یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 308
  • دیروز: 59
  • 7 روز قبل: 843
  • 1 ماه قبل: 5093
  • کل بازدیدها: 187267

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین


    رتبه

     
       
      دنیای فانی    

     

     

     

     

     

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت [سه شنبه 1395-06-16] [ 01:00:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      مدح امام حسین علیه السلام    

     

     

    عرض ادب امام زیارت کنندگان !!
    ای مستیِ مدامِ زیارت کنندگان !!

    هر کس به منصبی درِ این خانه دلخوش است
    من هم شدم غلام زیارت کنندگان

    آب فرات و تربت اعلای کربلا
    باشد میان کام زیارت کنندگان

    سهم من از حرم ، شده “عکس ضریحتان”
    اما خودش ، سهام زیارت کنندگان

    اصلا حسین ، کرب و بلا را نخواستم
    اصلا حرم بنام زیارت کنندگان !!

    اصلا سلام ما که جوابی ندارد و …
    پاسخ بده سلام زیارت کنندگان !!!

    دیوانه شد گدای شما بس که غبطه خورد
    اصلا حرم ، حرامِ زیارت کنندگان

    یک گوشه ای نشستم ام و غم گرفته ام
    خوش باش با تمام زیارت کنندگان

     

     

    رضا قاسمی

     

     

    کلیدواژه ها: #عاشورا #ashora #moharam #محرم #حسین #امام_حسین #ک, امام حسین علیه السلام, بین الحرمین, تربت, زیارت
    موضوعات: شعر  لینک ثابت  [ 12:56:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      توی صداش ولی مهربانی موج می زد!    

     

     

    ‍ گفتم:
    شما می خوای منو با چند تا بچه قد و نیم قد توی این خونه بی در و پیکر بگذاری و بری؟

    طبق معمول این طور وقت ها، خندید.

    گفت:
    خودت رو ناراحت نکن!
    بهت قول می دم که حتی یک گربه روی پشت بام این خونه نیاد!
    حالا دیوار حیاط خرابه که خراب باشه، این که عیبی نداره!

    دلم می خواست گریه کنم!
    گفتم:
    یعنی همین درسته که من توی این خونه بی در و پیکر باشم، اونم با چند تا بچه کوچیک؟

    قیافه اش جدی شد.
    توی صداش ولی مهربانی موج می زد!

    گفت:
    نگاه کن!
    من از همون اول بچگی، و از همون اول جوانی که تو روستا بودم، هیچ وقت نه روی پشت بام کسی رفتم، نه از دیوار کسی بالا رفتم، نه به زن و ناموس کسی نگاه کردم!

    الان هم می گم که تو اگه با سر و روی باز هم بخوای بری بیرون، اصلاً کسی طرفت نگاه نمی کنه!
    خیالت هم راحت باشه که هیچ جنبنده ای توی این خونه مزاحم شما نمی شه!
    چون من مزاحم کسی نشدم!

    خدا رحمتش کند.
    هنوز که هنوز است، اثر آن حرفش توی دل من و بچه ها مانده!
    به قول خودش ، هیچ جنبنده ای مزاحم ما نشده است!

     

    شهید عبدالحسین برونسی

     

     

    خاک های نرم کوشک

     

     

     

    کلیدواژه ها: خاطرات شهید برونسی, مذهبی
    موضوعات: شهید  لینک ثابت [شنبه 1395-06-13] [ 09:31:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      پیوند الهی    

     

     

     

     

     

    می رسد قصه به آنجا که علی دلتنگ است

    می فروشد زرهی را که رفیق جنگ است

    چه نیازی دگر این مرد به جوشن دارد

    ان یکاد از نفس فاطمه بر تن دارد

    فاطمه فاطمه با رایحه ی گل آمد

    ناگهان شعر حماسی به تعزل آمد …

     

    سید حمیدرضا برقعی

     

     

    کلیدواژه ها: شعر, مذهبی, پیوند آسمانی
    موضوعات: شعر  لینک ثابت  [ 12:37:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      حیفه! بیت الماله    

     

     

     

     

    کلیدواژه ها: بیت المال, شهید, فرهنگی
    موضوعات: شهید  لینک ثابت [جمعه 1395-06-12] [ 06:18:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      بخاطر عروس خانمی که تو ماشین بود    

     

     

     

     

     

    یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت .

    یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت ، رسید به چراغ قرمز .
    ترمز زد و ایستاد .
    یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :

    الله اکبر و الله اکــــبر …❤️

    نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب .

    اشهد ان لا اله الا الله …❤️

    هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت???? و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
    چش شُدِه ؟!
    قاطی کرده چرا ؟ !⁉️
    خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید ؟ چطور شد یهو ؟
    حالتون خوب بود که !
    مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت :
    “مگه متوجه نشدید ؟
    پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود ????و آدمای دورش نگاهش میکردن .
    من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه???? . به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه . دیدم این بهترین کاره !"????
    همین!

     

    برگی از خاطرات “شهید مجید زین الدین”

    کلیدواژه ها: اذان, شهید مجید زین الدین, فرهنگی, مذهبی
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 06:12:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      دلنوشته خواهر شهید مدافع حرم    

     

     

    خواهرانه
    دلنوشته از خواهر شهید طاهرنیا

     

     


    پارسال چنین روزی وقتی مادر در بستر بیماری بود…هر چقدر گفتم حال مادر خوب است نگران نباش…اما تاب نیاوردی و آمدی…تا از نزدیک جویای احوال مادر شوی…وقتی تو را پشت در دیدم خدا می داند چقدر خوشحال شدم…مثل همیشه…بدون اطلاع…همه ما را غافلگیر کردی…!!!
    تا دیدمت تو را در آغوش گرفتم اما حجب و حیای خواهرانه اجازه خوب بغل کردنت را نداد همان موقع به دلم افتاد که آخر آرزوی خوب بغل کردنت تا همیشه در دلم می ماند…
    می دانستم روزی خواهد رسید دوباره دیدنت را حسرت بکشم…مادر تو را دید آنقدر خوشحال شد که تمام مریضی اش از یاد رفت…
    روز را در خانه گذراندیم کنار هم…از خاطره ها گفتیم، لذت بردیم، خندیدیم…
    تو هم با شوق تمام از فاطمه رقیه برایمان گفتی، از شیطنت هایش، ازاینکه چقدر بزرگ شده و حرف های بزرگانه می زند…گفتی خانمی شده برای خودش…
    فرزندانم هم تو را رها نمی کردند انگار فهمیده بودند که این دیدار با همیشه فرق دارد و دیگر برگشتی در کار نیست…!!!
    یادت هست؛ شب که شد به اتفاق هم به گلزار شهدا رفتیم دوستانت را که در حال آماده سازی گلزار شهدا برای برگزاری یادواره شهید سردار قلی پور بودند دیدی شهید حامد کوچک زاده هم آنجا بود…
    یک به یک همه را در آغوش گرفتی و بوسیدی…
    بعد به سمت قطعه شهدای گمنام رفتی و چند دقیقه ای بین قبور شهدا قدم زدی، از نگاهت التماس می بارید…
    نمی دانم با شهدا چه نجوا کردی که این گونه خریدنی شدی؟؟!!!
    آن شب چقدر زود گذشت بر خلاف میل باطنی ام صبح از راه رسید بهتر بگویم لحظه خدا حافظی نزدیک شد…
    روبرویت نشستم صبحانه خوردی و باید می رفتی اما برای همیشه.
    چقدر زود می گذشت لحظه های با تو بودن و چه دیر می گذرد این بی تو بودن ها…!!!
    عزیز دل خواهر؛
    خداحافظی کردی و رفتی و اشک های من بدرقه راهت شدند…جدایی از تو همیشه برایم تلخ بود و دردناک، هروقت می رفتی چشمانم خیس می شد از نبودنت…
    برادرم؛
    یک سال گذشت فردا یادواره شهید قلی پور است این روزها وقتی به گلزار شهدا می روم خاطرات سال گذشته برایم تکرار می شود…هر طرف چشم می گردانم تا شاید ببینمت اما انتهای نگاهم به سنگ مزارت می رسد همان خانه ی ابدی که همیشه کنار شهدا از خدا طلب می کردی…
    اکنون که همنشین اربابمان شدی و به آرزویت رسیدی خوشحالم، سلام مرا به اربابمان برسان و بگو برای صبوری دل خانواده های شهدا دعا کند…برای فاطمه رقیه و محمد حسین… برای ما که دلتنگ توایم…


    در آرزوی دیدار دوباره ات
    خواهر جامانده تو

     

    خواهرانه
    دلتنگ روی توام
    دلنوشته از خواهر شهید طاهرنیا

     

     

    کلیدواژه ها: شهید مدافع حرم طاهرنیا, مذهبی
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 04:42:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      مأموریت بچه مسجدی ها    

     

     

    انتظار رهبر انقلاب اسلامی از« مسجد تراز انقلاب اسلامی»

     

    «حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. ۸۹/۷/۱۸» از منظر رهبر انقلاب جایگاه مسجد در ساختن آینده نقش مهمی است. «مسجدی که جایگاه نماز است و مظهر آمیختگی دنیا و آخرت و پیوستگی فرد و جامعه در دیدگاه و اندیشه‌ی مکتب اسلام است. ۸۹/۷/۱۸» حضور و فعالیت جوانان مومن انقلابی در مسجد  باید آینده را بسازد. «آشنا کردنِ جوانان، با صفا و بهجتی که در نماز و ذکر هست، خدمتی بزرگ به آنان و به آینده‌ئی است که باید با دست توانا و عزم جوانانه‌ی آنان ساخته و پرداخته شود. سفارش اینجانب آن است که مسجد را نیز همچون دلهای جوان، پاکیزه و پیراسته، و لبریز از شور و انگیزه‌ و نشاط کنید.۸۸/۸/۱۲».«با این نگاه، دل‌های ما برای مسجد می‌تپد و از شوق و احساس مسئولیت، لبریز می‌گردد. ۸۹/۷/۱۸» 
    برای رسیدن به «مسجد طراز اسلامی»، «امامان جماعت، هیئتهای امناء، خادمان موظف و متبرّع، هر یک باید بخشی از این کار بزرگ و اثرگذار را بر دوش خود حس کنند. ۸۸/۸/۱۲» در ادامه مسئولیت هر یک از خدمتگزاران مسجد یا همان “بچه مسجدی‌ها” می‌آید.

     

     

    ۱.  امام جماعت


    «امام جماعت باید آماده‌سازی خویش برای طبابت معنوی را وظیفه حتمی خود بداند. [زیرا] روحانی پرهیزگار، خردمند، کارشناس و دلسوز در مسجد، همچون پزشک و پرستار در بیمارستان، روح و مایه‌ی حیات مسجد [است]. روحانی دانا و مسئولیت‌پذیر و پرهیزگار میتواند و میباید محور منظومه‌ی تلاش مقدس برای عمران مساجد و پرداختن به آرایه‌های معنوی و ظاهری آن باشد. ۸۹/۷/۱۸»  «ائمه‌ی محترم جماعات، مساجد را از همیشه فعال‌تر کنند و آموزش ترجمه و مفهوم و روح نماز را به شکل نوین و جذاب، در برنامه‌های خود بگنجانند.۷۶/۷/۷»  «امام جماعت، غمگساری و راهنمایی و همدلی را در کنار اقامه‌ی نماز، در آن مهبط رحمت و هدایت الهی (مسجد) به نمازگزاران هدیه کند. ۸۰/۶/۱۵»   «امامان محترم جماعت اگر خود بر اثر کهولت و غیره نمی‌توانند وظیفه‌ی رابطه و اُنس و راهنمایی را برای نمازگزاران بویژه جوانان فراهم کنند، در کنار خود فضلای جوان و پرنشاط را به کار گیرند و آنان را در کار با خود شریک سازند. ۸۰/۶/۱۵»   «مدیریت محتوایی و معنویِ مسجد که بر دوش روحانی مسجد است باید خردمندانه و مسئولانه، و حتی عاشقانه باشد. ۹۰/۷/۱۹»   «امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین بپردازد. ۹۲/۶/۱۳»    «نماز صبح در مساجد اقامه شود. ۳۱/۶/۷۵»   «چه نیکوست که دانش آموزان برجسته و ممتاز در هر محل، در مسجد و در برابر چشم مردم و از سوی امام جماعت، تشویق شوند. ۸۹/۷/۱۸»

     


    ۲. متولیان ومدیران مساجد


     «بصورت کامل از ظرفیت شوق‌آوری و شورآفرینی مساجد برای جذب قشرهای مختلف مردم و تبلیغ مفاهیم و معارف اسلامی بهره‌گیری شود. ۸۴/۵/۳۰»  «دست‌اندرکاران اداره‌ی مساجد برای رونق بخشیدن روزبه‌روز به نماز، با کیفیت مطلوب،  در میان مردم به‌ویژه جوانان و نوجوانان احساس مسئولیت کنند. ۹۱/۶/۱۵»    «زمزمه‌ی محبت متولیان و مدیران و امنای مساجد، باید دلهای پاک جوانان را مجذوب و مشتاق کند. ۸۹/۷/۱۸»   «باید با برنامه‌ریزی صحیح و استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری، عمران معنوی مساجد را تقویت کرد و از ظرفیت شوق‌آوری و شورآفرینی مساجد برای جذب قشرهای مختلف مردم و تبلیغ مفاهیم و معارف اسلامی، بهره‌گیری کامل کرد.۸۴/۵/۳۰»   «پخش صداهای آزاردهنده بویژه در شب و هنگام آسایش مردم، کاری ناروا و در مواردی خلاف شرع است. تنها صدائی که باید از مسجد در فضا طنین بیفکند بانگ اذان با صوت خوش و دلنواز است. ۸۹/۷/۱۸»     «مسجد در همه جا باید پاکیزه، زیبا و آرامبخش باشد. ۹۰/۷/۱۹»

     

    ۳. مجموعه فعالان مسجد


    «حضور جوانان و روحیه‌های بسیجی باید محیط مسجد را زنده و پرنشاط و آینده‌پو و لبریز از امید سازد. ۸۹/۷/۱۸»  «میان مسجد و مراکز آموزشی در هر محل، همکاری و پیوند تعریف شده و شایسته‌‌ای برقرار گردد. ۸۹/۷/۱۸»  «مسجد باید رابطه‌ی خود را با جوانانی که ازدواج میکنند، با کسانی که به موفقیتهای علمی و اجتماعی و هنری و ورزشی دست می‌یابند، با صاحب همّتانی که کمک به دیگران را وجهه‌ی همت میسازند، با غمدیدگانی که غمگساری می‌جویند، و حتی با نوزادانی که متولد میشوند، برقرار و مستحکم کند. ۸۹/۷/۱۸»  « مساجد، [باید] به شکل شایسته غبارروبی شود.۷۵/۶/۳۱»   «خدمت به مسجد، کاری مردمی و همگانی شمرده شود. ۷۵/۶/۳۱»

     

     

     

    کلیدواژه ها: امام جماعت, امام خامنه ای.روحانیون, بسیجی, جوانان, فعالان مسجد, مذهبی
    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه  لینک ثابت  [ 04:23:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      پوستر    

     

     

    پوستر،  امام جواد علیه‌السلام، نشانه مقاومت

     

     

    نسخه چاپ

    http://khl.ink/imam-javad

     

     

     

    کلیدواژه ها: #پوستر مذهبی, امام جواد علیه السلام, نشانه مقاومت
    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه  لینک ثابت  [ 03:56:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سمت باب الجواد می آیم    

     

     

     تقدیم به آستان حضرت جواد الائمه علیه السلام

     

     

     

    با حضورت ستاره ها گفتند
    نور در خانه ی امام رضاست
    کهکشان ها شبیه تسبیحی
    دستِ دُردانه ی امام رضاست

     

    مثل باران همیشه دستانت
    رزق و روزی برای مردم داشت
    برکت در مدینه بود از بس
    چهره ات رنگ و بوی گندم داشت

     

    زیر پایت همیشه جاری بود
    موج در موج دشتی از دریا
    به خدا با خداتر از موسی
    بی عصا می گذشتی از دریا

     

    با خداوند هم کلام شدی
    علت بُهت خاص و عام شدی
    «کودکی هایتان بزرگی بود»
    در همان کودکی امام شدی

     

    رزق و روزی شعر دست شماست
    تا نفس هست زیر دِیْن توایم
    تا جهان هست و تا نفس باقی است
    ما فقط محو کاظمین توایم

     

    من به لطف نگاهت ای باران
    سوی مشهد زیاد می آیم
    دست بر روی سینه هر بار از

    سمت باب الجواد می آیم

     

     

    سید حمیدرضا برقعی

     

     

     

    کلیدواژه ها: باب الجواد, شعر, مذهبی
    موضوعات: شعر  لینک ثابت  [ 03:50:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 29 30 31 ...32 ...33 34 35 ...36 ...37 38 39 ... 49 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود