یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 100
  • دیروز: 48
  • 7 روز قبل: 562
  • 1 ماه قبل: 5081
  • کل بازدیدها: 162293

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • دل تنگ نجف
  • زفاک
  • نورفشان
  • netware netware
  • امیرِعباس(حسین علیه السلام)
  • حمیده موحدنسب

  • رتبه

     
       
      آن روز نزدیک است ...    

     

     

     

    هنگامي که عقل عاشق مي شود!
    عشق عاقل مي شود؛
    آنگاه شهيد مي شوي…
    شهید چمران
    .
    عقلت که عاشق شد؛
    يعني انتخاب شده اي…
    تا ملحق شوي به کارواني که مي رسد به کربلا!
    به عاشوراي ۶١ هجري…
    .
    يک کاروان نامش مي شود کانال کميل و همگي عاشورايي مي شوند!
    سال ها مي گذرد…
    کاروان ديگري آماده حرکت مي شود…
    کارواني که براي ورودي اش، تنها يک نفر اذنِ دخول مي دهد!
    و آن هم کسي نيست جز، عمه سادات!
    .
    پير و جوان و مليت،هيچ تفاوت نمي کند!
    همين که دلت عاشورايي باشد کافيست!
    کم نيست کاروان هايي که عقيله رهبرش بوده…
    .
    يکي اش همين چند روز پيش به مقصد رسيد!
    کاروان حلب را مي گويم!
    ناگفته نماند،تا به مقصد برسد خيلي ها نرسيده کربلايي وعاشورايي شدند!
    همه از اين کاروان اند و تو خوب مي داني که عمه سادات بي دليل به کسي اذنِ دخولِ کاروانش را نمي دهد!
    .
    کاروان حلب هم با تمام کربلايي هايش به مقصد رسيد!
    و امروز می گوييم:
    حلب آزاد شد
    .
    ای یزیدیان…
    ای سفّاکان…
    دور نیست روزي که بگوييم:
    کاروان سوريه عاشورايي شد!
    کاروانِ قدس کربلايي شد!
    و آن روز نزديک است…
    ان شاءالله
    .
    وقتي امامم مي گويد کمتر از ٢۵سال!
    پرچمت را از همين حالا واژگون ببين!
    .
    السابقون السابقون اولئک المقربون!
    کجاييد که ببينيد دليرانِ مسلمان براي شهادت مسابقه مي دهند؟؟
    و گوش فرا دهيد که موسم کارواني جديد در راه است…!

     

     م.ع

     

     

    کلیدواژه ها: شهادت, عاشورای حسینی, عشق, کربلا
    موضوعات: شهید  لینک ثابت [پنجشنبه 1395-09-25] [ 07:08:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شما برنده ی خوش شانس یک دستگاه اتومبیل لامبورگینی مازراتی و فراری سال شده اید    

     

     

     

     شما برنده ی خوش شانس
    یک دستگاه
    اتومبیل لامبورگینی
    مازراتی
    و فراری سال شده اید
    همچنین
    سفری به مدت دلخواهتان
    به سراسر ایتالیا و اقامت در بهترین اتاقهای مجللترین هتلهای ایتالیا را برای شما درنظر گرفته ایم
    .
    علاوه بر اینها
    شما میتوانید هر چند دست لباس از بهترین مارک های جهان که اتفاقا ایتالیایی هستند
    سفارش دهید تا برایتان تهیه شود
    .
    یک خانه ی مجلل درهرجای ایتالیا که بخواهید
    برایتان خواهیم ساخت
    .
    در ضمن
    یک صندلی در جایگاه اختصاصی ورزشگاههای ایتالیا برای تماشای بازیهای تیم فوتبال یوونتوس برای شما رزرو شده است
    .
    قبل از شروع سفر نیز
    مبلغ صد میلیون یورو به حسابتان واریز خواهد شد
    .
    .
    حتی رویایمان هم حوصله ی تصور این افسانه را ندارد!
    ولی از رویایتان بخواهید
    برای تنوع هم که شده
    لحظاتی دراین خیالات غوطه ور شود
    تا حقیقتی را بگویم که این خیالات در برابر آن
    مانند نهالی است در برابر یک جنگل
    .
    همان طور که رویایتان در حال گشت و گذار در این خیالات است
    به این سوالها جواب دهید
    .
    حتی اگر اهل سفر و گردش هم نباشید از سفر به رم، ونیز، فلورانس ،سیسیل و.. می گذرید

    ماشین باز هم که نباشید از مازراتی،لامبورگینی،فراری و.. میگذرید
    .
    دنبال لباسهای گران قیمت هم که نباشید چطور می توانید از بهترین مارک های جهان بگذرید؟!
    از آن خانه ی مجلل چطور؟
    اصلا بی رودربایستی
    دوست دارید چند تا از گرانترین ماشین های دنیا را داشته باشید تا با لباسهای مارکتان ست کنید؟
    ده تا ؟ بیست تا؟ سی تا کافیست ؟
    و اما آن حقیقت رویایی
    ادواردو
    وارث کارخانجات اتومبیل سازی فیات، مازراتی، فراری، لامبورگینی، لانچیا، آلفارمو و ایویکو و چندین شرکت طراحی و مد لباس بود.
    چند تا خانه و ویلای لوکس میخواهید ؟
    اصلا دوست دارید یک جزیره ی اختصاصی هم برایتان بسازیم؟
    ادواردو وارث سهام اصلی چندین شرکت ساختمان سازی و راه سازی بود.
    فوتبالی هم که نباشید ولی باز هم تماشای بازی های یوونتوس از جایگاه ورزشگاه، خالی از لطف نیست.
    قبول دارید که
    واقعا نمی شود از آن به راحتی گذشت؟
    ادواردو وارث باشگاه یوونتوس و باشگاه اتوموبیل سواری فراری بود.
    روزنامه های پر تیراژ کوریره دلاسرا و لاستامپا را هم به ارث می برد.
    وارث سهام عمده ی شرکتهای ساخت تجهیزات پزشکی و هلیکوپتر سازی نیز بود
    .
    از هرچه بگذریم
    از صد میلیون یورو نگذریم
    هرچه باشد
    پول پول می آورد.
    میشود دوباره همه ی آن ماشینها و خانه ها لباسها را خرید
    .
    ادواردو وارث چند بانک خصوصی
    و درآمد
    سالانه شصت میلیارد دلار
    (تا آن زمان یعنی سه برابر درآمد نفتی ایران)
    بود

    ادواردو فارغ التحصیل رشته ی فلسفه و ادیان شرق در مقطع دکتری از دانشگاه پرینستون آمریکا
    پسر سناتور جیووانی آنیلی
    و
    تنها
    وارث
    ثروت افسانه ای خانواده ی پادشاهی ایتالیا بود،
    البته این ارث فقط به یک شرط به او می رسید
    و آن شرط این بودکه
    برای رسیدن به این ثروت و دارایی
    باید از اندیشه و اعتقادش دست میکشید.
    در واقع او دو گزینه پیش رو داشت:
    این ثروت رویایی
    و دیگری اندیشه و باورش
    .
    اما برای ادواردو ماندن بر سر اندیشه و باوری که پس سالها تحقیق به آن رسیده بود
    رویایی ترین ثروت بود.
    پس او اندیشه و باورش را انتخاب کرد.
    اما انتخاب گزینه ی مورد علاقه اش
    یک گزینه ی سومی هم برایش به ارمغان آورد;
    کشتن
    و انداختنش از روی پلی که اتفاقا توسط یکی از شرکتهای راه سازی که قرار بود به ارث ببرد ساخته شده بود
    .
    حقیقتا هر انسان آزاد اندیشی
    دربرابر چنین شجاعت، آزادگی و عزتی سر تعظیم فرود نمی آورد؟

     


    سالروز شهادتت مبارک

     

     

     

    کلیدواژه ها: اسلامی, شهادت, شهید ادواردو آنیلی, شیعه, مسلمان
    موضوعات: شهید, متفرقه, سبک زندگی  لینک ثابت [یکشنبه 1395-08-23] [ 11:45:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      شهید ادواردو تنها پسر و وارث مولتی میلیاردر مشهور ایتالیایی    

     

     

     

    ادواردو میگفت
    شیعه تک است
    چیزی دارد که سایر ادیان ندارند
    و آن
    وابستگی به ولایت اهل بیت است
    .
    اهل بیتی که هرکدامشان
    تک و بدون مشابه هستند
    ما تنها یک امام علی داریم
    یک امام حسین که تک است
    .
    کاری که امام حسین کرد را
    هیچ کس در تاریخ نکرد
    .
    همه این اهل بیت منحصربه فرد و تک هستند
    و این تنها مشخصه شیعه است
    .
    .
    او
    مشتاق شهدا بود
    دلباخته شهید باکری
    می گفت
    جنگ شما یک معدنی است که باید از آن استخراج کنید
    استخراج هم سختی دارد
    توی تونل ریزش هست
    سختی هست
    ولی باید استخراج کنید.
    .
    .
    ادواردو میگفت
    میخواهم به ایران بروم و پناهنده سیاسی شوم و در قم به تحصیلاتم ادامه دهم.
    .
    .
    .
    شهید ادواردو آنیلی ( مهدی آنیلی )
    متولد نوزده خرداد ۱۳۳۳ (نه ژوئن ۱۹۵۴ ) نیویورک
    .
    وی تنها پسر و وارث  مولتی میلیاردر مشهور  ایتالیایی سناتور جووآنی  آنیلی بود و مادرش، مارلا کاراچیلو، یک پرنسس یهودی بود
    .
    فقط سود دارایی های خانواده او 60 میلیارد دلار در سال است..
    .
    شهادت  بیست و چهار آبان ۱۳۷۹  تورینو  ایتالیا
    .
    پس از به شهادت رساندن او اعلام کردند
    وی خودکشی کرده است
    اما شواهد حاکی از آن است که او را به شهادت رسانده اند..
    حتی جسد بی جان او را کالبدشکافی نکردند..
    .
    .
    .
    .
    .
    وی در 20 سالگی
    برحسب اتفاق
    در کتابخانه چشمش به قرآن افتاده و چند آیه از آن را می‎خواند
    و احساس می‎کند
    این نمی‎تواند کلام بشر باشد.
    .
    قرآن را کامل می‎خواند و تصمیم می‎گیرد مسلمان شود؛
    بدون این‎که نیاز به مشورت با کسی را احساس کند.
    به یک مرکز اسلامی در نیویورک می‎رود و آن‎جا می‎گوید من می‎خواهم مسلمان شوم،
    شهادتین را می‎گوید
    و آن‎جا نامش را ” هشام عزیز ” می‎گذارند.
    .
    .
    .
    .
    دکتر  قدیری ابیانه :
    در اولین سفر ادواردو به ایران و پس از شیعه شدن و ذکر شهادتین به همراه آقای  فخرالدین حجازی نام او را  مهدی گذاشتیم
    مهدی در این سفر با  امام خمینی هم دیداری داشت و امام پیشانی او را بوسیده بود
    و پس از آن
    به مشهد، برای زیارت امام‎ رضا (ع) رفت.
    در آن‎جا به‎شدت تحت تأثیر زیارت قرار گرفته بود و می‎گفت
    که من وجود امام رضا (ع) را حس می‎کردم.
    وقتی از او پرسیدم از امام رضا (ع) چه‎چیزی خواستی؟
    گفت: خواستم که از خدا بخواهد که قلب پدرم را نسبت به من مهربان کند.”
    .
    .
    .
    .
    فعالیت های ادواردو در ایتالیا
    ساخت یک فیلم مستند درباره ی کشورهای اسلامی
    اعتراض به نشر کتاب سلمان رشدی در ایتالیا
    .
    او می‎گفت که
    نمی‎توانم ببینم به مقدسات من توهین شود و من هیچ حرفی نزنم.
    وی همچنین در برابر جنایات اسراییل در فلسطین طاقت نمی‎آورد و به نخست‎وزیر و رییس‎جمهوری و حتی سران کشور‎های دیگر زنگ می‎زد
    و خواستار جلوگیری از این اقدامات می‎شد
    .
    که من به او گفتم
    داری با این کار‎ها شهادتت رو جلو می‎اندازی. صهیونیست‎ها دست از سر تو بر نخواهند داشت، از این کار‎ها پرهیز کن”
    .
    .
    .
    اعمال فشار خانواده برای مسیحی شدن او :
    ادواردو تحت فشار اقتصادی بسیار زیادی قرار داشت.
    خانواده آنیلی وی را به صورت کامل از لحاظ اقتصادی تحریم اقتصادی کرده بودند.
    به گونه ای که وی حتی برای تاکسی سوار شدن پول نداشت.
    .
    حتی به منظور محروم کردن او از ارث ،
    خانواده اش او را در تیمارستان بستری کردند تا وانمود کنند او دیوانه است
    اما ادواردو فرار کرد..
    .
    .
    سالروز  شهادتت مبارک

     

     

     

     

    کلیدواژه ها: شهادت, شهید ادواردو آنیلی, شیعه, مسلمان
    موضوعات: شهید, سبک زندگی  لینک ثابت  [ 11:40:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​اثر معجون شیر مادر و اشک بر حسین علیه السلام    



     

    طلبه شهیدحسن خلیلی کاشیدار

     

    بخشی از وصیت نامه شهید

     

    مادر جان! تو بودی که مرا به جبهۀ نور علیه ظلمت فرستادی و عشق امام حسین علیه السلام را در قلبم به وجود آوردی که من حالا به عشق امام حسین علیه السلام و عشق الله به این جاهایی که غیر از نور چیز دیگری دیده نمی شود، آمدم؛ چون که شما در مجلس عزای امام حسین علیه السلام شرکت می کردی، اشک می ریختی و اشک با شیر تو مخلوط می شد و من میل می کردم؛ حال به عشق امام حسین علیه السلام به این جا آمدم، شاید بتوانم به ملاقات آن حضرت سر ازتن جدا بروم و آن حضرت را زیارت کنم و آن حضرت مرا شفاعت کند.

    پس تو ای مادر! هر موقع یادی از من کردی به یاد مظلوم کربلا باش و برای چنین مظلومانی گریه کن که از هر نظر از همه انسان ها مقام والایی دارند.

     

    مادرم! از دوران کودکی هر موقع نامی از امام حسین علیه السلام می بردند، آرزو می کردم که ای کاش در آن زمان بودم و در رکاب آن حضرت به شهادت می رسیدم! حال فرزند او (امام خمینی) آمد و به آرزوی خودم رسیدم.

     

     

    کلیدواژه ها: روضه امام حسین علیه السلام, شهادت
    موضوعات: شهید, سبک زندگی  لینک ثابت  [ 11:15:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود    

     

    من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز هر ساعت ، عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

    من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی !

    من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

    من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم : خدا قوت، نه خسته برادر! ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط با عجله از همه می پرسند : ASL?

    من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز بر چهره شان هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من های کلاسم ، نگاهم کنید !

    من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست.چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

    من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ، بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست !

    من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

    من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

    من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ، بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

    من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

    من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ، بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

    من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها امروز شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

    من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ، بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !

    من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !

    من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان … را می شنیدم ، و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !

    من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !

    من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ، خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود ، نامحرمان را غافلگیر کنند!

    نه ! این قرارمان نبود !

    ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم مراعات کن ! بر گرد و اندکی بیاندیش ؛ … ما خون دلها خورده ایم ! منبع : وبلاگ زیبا وب ، برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و …

     

     

    کلیدواژه ها: جبهه, جنگ, حجاب, شهادت
    موضوعات: شهید, متفرقه  لینک ثابت [جمعه 1395-07-30] [ 04:07:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      ​ گناهان یک شهید شانزده ساله    

     

     

    راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده، می نویسد: در تفحص

    شهدا، دفترچه یادداشت یک شهید شانزده ساله پیدا شد که گناهان

    هر روزش را در آن یادداشت کرده بود.

     

     

    گناهان یک روز او عبارت بودند از:

     

    • سجده نماز ظهر طولانی نبود.

    • زیاد خندیدم.

    • هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که از خودم خوشم آمد.

     

    راوی در سطر آخر افزوده بود که: دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر

    شانزده ساله کوچکترم… !

     

    کلیدواژه ها: ترک گناه, سجده, شهادت
    موضوعات: شهید  لینک ثابت [دوشنبه 1395-07-26] [ 03:15:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      کی با حسین کار داشت؟    

     

     

     

    یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها را درآورده بود. با سلاح دوربین دار مخصوصش چند ده متری خط عراقی ها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقی ها. چه می کرد؟
    بار اول بلند شد و فریاد زد:« ماجد کیه؟» یکی از عراقی ها که اسمش ماجد بود سرش را از پس خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
    ترق!
    ماجد کله پا شد و قل خورد آمد پای خاکریز و قبض جناب عزراییل را امضا کرد! دفعه بعد قناسه چی فریاد زد:« یاسر کجایی؟» و یاسر هم به دست بوسی مالک دوزخ شتافت!
    چند بار این کار را کرد تا این که به رگ غیرت یکی از عراقی ها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد:« حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سرخورد پایین. یک هو صدایی از سوی قناسه چی ایرانی بلند شد:« کی با حسین کار داشت؟» جاسم با خوشحالی، هول و ولا کنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من!»
    ترق!
    جاسم با یک خال هندی بین دو ابرو خودش را در آن دنیا دید!

     

     

     

    کلیدواژه ها: جبهه, شهادت, قناسه
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 02:44:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      به احترام پدرم    

     

     

    خاطرات جبهه

     

     

     

    نزدیك عملیات بود و موهای سرم بلند شده بود باید كوتاهش می‌كردم مانده بودم معطل توی آن برهوت كه سلمانی از كجا پیدا كنم. تا اینكه خبردار شدم كه یكی از پیرمردهای گردان یك ماشین سلمانی دارد و صلواتی مو‌ها را اصلاح می‌كند.

    رفتم سراغش دیدم كسی زیر دستش نیست طمع كردم و جلدی با چرب زبانی قربان صدقه اش رفتم و نشستم زیر دستش. اما كاش نمی‌نشستم. چشم تان روز بد نبیند با هر حركت ماشین بی اختیار از زور درد از جا می‌پریدم.

    ماشین نگو تراكتور بگو. به جای بریدن موها، غلفتی از ریشه و پیاز می‌كندشان! از بار چهارم هر بار كه از جا می‌پریدم با چشمان پر از اشك سلام می‌كردم. پیرمرد دو سه بار جواب سلامم را داد اما بار آخر كفری شد و گفت: «تو چت شده سلام می‌كنی؟ یكبار سلام می‌كنند.»
    گفتم: «راستش به پدرم سلام می‌كنم.»

    پیرمرد دست از كار كشید و با حیرت گفت: «چی؟ به پدرت سلام می‌كنی؟ كو پدرت؟»
    اشك چشمانم را گرفت و گفتم: «هر بار كه شما با ماشین تان موهایم را می‌كنید، پدرم جلوی چشمم می‌آید و من به احترام بزرگ تر بودنش سلام می‌كنم!»

    پیرمرد اول چیزی نگفت. اما بعد پس گردنی جانانه‌ای خرجم كرد و گفت: «بشكنه این دست كه نمك نداره…»

    مجبوری نشستم وسیصد، چهارصد بار دیگر به آقا جانم سلام كردم تا كارم تمام شد.

     

    کلیدواژه ها: جبهه, شهادت
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 02:38:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ​شنیدن حق از زبان یزید علیه اللعنه!    

     

     

    بنای قتل امام حسین سلام الله علیه را چه کسی گذاشت؟

     

    لما قتل الحسين بن على بن أبى طالب كتب عبد الله بن عمر الى يزيد بن معاوية ” أما بعد: فقد عظمت الرزية وجلت المصيبة وحدث في الاسلام حدث عظيم ولا يوم كيوم الحسين “. فكتب إليه يزيد: ” يا احمق ! فانا جئنا الى بيوت متخذة وفرش ممهدة ووسائد منضدة فقاتلنا عليها، فان يكن الحق لنا فعن حقنا قاتلنا، وان يكن الحق لغيرنا فأبوك اول من سن هذا وآثر واستاثر بالحق على أهله “. فيما جرى على فاطمة عليها السلام من الاذى والظلم ومنعها من فدك ومن الطرائف العجيبة ما تجددت على فاطمة عليها السلام بنت محمد ” ص ” نبيهم من الاذى والظلم وكسر حرمتها وحرمة أبيها والاستخفاف بتعظيمه لها وتزكيتها، كما تقدمت رواياتهم عنه في حقها من الشهادة بطهارتها وجلالتها وشرفها سائر النسوان وأنها سيده نساء أهل الجنة.

     

    عبدالله پسر خلیفه غاصب، عمر بن خطاب درطی نامه ای یزید را به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام ملامت نمود.
    اما یزید در جوابش نوشت:
    بدان ای احمق! پدر تو نخستين کسي بود که اين سنت را رواج داد و حق را از صاحبان آن برگرفت!
    و مصیبات و اذیت ها و ستم ها بر فاطمه (سلام الله علیها) روا داشت و فدک را از او گرفت و حرمتش را شکست …

    الطرائف سید بن الطاووس صفحه ٢٤٧

    نهج الحق و کشف الصدق علامه حلی صفحه ٣٥٦

     

     

    عبدالله پس از جواب نامساعد یزید به دمشق رفت.
    یزید عبدالله را به یک خلوتگاهی برد و به او گفت: خط پدرت را میشناسی؟
    عبدالله گفت: آری والله
    یزید صندوقچه ای بیرون آورد که در آن نامه ای درون پارچه حریری پیچیده شده بود.
    آن نامه را عبدالله از دستش گرفت و بوسید نامه را خواند دید نوشته شده است:
    این عهدی است که از عمر بن خطاب به معاویه بن ابی سفیان بدان ای پسر ابوسفیان
    من بودم که علی را از خلافت برکنار کردم و مردم را به بیعت با ابوبکر درآوردم و در اطاعت کردن از ابوبکر دست به هر کاری زدم و به اولاد محمد هر ستمی مقدور بود کردم و تا زنده ام می کنم…!!!
    ای بنی امیه!
    امیدوارم که شما چوبه های طناب این خیمه را برافراشته کنید
    ای معاویه بدین جهت ولایت شام را با تو سپردم و هرگونه تصرف مالکانه را در آن سرزمین به تو واگذار کردم تا با گفتار محمد در مورد (شجره ملعونه) در قرآن که درباره شماست مخالفت کرده باشم!
    ای معاویه!
    از اینکه علی و فرزندانش حسن و حسین بر ما و تو بشورند خاطرجمع نیستم.اگر به همراهی و کمک گروهی از امت توانستی با آنان پیکار کنی انجام ده…
    امنیت شان را از آنان بگیر و به دست خودشان آنان را بکش و با شمشیر خودشان نابودشان ساز…
    راه و روش پیشینیان خود را پیش گیر و انتقام خون آنان را بگیر دنباله رو آنان باش…

    (احادیث مفصل است نقل به مضمون شده است)

     

    بحارالانوار جلد٣٠ صفحه٢٨٧
    مجمع النورین ابوالحسن المرندی صفحه١٠٥

     

    در ضمن باید بدانیم که وقتي آقا امام حسين سلام الله علیه دستشان را از خون پر کرد و به آسمان پرتاب کرد و دوباره پر کرد و صورت و محاسن بزرگوار را با خون خضاب کرد؛ فرمود:
    إني هکذا أکون حتي ألقي جدي رسول الله و أنا مخضوب بدمي، و أقول يا رسول الله قتلني ابوبكر و عمر.
    ➖دوست دارم جدم رسول اکرم را ملاقات کنم در حالي كه بدنم اغشته به خون است و به او بگويم يا رسول الله ابوبكر و عمر مرا کشتند.

     

     

    مقتل الحسین خوارزمی

     

     

    کلیدواژه ها: امام حسین علیه السلام, شهادت, محرم, یزید علیه اللعنه
    موضوعات: محرم  لینک ثابت [دوشنبه 1395-07-19] [ 01:00:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      حی علی العزا که محرم رسیده است    

     

     

     

     

    کلیدواژه ها: امام حسین علیه السلام, شهادت
    موضوعات: روایت, محرم  لینک ثابت [سه شنبه 1395-07-13] [ 10:12:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 2 3 4 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود