هنگامي که عقل عاشق مي شود!
عشق عاقل مي شود؛
آنگاه شهيد مي شوي…
شهید چمران
.
عقلت که عاشق شد؛
يعني انتخاب شده اي…
تا ملحق شوي به کارواني که مي رسد به کربلا!
به عاشوراي ۶١ هجري…
.
يک کاروان نامش مي شود کانال کميل و همگي عاشورايي مي شوند!
سال ها مي گذرد…
کاروان ديگري آماده حرکت مي شود…
کارواني که براي ورودي اش، تنها يک نفر اذنِ دخول مي دهد!
و آن هم کسي نيست جز، عمه سادات!
.
پير و جوان و مليت،هيچ تفاوت نمي کند!
همين که دلت عاشورايي باشد کافيست!
کم نيست کاروان هايي که عقيله رهبرش بوده…
.
يکي اش همين چند روز پيش به مقصد رسيد!
کاروان حلب را مي گويم!
ناگفته نماند،تا به مقصد برسد خيلي ها نرسيده کربلايي وعاشورايي شدند!
همه از اين کاروان اند و تو خوب مي داني که عمه سادات بي دليل به کسي اذنِ دخولِ کاروانش را نمي دهد!
.
کاروان حلب هم با تمام کربلايي هايش به مقصد رسيد!
و امروز می گوييم:
حلب آزاد شد
.
ای یزیدیان…
ای سفّاکان…
دور نیست روزي که بگوييم:
کاروان سوريه عاشورايي شد!
کاروانِ قدس کربلايي شد!
و آن روز نزديک است…
ان شاءالله
.
وقتي امامم مي گويد کمتر از ٢۵سال!
پرچمت را از همين حالا واژگون ببين!
.
السابقون السابقون اولئک المقربون!
کجاييد که ببينيد دليرانِ مسلمان براي شهادت مسابقه مي دهند؟؟
و گوش فرا دهيد که موسم کارواني جديد در راه است…!
م.ع