرم خنديد! گفتم: چرا مى‏ خنديد؟ گفت: من 80 سال است مى ‏دوم زندگى ‏ام كامل نشده، خوشا به حال تو كه با يك فرش زندگى ‏ات كامل مى ‏شود!.

     

    تشكّر از خانواده‏

    با اينكه رفت و آمد مهمان به منزل ما زياد بود، ولى خانواده گفت: شما آقاى مطهرى را دعوت كن.
    علّت را پرسيدم؟. گفت: چون تنها مهمانى كه موقع رفتن، به نزديك آشپزخانه آمده و از من تشكّر مى ‏كند، ايشان است، بقيه مهمان ‏ها تنها از شما تشكّر مى ‏كنند!

     

    تواضع استاد

    مى ‏خواستم در قم براى طلبه ‏ها كلاسى به سبك جديد بگذارم، كسى نبود تبليغ كند و خودم هم معتقد بودم كه اين روش كلاسدارى براى آنها مفيد است. لذا اطلاعيه‏ اى را روى كاغذ نوشتم و چند كپى از آن گرفته و آمدم درب فيضيه تا به ديوار بچسبانم.
    يكى از اساتيد دلش براى من سوخت، با اصرار اطلاعيه را از من گرفت كه بچسباند، طلبه ‏ها وقتى آن استاد را ديدند، همه برگه ‏ها را از من گرفتند و پخش كردند. پس از آن بحمداللَّه كلاس برگزار گرديد.

     

    تبليغ ناموفّق‏

    اوائل طلبگى ‏ام به روستايى جهت تبليغ اعزام شدم، آنها مقيّد بودند كه مبلّغ بايد خوب و خوش صدا مصيبت بخواند و چون من نمى ‏توانستم، عذر مرا خواستند و من نيز آنجا را ترك كردم.

     

     

     

    کلیدواژه ها: آقای قرائتی, سبک زندگی اسلامی
    موضوعات: شهید, سخن بزرگان, متفرقه, سبک زندگی  لینک ثابت [دوشنبه 1395-08-24] [ 04:09:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​فتواهای آیت الله العظمی سیستانی در مورد نظافت مسیر اربعین    

     

     

     

     آیت الله العظمی سیستانی به تازگی به استفتاء برخی مقلدان در مورد رعایت نظافت در مسیر اربعین پاسخ دادند:

     

    متن سؤال ها و پاسخ معظم له بدین شرح است:

     

    با نزدیک شدن روزهای زیارت اربعین دوست داریم مسائلی درباره نظافت مسیر پیاده روی اربعین از شما بپرسیم به ویژه با توجه به اینکه تعداد زائران به میلیون ها نفر رسیده و کنترل اوضاع با تلاش های فردی امکان پذیر نیست.

     

    1آیا پرداخت پول برای خریدن سطل زباله و کیسه زباله با هدف تمیز شدن موکب های حسینی و مسیر پیاده روی زائران مستحب و از مصادیق انفاق در راه شعائر حسینی به شمار می رود؟

    باسمه تعالی: بله، هرچیزی که موجب تسهیل زیارت مؤمنان و ترغیب آنها به زیارت و موجب راحتی و رفاه آنها در این راه باشد مستحب است و خرج کردن پول در این راه نیز خدمت به زائران اباعبدالله و از مصادیق انفاق به شمار می رود.

     

    2 اگر عده ای از جوانان بخواهند وقت خود را صرف تمیز کردن و نظافت این مسیر کنند، این کار آنها مستحب است؟

    برداشتن مانع و آلودگی از مسیر مسلمانان در شرع مستحب است و انجام این کار در مسیر زائران امام حسین علیه السلام اجر بیشتری خواهد داشت.

     

    3 حکم انداختن باقی مانده غذا در کنار راه چیست؟

    این کار شایسته نیست و اگر موجب آزار رهگذران یا از مصادیق اسراف باشد، شرعا جایز نیست.

     

    4 اگر نصیحتی برای صاحبان مواکب و زائران در مورد رعایت نظافت و رعایت نظم و خدمت به زائران دارید بفرمایید.

     

    بر همه لازم است نظافت را رعایت کنند، چراکه نظافت همان طور که در حدیث شریف آمده بخشی از ایمان است و از سوی دیگر لازم است همه به بهترین شکل در جهت برقراری نظم زیارت اربعین همکاری کنند تا راحتی و سلامتی زائران تامین شود و چه زیبا و دل نشین است اگر این زیارت همراه با نظافت و نظم باشد که در این صورت نشان از ادب و رفتار عالی جمع زائران حسینی خواهد داشت. از خداوند متعال می خواهیم همگان را برای زیارت و رعایت آداب آن موفق کند و اعمال آنها را قبول کند.

     

    3 صفر 1438ق

     

    کلیدواژه ها: آیت الله سیستانی, اربعین, زیارت, فتوا, کربلا
    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه, سبک زندگی  لینک ثابت  [ 03:54:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​طلاب این حکایت را بخوانند!    

     

     

    وَ لَاتَمْشِ فىِ الْأَرْضِ مَرَحًا اسراء/37

    و روى زمين، با تكبر راه مرو!

     

     

    حکایت؛ حضرت آخوند ملا ابراهیم نجم‌آبادی از نجم‌آباد به‌طور ناشناس به تهران آمده و به یکی از مدارس رفت و از طلبه‌ای ساکن در یکی از حجرات، پرسید: هم حجره‌ای می‌خواهی؟

    آن طلبه که مرحوم نجم‌آبادی را ظاهری بی پیرایه و افتاده حال می‌دید، گمان نمی‌برد از بزرگان علما باشد، گفت: اگر کسی باشد که به خدمت حجره مدد نموده و سبب آسودگی و فراغت من گردد، با او خواهم ساخت.

    آخوند به فروتنی و خاموشی مثل یک نفر خادم به کار حجره پرداخت و این دو هم حجره، شب و روز با یکدیگر زندگی می‌کردند، تا آنکه شبی صاحب حجره در مطالعه کتابی که می‌خواند، گیرکرده بود و مطلب را درک نمی‌کرد و روشنی چراغ هم مانع خواب حضرت آخوند شده بود، پس بلند شد و فرمود: شما را چیست که امشب مطالعه را تمام نمی‌کنید و نمی‌خوابید؟

     

    گفت: ترا چه کار به این کارها، پس از چند کلمه گفتگو آخوند فرمود: ظاهراً فلان کتاب را در پیش داری و در فهم عبارت درمانده‌ای، چون آن را غلط می‌خوانی، آن وقت برخاست محل اشکال را صحیح خواند و مطلب را به بیانی روشن تقریر فرموده و گفت: حال مشکل حل شد، برخیز و آسوده بخواب، اما با این شرط و عهد که آنچه امشب گذشت، نادیده بگیری و به زبان نیاوری و من همان خادم باشم و تو همان مخدوم که بودی.
    بیچاره صاحب حجره در گرداب حیرت فرو رفت و تا صبح در این خیال که این چه حکایتی بود، نخوابید، فردا که از درس برگشت کتاب را نزد آخوند گذاشت تا درس را با بیانی کافی برایش تقریر کند، بالاخره آن عهد را شکست و هم‌درسان خبردار شدند، کار به جایی کشید، حضرت آخوند مجبور به تدریس شد و مشهور گردید و از سایر مدرسین سرآمد شد.1

     

    در بلندی با فرودستان تواضع پیشه کن
    تا چو ماه نو تو را گردون کند از زر رکاب2

     

     

    1. با اقتباس و ویراست از کتاب مردان علم در میدان عمل
    2. صائب تبریزی

     

     

    کلیدواژه ها: تواضع, فروتنی, وظایف طلاب
    موضوعات: سخن بزرگان, سبک زندگی  لینک ثابت [یکشنبه 1395-08-23] [ 11:20:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 3 4 5 ...6 ...7 8 9 ...10 ...11 12 13 14 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود