یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 383
  • دیروز: 252
  • 7 روز قبل: 1002
  • 1 ماه قبل: 5302
  • کل بازدیدها: 167547

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زهرا دشتي تختمشلو
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • فاطمه مقيمي
  • رهگذر
  • فاطمه حیدرپور

  • رتبه

     
    « سلام بر خون خدا! ای کربلا! می‌دانم تو هم مثل ما منتظری! منتظر منتقم خون حسین (ع)!
    خـروش عـشـق ... پیاده روی اربـعـین »

       
      على- عليه السّلام- و خزانه‏ دار معاويه‏    

    .

     

     امام صادق- عليه السّلام- روايت مى‏كند: شخصى به نام جبير، خزانه‏ دار

    معاويه بود و مادر پيرى داشت كه در كوفه زندگى مى‏ كرد. روزى به معاويه گفت:

    مادر پيرم در كوفه است و دلم براى او تنگ شده است، اجازه بدهيد بروم و او را ملاقات كنم و حق مادرى را ادا نمايم.

    معاويه گفت: در كوفه چه كار مى‏كنى؟ چون در آنجا مرد ساحرى است كه به او «على بن ابى طالب» مى‏گويند و مى‏ ترسم تو را فريب دهد! جبير گفت: من با على چه كار دارم، مى ‏روم و مادرم را زيارت مى‏ كنم و بر  مى‏ گردم. معاويه اجازه داد. جبير آمد تا به عين التمر رسيد. و مقدار پولى كه همراه آورده بود در آنجا دفن كرد. مأموران على- عليه السّلام- او را گرفتند و پيش آن حضرت آوردند.

    وقتى كه چشم على- عليه السّلام- به او افتاد، فرمود: اى جبير! تو گنجى از گنجهاى خدا هستى معاويه به تو گفته است كه من ساحر هستم.

    جبير گفت: به خدا سوگند! همين طور است.

    امام فرمود: پيش تو مقدارى پول بود كه قسمتى از آن را در عين التمر، مخفى كردى.

    جبير گفت: «درست مى‏ فرماييد يا امير المؤمنين!».

    على- عليه السّلام- رو كرد به امام حسن و فرمود: يا حسن! او را به خانه خود ببر و به او نيكى كن.

    فرداى آن روز، على- عليه السّلام- او را صدا كرد و فرمود: در زمان رجعت او از طرف كوه اهواز با چهار هزار سواره مسلح مى‏ آيد و كنار قائم اهل بيت- عليه السّلام- مى‏ جنگد .

      

    جلوه ‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام ؛ ؛ ص153،154

    .

     

     

    کلیدواژه ها: امیر المؤمنین امام علی علیه السلام, کوفه
    موضوعات: شهید  لینک ثابت [یکشنبه 1396-07-30] [ 06:39:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود