یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 127
  • دیروز: 420
  • 7 روز قبل: 893
  • 1 ماه قبل: 5383
  • کل بازدیدها: 162713

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • رهنما
  • صفيه گرجي
  • موعود موجود
  • بتول سادات بنیادی

  • رتبه

     
    « ​تفسیر زیبای آیه شریفه 35 سوره مبارکه نور
    کربلای 1918 »

       
      ​زندگی جاریست و امیرالمؤمنین علی علیه السلام شاهد آن!    

     

     

     

     سه برادر ، مردی را نزد حضرت علی علیه السلام آوردند و گفتند اين مرد پدرمان را کشته است.

    امام علی (علیه السلام) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟

    آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و … هستم. يکی از شترهايم شروع به خوردن درختی از باغ پدر اينها کرد پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مُرد، و من هم همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان زدم و او مُرد.

    امام علی (علیه السلام) فرمودند: حد را بر تو اجرا مي کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت بدهيد.
    پدرم مُرده و برای من و برادر کوچکم گنجی به جا گذاشته پس اگر مرا بکشيد آن گنج تباه مي شود، و برادرم هم بعد از من تباه مي شود.

    اميرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را مي کند؟

    آن مرد به ابوذر نگاه کرد و گفت اين شخص.

    اميرالمومنين (علیه السلام) فرمودند: ای ابوذر آيا ضمانت اين مرد را مي کنی؟

    ابوذر عرض کرد: بله اميرالمومنين

    فرمود: تو او را نمي شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا مي کنم!

    ابوذر عرض کرد: من ضمانتش را مي نمایم يا اميرالمومنين.

    آن مرد رفت . و روز اول و دوم و سوم سپری شد…و همه مردم نگران ابوذر بودند که بر او حد اجرا نشود…سرانجام آن مرد اندکی قبل از اذان مغرب آمد و در حاليکه خيلی خسته بود، به نزد اميرالمومنين (علیه السلام) آمد وعرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون تسلیم فرمان شما هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (علیه السلام) فرمودند: چه چيزی باعث شد تا برگردی درحاليکه مي توانستی فرار کنی؟

    آن مرد گفت: ترسيدم که “وفای به عهد” از بين مردم برود.

    اميرالمومنين(علیه السلام) از ابوذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟

    ابوذر گفت: ترسيدم که “خیر رسانی و خوبی” از بین مردم برود.

    پسران مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از قصاص او گذشتيم… اميرالمومنين (علیه السلام) فرمود: چرا؟

    گفتند: مي ترسيم که *"بخشش و گذشت"*از بين مردم برود.

    و اما من اين پيام را برای شما فرستادم تا “دعوت به خير” از ميان مردم نرود.

     

    حالا نوبت شماست که بعد از خواندن این داستان آن را برای دیگران نقل کنید تا *"نشر و پخش فضایل مولا"* از میان ما نرود

     

    کلیدواژه ها: سبک زندگی, ضمانت, فضایل امیرالمومنین علی علیه السلام, قصاص, وفای به عهد
    موضوعات: روایت, سخن بزرگان, سبک زندگی  لینک ثابت [جمعه 1395-09-05] [ 07:39:00 ب.ظ ]
    آراي كاربران براي اين مطلب
    5 ستاره:
     
    (1)
    4 ستاره:
     
    (0)
    3 ستاره:
     
    (0)
    2 ستاره:
     
    (0)
    1 ستاره:
     
    (0)
    1 رأی
    ميانگين آراي اين مطلب:
    5.0 stars
    (5.0)
    نظر از: بانوی مدافع حجاب [عضو] 
    • کلید بهشت
    • بانوان مهدوی
    5 stars

    سلام عالی بود

    ————

    سلام
    التماس دعا

    1395/09/05 @ 19:51


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود