یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 587
  • دیروز: 174
  • 7 روز قبل: 1158
  • 1 ماه قبل: 5562
  • کل بازدیدها: 170614

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • بشری
  • سیده زینب سالاری

  • رتبه

     
       
      یکشنبه های پربرکت    

     

     

     

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت [یکشنبه 1395-05-24] [ 07:52:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      چرازبان قرآن عربیست ؟    

     

     


    به نام خدا

     

    چرا قرآن به زبان عربی نازل شد ؟ 

     

     امام صادق علیه السلام

    در مورد این آیه که خداوند میفرماید :  اگر قرآن را بر بعضی از غیر عربها نازل میکردیم و آن را بر عربها میخواندیم آنها ایمان نمیآوردند   -سوره شعرا 198-

    فرمودند :

    اگر قرآن برغیر عرب نازل میشد عرب به آن ایمان نمی آورد در حالی که قرآن بر عرب نازل شده ولی غیر عرب ها به آن ایمان آورده اند و این فضیلت و برتری غیر عربهاست بر عربها .  

    چرا که مانند عربها بر زبان و ملیت و نژاد خود تعصب به خرج ندادند . 

     

     وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ قَالَ الصَّادِقُ ع لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَمِ ( بحارالأنوار 64 173 )

     

    قرار است خداوند برای هدایت بشریت برنامه بدهد .

    چرایی و علت این امر نیاز به تبیین دارد .

    اما به طور خلاصه بدانیم که:

     

    نقص کار عقلی انسان که به خاطر احاطه نداشتن بر امور غیر مادی و محدود بودن مشاهده انسانی به عالم ماده و احتمال خطا در پردازش اطلاعات محدود به عالم ماده و احتمال خطای در مشاهده امور مادی میباشد ، سبب میشود که انسان و عقل او نتواند حکمی قطعی ویقینی نسبت به امور را صادر کند و برای هر حکم خود احتمال خلاف آنرا نیز میدهد الا حکم به غیر یقینی بودن احکام خودش .

    به بیانی واضح تر عقل یقین میکند که نمیتواند حکمی یقینی بدهد . یعنی یقین به ناقص بودن خود میکند .

     

    این همان بیان لزوم تشریع میباشد .

    لزوم وحی و سخن گفتن خداوند با بشریت ، نقص و ناتوانی بشر از صدور برنامه زندگیست .

     

    این نقص همیشه انسان را همراهی میکند وتا انسان ، انسان است نیاز مند برنامه الهی خواهد بود .

     

    اما نکته اصلی است که این برنامه باید به چه زبانی بیان شود ؟

     

    و آیا باید برای هر زبانی برنامه ای به آن زبان را نازل کرد ؟

     

    پاسخ به سوال دوم زمانی آشکار میشود که بفهمیم عالم معنا یک عالم مشترک بین همه انسانهاست .

    عالم الفاظ است که عالم تفرقه و جداییست . 

     

    خورشید در معنا همان شمس است

    و شمس در معنا همان sun است . 

     

    و انسان با عالم حقیقت مواجه میباشد .

     و برای رسیدن به عالم حقیقت الفاظ را استخدام میکند .بنابر این الفظ هیچ موضوعیتی در زندگی بشر ندارد و فقط ابزاری است برای انتقال به معنا .

    حتی ابندای امر تمام انسانها در یک خانواده کوچک جمع شده بودند و همه برای اشیاء خارجی اسم های یکسان انتخاب کرده بودند .

    به مرور زمان و با تکثیر نسل و جابجایی ها لهجه های گوناگون پدید آمد .

    با گذشت زمان و کشف مادیات و روابط بیشتر بین عالم ماده کم کم گویش ها نیز تغییر کرد .

    تا اینکه امروز ما شاهد هستیم که صد ها نوع زبان در بین انسانها رایج میباشد .

     

    اما همان طور که بیان شد همه این زبانها در اصل معنا با هم مشترک هستند ،مگر نمی بینید که یک مترجم زبانهای گونا گون را به سایر زبانها ترجمه میکند ؟
     

    بدون اشتراک الفاظ مختلف در معنای واحد چگونه ترجمه زبانی به زبان دیگر ممکن خواهد بود ؟ 

     

    از طرفی خداوند برای هدایت بشریت باید برنامه بدهد .و از طرفی اصل تمام برنامه ها در عالم معنا سیر میکنند یعنی اصل در برنامه ها ، انتقال انسان به معنای برنامه است و الفاظ فقط وسیله ای برای انتقال به معنا انتخاب شده اند و این الفاظ موضوعیتی در کلام هیچ گوینده ای ندارند .

    پس باید برای برنامه زبان و لفظ انتخاب شود .

     

    وچون معنا بین همه انسانها مشترک است و زبانها مختلف ؛ دونکته کلی نتیجه گیری میشود :

     

    1 ) یک زبان برای انتقال معنای مورد نظر خداوند به بشریت کفایت میکند و نیازی نیست این برنامه به چند زبان بیان شود چون معنا بین همه الفاظ مشترک است . 

    2 ) نباید در عالم الفاظ باقی ماند بلکه باید از آن گذر کرد و به عالم معنای آن الفاظ رسید و باقیماندن در عالم الفاظ و اینکه مثلا چرا قران عربی نازل شد و فازسی نازل نشد ، کاری احمقانه و خلاف عقل است .

    در ادامه به یاری خدا بیان خواهد شد که انتقال به معنا بدون نظر گرفتن الفاظ ، یک نوع فضیلت و برتری است که غیر عرب را بر عرب برتری داده است ، چرا که اگر قران به زبانی غیر عربی نازل میشد عربهای متعصب ، تعصب به خرج میداند و به آن ایمان نمی آوردند در حالی که این تعصب باطل بین غیر عربها وجود نداشت بنا براین آنها به قرآن ایمان آوردند و میاورند .

    امید است دوباره غیر عربها دچار تعصب باطل نشوند و چون زبان قرآن عربیست در عالم الفظ باقی نمانند بلکه متوجه معنای مقصود خداوند شده وجرات این را به خود ندهند که به انتخاب خداوند حکیم ایراد بگیرند .

     

    به این آیات توجه کنید :

     

    خداوند در این آیات میفرماید: میدان الفاظ ، مانند میدان مین می ماند مواظب باشید گرفتار آن نشوید :

     

    المدثر : 30 عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ

    نوزده نفر به عنوان مامور بر در جهنم قرار داده شده اند

     

    المدثر : 31 وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذینَ آمَنُوا إیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى لِلْبَشَرِ

    مأموران جهنم را فقط از فرشتگان قرار دادیم،

    و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معیّن نکردیم

    تا اهل کتاب یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان افزوده شود ، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند،

    و بیماردلان و کافران بگویند: « ( خدا چرا گفت نوزده تا ؟) و خداوند از این توصیف چه منظورى دارد؟!»

    این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد

    و هر کس را بخواهد هدایت مىکند!

    و لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمىداند، و این جز هشدار و تذکّرى براى انسانها نیست!

     

    آری در این آیات خداوند اراده کرده که شدت عذاب آخرت را بیان کند اما کسانی که در الفاظ آن باقی میمانند و به معنای حقیقی آن توجه نمیکنند از حقیقت امر دور میمانند و گمراه میشوند .

     

    آری غیر عرب ، بدون تعصب بر زبان قرآن ، هدایت را از آن میگیرند و مانند عرب بر باطل که همان نژاد و قومیت و زبان است تعصب به خرج نمیدهند .مواظب باشید مانند عرب بر زبان و نژاد خود تعصب به خرج ندهید که فضیلت شما از بین خواهد رفت

     

    این اولین نکته که نباید در الفظ باقیماند بلکه باید از آنها برای انتقال به معنای مورد نظر خدا استفاده کرد تا به این وسیله از هدایت شدگان قرار بگیریم 

     

    اما نکته دوم :

     

    خداوند حکیم هیچ کاری را بدون دلیل انجام نمی دهد واگر در بین همه زبانها ، زبان عربی را برای قران انتخاب کرده حتما دلیلی برای این کار خواهد داشت .

     

    برای این که متوجه آن دلیل بشویم به این نکات توجه کنید : 

     

    1 ) در عالم الفاظ برای هر معنا یک لفظ انتخاب میشود .

    2) این الفاظ خود دارای زیبایی در بیان میباشد .

    3) زبانی که از تعداد الفاظ بیشتری بر خوردار است از قوت و غنای بیشتری برخودار خواهد بود .چرا که این به این معناست که حقیقت های بیشتری را کشف کرده وبرای هین است که دامنه لغات گسترده تری دارد .

    4) حقیقت های خارجی و موجودات مادی دارای حالات مختلف و مکانهای مختلف و زمانهای مختلفی هستند که هر کدام از این حالات و مکانها و زمانها میتواند در انتخاب لفظ مستقل تاثیر داشته باشد در بعضی از زبانها برای تک تک حالات و زمانها و مکانهای یک موضوع و شی خارجی ، لفظ وحود دارد ومتاسفانه در اکثر زبانهای دنیا حالات مختلف اشیاء در تغییر نام و لفظ آنها تاثیری ندارد بنا براین گوناگون بودن اسم یک شی در حالات مختلفش ، یک نوع غنای ادبی و لغتی به آن زبان میبخشد .

     

     

    تمام این نکات در زبان عربی قابل مشاهده است بلکه زبان عربی غنی ترین زبان رایج دنیاست .

    این مطلب موجب میشود که به راحتی امکان توصیف حالات مختلف هر گویشی به زبان عربی قابل تبیین باشد اما تبیین حالات مختلفی که درزبان عربی بیان شده توسط هیچ زبانی به راحتی امکان پذیر نخواهد بود بلکه نیازمند توضیح و اضافات در انتخاب کلمات می باشد در این صورت زبانی برتری خواهد داشت که :

     

    اولا سرعت انتقال بالاتری به معنای مورد نظر داشته باشد

    ثانیا دقت بیانی بالاتری داشته باشد

    ثالثا زیبایی ظاهری الفاظ آن بر شیوایی بیان در آن زبان بیافزاید .

     

    بر این اساس زبانی که از لحاظ لغات دارای غنای بیشتری بوده و کشف حالات مورد نظر خداوند توسط آن راحت تر انجام بگیرد و از طرفی دقت عقلی زیادی را طلب کند تا به همه بفهماند هیچ کس مانند من نمیتواند بیاورد زبان عربی خواهد بود .

     

    برای اثبات مقدمات بالا اگر در حکیم بودن خداوند و حیکمانه بودن انتخاب او شک دارید بهتر است به کتابهای زبان شناسی مراجعه کنید و از آنها بپرسید چه عواملی موجب غنای یک گویش و ترجیح ان گویش بر سایر زبانها میشود .

     

    امام صادق علیه السلام در مورد این آیه که خداوند میفرماید ما قرآن را به زبانی عربی که آشکار کننده است نازل کردیم ، فرمودند:

    عربی تمام گویش ها را آشکار میکند اما هیچ گویشی نمیتواند آنرا آشکار کند وتوضیح دهد . 

     

    7591- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ قَالَ یُبَیِّنُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبَیِّنُهُ الْأَلْسُنُ وسائلالشیعة 6 150

     

    این مطلب یک قدر متیقن و وجه مشترک بین همه انسانها ایجاد میکند همه زبان عربی را به طور دقیق میتوانند بفهمند اما عربها نمیتوانند زبان غیر عربی را به طور دقیق بفهمند .

     

    النحل : 103 وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ  

     

    ما مى دانیم که آنها مى گویند: «این آیات را انسانى به او تعلیم مى دهد!» در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت مى دهند غیر عربیست ولى این (قرآن)، زبان عربى آشکار است!  

     

    فصلت : 44 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ  

     

    اگرآن قران را قرآنى غیر عربی قرار مى دادیم حتماً مى گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟!

    قرآن غیر عربی و عرب؟!

    بگو: «این (کتاب) براى کسانى که ایمان آورده اند هدایت و درمان است

    ولى کسانى که ایمان نمى آورند، در گوشهایشان سنگینى است و گویى نابینا هستند و آن را نمى بینند آنها (همچون کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى شوند!»

     

    درست مثل اینکه نبی خدا از جنس انسانهاست در حالی که جنیان نیز باید دین خدا را بپذیرند و به رسول خدا ایمان بیاورند.

     

    رسول انسانی قابل استفاده برای هم انسانهاست وهم برای جنیان

     

    اما رسول جنی قابل استفاده برای انسانها نیست چون دیده نمیشود .و از جنس مشترک نیست .

     

    رسولی که دیده میشده ، انکار شد چه رسد به رسولی که از جنس انسانها نیست .

     

    الجن : 1 قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً

    بگو: به من وحى شده است که جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا داده اند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجیبى شنیدهایم … 

     

    الأنعام : 9 وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ

    و اگر او را فرشتهاى قرار مى دادیم، حتماً وى را بصورت انسانى درمى آوردیم (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه مى ساختیم همان طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه مى سازند! (9)

     

    در آیات زیر خداوند علت اینکه قرآن را به زبان عربی نازل کرده بیان میکند :

     

    یوسف : 2 إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

    ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، شاید شما اندیشه کنید  

     

    الرعد : 37 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ

    همانگونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را به زبان عربی روشن و صریحى نازل کردیم

    و اگر از هوسهاى آنان- بعد از آنکه آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ کس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد.  

     

    طه : 113 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً  

     

    و این گونه آن را قرآنى عربى [فصیح و گویا] نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند یا براى آنان تذکّرى پدید آورد! 

     

    الزمر : 28 قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ

    قرآنى است به زبان عربی فصیح و به دور از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند! (28) 

     

    فصلت : 3 کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

    کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده، در حالى که عربی فصیح و گویاست براى جمعیّتى که آگاهند! (3) 

     

    الشورى : 7 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ  

     

    و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا «أمّ القرى» [مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنى و آنها را از روزى که همه خلایق در آن روز جمع مىشوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان! (7) 

     

    الزخرف : 3 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

    که ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم، شاید شما اندیشه کنید  

     

    الأحقاف : 12 وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنینَ

    و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانه هاى آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است در حالى که به زبان عربى و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارتى باشد! (12) 

     

    سوره شعرا

     

    وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ(192)

    نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ(193)

    عَلىَ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ(194)

    بِلِسَانٍ عَرَبىٍِّ مُّبِینٍ(195)

    وَ إِنَّهُ لَفِى زُبُرِ الْأَوَّلِینَ(196)

    أَ وَ لَمْ یَکُن لهَُّمْ ءَایَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَؤُاْ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ(197)

    وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ(198)

    فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِینَ(199)

    کَذَالِکَ سَلَکْنَاهُ فىِ قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ(200)

    لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتىَ یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ(201) 

     

     مسلّماً این (قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است! (192)

    روح الامین آن را نازل کرده است … (193)

    بر قلب تو، تا از انذارکنندگان باشى! (194)

    آن را به زبان عربى آشکار (نازل کرد)! (195)

    و توصیف آن در کتابهاى پیشینیان نیز آمده است! (196)

    آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)

    هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم [غیر عرب] ها نازل مى کردیم … (198)

    و او قرآن را بر ایشان مى خواند، به آن ایمان نمىآورند! (199)

    (آرى،) این گونه (با بیانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى کنیم! (200)

    (امّا) به آن ایمان نمى آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! (201)

     

     

     

    کلیدواژه ها: زبان قرآن, عجم, عرب, قرآن
    موضوعات: روایت, قرآن  لینک ثابت  [ 03:03:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      زدن زنان و حد آن از منظر قرآن    

     


    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    مردی به همراه دخترش ، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده و از شوهردخترش شکایت کرد که  او دخترم را زده و اثرش در صورت او باقیست .و درخواست کرد که انتقام دخترش را از شوهر او بگیرد .

    پیامبر خدا آیه 34 سوره نساء را قرائت فرمودند و فرمودند این حق تو نیست .

    تو درخواستی از من داری که خداوند خلافش را اراده کرده و بر خلافش دستور داده است .

    مردان قوام بر زنانند به هنگام ادب کردن آنها.

     

     

    روایتی که بیان شد در صفحه 346 از جلد 25 کتاب جامع احادیث الشیعه ذکر شده است و با آیه قرآن موافقت دارد .

    النساء : 34   الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً

    مردان سرپرست و قیم زنانند به سبب برترى‏هايى كه خداوند ( در ناحیه ویژگی های جسمی و عقلی)  به برخى از آنان در برابر برخى ديگر داده است و به سبب آن كه از اموالشان [براى آنها] خرج مى‏كنند.

     پس زنان صالح فرمانبردار همسرشانند و در غياب [همسر] اسرار او و حدود الهى را حفظ مى‏كنند. و [اما] آن دسته از زنان را كه از سركشى آنها بيم داريد پندشان دهيد و [بعد اگر پند موثر نشد] در بستر، از آنها دورى كنيد و [اگر مؤثر واقع نشد] تنبيه‏شان كنيد. پس اگر اطاعت شما كردند بر آنان بهانه مجوييد، همانا خدا والاى بزرگوار است.

     

     

    اگر زنی در چهار چوب شرع خداوند رفتار نکرد و نسبت به  اطاعت از همسر در تمام اموری که خداوند جایز دانسته است ، سرکشی نمود (چه در امور جنسی و چه در اصول حاکم بر خانه و خانواده و البته در حدود الهی)

    چنین زنی را باید ابتدائا دعوت به سمت خوبی ها و اطاعت از خداوند وتسلیم بودن در برابر ایه 34 سوره نساء و سایر ایات و روایتی که به زن دستور پیروی از همسر را میدهد ،موعظه نمود.

    اگر موعظه اثر نداشت ، باید ترک همبستری با او نمود و از نیاز جنسی و عاطفی زن نسبت به شوهر ، به عنوان یک افسار مهار و یک تنبیه استفاده کرد و زن را متوجه پیامد رفتار زشت و خلاف شرعش نمود.

    و البته اگر باز هم تاثیری ملاحظه نشد ، آنگاه وقت زدن و تنبیه بدنی  فرا رسیده است .

    -    حد زدن و این که آیا  بعد از زدن اگر سرخی یا کبودی ایجاد شود دیه واجب میشود یا نه در این آیه مشخص نیست.

    -      در قرآن نمونه ای از زدن زنان وجود دارد که حضرت ایوب علیه السلام  همسرشان را تنبیه بدنی کردند .

    توضیح : همسر ایوب مرتکب اشتباهی شده بود و این سبب شد ایوب علیه السلام قسم بخورد که اگر از مرضم شفا پیدا کنم  تو را تازیانه خواهم زد .

    وقتی حضرت شفا پیدا کردند خداوند فرمود دسته ای ازشاخه های گندم را به عنوان تنبیه به  همسرت بزن و قسم خود را نشکن.

    ص : 44   وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

     (و به او گفتيم:) بسته‏اى از ساقه‏هاى گندم را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشكن! ما او را شكيبا يافتيم چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت‏كننده (به سوى خدا) بود!

     

    در مورد این آیه باید دقت داشت که گویا حضرت ازتصمیم خود پشیمان شده بود و میخواست قسم خود را بشکند.

    نکته بعدی که در آیه وجود دارد ، نرمی تنبیه بدنی ای است که خداوند برای همسر ایوب مقرر فرموده است ؛ ضغث مجموعه ای از ساقه های خشک و تر گیاهان نرم را میگویند و از این جهت روایاتی که حد زدن را خفیف و سبک معرفی میکند با قرآن موافقت دارد.

    از جمله  میتوان به روایتی از نبی خدا اشاره نمود که حضرت فرمودند: منظور از زدن در آیه 34 سوره نساء زدن با چوب مسواک است و یا با اشاره دست فرمودند به قدری که دستت به دستش بخورد. (نکته ای که میتوان فهمید این است که در تنبیه و زدن ، باید شخصیت طرف تحقیر شود و زدن خفیف و سبک ، برای یک انسان مخصوصا همسر آدم که توقعی جز محبت ندارد، بسیار خورد کننده و سنگین است و البته در روایات ما نیز به این نکته اشاره شده که مراقب حد تنبیه و تکرار آن باشید که تنبیه شونده جری نشود)

    -    زدن همسر بر اساس روایت امام حسن عسکری علیه السلام در آخرین مرحله و بعد از طی دو مرحله قبلش خواهد بود.یعنی بعد از موعظه و ترک همبستری . و البته به صریح آیه 34 سوره نساء اگر زنان از سرکشی دست برداشتند مردان حق تنبیه آنها را دیگر ندارند.

    -     دلسوزی برای زنی که با خداوند مخالفت کرده و از همسرش اطاعت نمیکند ، کاملا نابجا و خلاف آیات دیگر قرآن است.

     

    در پایان این روایت پیامبر صلی الله علیه وآله را خدمت شما عرضه میکنم که فرمودند:

    اضربوا النساء علی تعلیم الخیر

    در طریق آموزش خوبی ها ، حتی اگر لازم شد زنان را بزنید.

     

    جلد 25 صفحه 347  از کتاب جامع احادیث الشیعه .

     

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت  [ 02:42:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سخن نیکو    

     

     

    بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرََّحیم

    مجلس نخست

     

     

    روزجمعه

    هجدهم رجب سال سیصد و شصت و هفت هجری

     


                                        سخنِ نیکو 

     

    [1] 1 . علی بن حسین - علیهماالسلام - (امام سجّاد) فرمود: سخن نیکو ثروت را فزون و روزی را بسیار می کند ؛ مرگ را به تأخیر می اندازد ؛ فرد را نزد خانواده محبوب می گرداند و وارد بهشت می کند .


     

     

    المجلس الأول‏

    1 أَخْبَرَنِي سَيِّدُنَا الشَّيْخُ الْجَلِيلُ الْعَالِمُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ الْقُمِّيُّ أَدَامَ اللَّهُ تَأْيِيدَهُ سَنَةَ سَبْعٍ وَ خَمْسِمِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو الْحَسَنِ عَلِيُّ بْنُ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ مُحَمَّدٍ التَّمِيمِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو بَكْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ سَنَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ وَ السَّيِّدُ أَبُو الْبَرَكَاتِ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ الْحُسَيْنِيُّ سَنَةَ سِتٍّ وَ عِشْرِينَ وَ أَرْبَعِمِائَةٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا الشَّيْخُ الْفَقِيهُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُوسَى بْنِ بَابَوَيْهِ الْقُمِّيُّ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِاثْنَتَيْ عَشْرَةَ لَيْلَةً بَقِيَتْ مِنْ رَجَبٍ مِنْ سَنَةِ سَبْعٍ وَ سِتِّينَ وَ ثَلَاثِمِائَةٍ قَالَ حَدَّثَنَا يَحْيَى‏

     

      أمالي الصدوق، ص: 2

    بْنُ زَيْدِ بْنِ الْعَبَّاسِ بْنِ الْوَلِيدِ الْبَزَّازُ بِالْكُوفَةِ قَالَ حَدَّثَنِي عَمِّي عَلِيُّ بْنُ الْعَبَّاسِ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ بِشْرِ بْنِ خَالِدٍ الْعَبْدِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ خَالِدٍ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ الْقَوْلُ الْحَسَنُ يُثْرِي الْمَالَ وَ يُنْمِي الرِّزْقَ وَ يُنْسِي فِي الْأَجَلِ وَ يُحَبِّبُ إِلَى الْأَهْلِ وَ يُدْخِلُ الْجَنَّةَ.

     

     

    کلیدواژه ها: امالی صدوق, امام سجاد علیه السلام, بهشت, سخن نیکو
    موضوعات: روایت, امالی(شیخ صدوق)  لینک ثابت [شنبه 1395-05-23] [ 03:29:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      اگر ابوبکر راستگوست!    

     

     

    در مناظره امام رضـــــ❤ــا علیه السلام  در حضور مأمون

     

     عده ای از حضرت رضا علیه السلام خواهش کردند که در حضور مأمون در مناظره‌ای در مورد امامت شرکت کند. امام پذیرفت، مجلسی تشکیل شد و «یحیی بن ضحاک سمرقندی» برای بحث با او دعوت شد.


     امام فرمود: «بپرس!»

     او گفت: «شما بپرسید ای پسر رسول خدا تا ما به سؤال شما افتخار کنیم.»

     امام فرمود: «ای یحیی! نظر تو درباره کسی که ادعا می‌کند راستگوست ولی به راستگویان، نسبت دروغ‌گویی می‌دهد، چیست؟ آیا چنین کسی راستگو و پیرو دین حق است یا دروغگو؟»


     یحیی مدتی به فکر فرو رفت و چیزی نگفت.

     مأمون گفت: «چرا جواب نمی‌دهی؟»

     یحیی گفت: «سؤالی از من کرد که نمی‌توانم پاسخ دهم.»

     مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید: «منظورتان از این سؤال چه بود؟»

     امام فرمود: «من از یحیی با کنایه پرسیدم اگر ابوبکر راستگو بوده، پس راویان صادق و راستگو که گفته اند ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا اعلام کرد: « شما مرا امیر خود قرار دادید ولی من بهتر از شما نیستم.» باید این سخن هم راست باشد و اگر این سخن ابوبکر راست است می گوییم امیر باید از رعیت بهتر باشد، پس ابوبکر امام نیست.

     همچنین از قول ابوبکر نقل کرده اند که گفته است: « من شیطانی دارم که مرا وسوسه می کند و من گرفتار او هستم.» اگر ابوبکر راستگوست و این سخن هم راست است، پس نمی تواند امام باشد چون شیطان نمی تواند در امام تصرف کند و نیز از عمر نقل کرده اند که گفته است: «امامت ابوبکر یک کار ناگهانی و بدون مقدمه بود که خداوند ما را از شر آن حفظ کرد، پس هر کس این کار را تکرار کند، او را بکشید.»

     اگر عمر راستگو بود پس امامت ابوبکر به نظر عمر هم صحیح نبوده و اگر دروغ گفته که خودش برای زعامت و رهبری مسلمین لیاقت ندارد.»


     سخن حضرت که به اینجا رسید مأمون آن چنان عصبانی و ناراحت شد که بی مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند.

     سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: « مگر من نگفتم حضرت رضا (علیه السلام ) را شروع کننده بحث قرار ندهید و بر علیه او جمع نشوید؟ اینها علمشان از علم رسول الله است.»

     


    بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۴۸، ح ۶
    مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۴۰۴_۴۰۵

     

     

    .

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت  [ 11:27:00 ق.ظ ]

    1 نظر »

       
      چرا قــــ❤ــرآن معجـــزه است ؟    

     

     

     


     

    با کمال تعجب باید پرسید :  قرآن چه شاخصه هایی دارد که به آن معجزه گفته میشود ؟


    خیلی از انسانهایی که شمه ای  از عقل و عقل گرایی به مشامشان رسیده   ،وقتی میشنوند کسی ادعا میکند من از جانب خداوند ، خبر آورده ام بر انگیخته میشوند تا تحقیق کنند  او چه میگوید وآیا راست میگوید ؟!

     

    از طرفی آنها خبر آوردن از جانب خدا  را محال نمیدانند واحتمال چنین اتفاقی را همیشه میدهند .

    از طرفی احتمال این را میدهند که او دروغ بگوید .

     

    پس:

    نه کلام او را رد میکنند، چون ممکن است حقیقتا او از جانب خدا خبرآورده باشد و احتمال این را میدهند که  با رد کلام او حقیقتی  عظیم را از دست بدهند .

    ونه کلام او را قبول میکنند ، چرا که ممکن است ادعای او یک ادعای دروغین باشد وبا عمل به گفتار او خود را به تکلّف و سختی انداخته باشند و ضرر های زیادی را به خود و دیگران تحمیل کنند .

     

    پس آنها اولین کاری که میکنند این است که از شک و گمان خارج شوند و با اقامه دلیل محکم و ثابت عقلانی ؛ یا صدق و درستی ادعای گوینده را اثبات کنند یا با اقامه دلیل محکم ، بطلان ادعای او را اثبات نمایند  .

     

    در هر حال انسان عاقل  به شک و گمان خود ترتیب اثر نمیدهد .

    من شک دارم و شاید  او واقعا نبی خدا باشد  ، پس شاید  او نبی خدا نباشد .

    درست مانند کسی که شک دارد الآن روز است ، چنین کسی قطعا  شک خواهد داشت که شاید آلان شب باشد .

    پس من همان طور که نمیتوانم ادعای او را بپذیرم ، همان طور نخواهم توانست ادعای او را رد کنم .

    این همان معنای ترتیب اثر ندادن به شکیات و گمان هاست .

    چرا که رد ادعای او بدون دلیل ، عمل کردن به ظنیات است ، همان طور که قبول ادعای او بدون دلیل ، عمل به ظنیات خواهد بود .

    پس باید کسی که ادعای نبوت میکند یک دلیل محکم بر صحت ادعای خود اقامه کند والا ادعای اشخاص به درد ما نمیخورد .

    اگر دلیلی محکم برای اثبات ادعای خودش نداشته باشد سخنان او برای ما هیچ اهمیتی نخواهد داشت  .

    اما چون این امکان وجود دارد که او دلیل محکمی برای ادعای خود داشته باشد ، هر انسان عاقلی به این  امکان و احتمال نیز ترتیب اثر نمیدهد بلکه در مقام تحقیق بر خواهد آمد تا اثبات کند که آیا دلیلی قطعی وجود دارد یا نه .

     

     

    اکنون سوال اساسی این است که :

    دلیل محمد برای ادعای نبوتش چه بوده و چیست ؟


    محمد نیز مانند سایر انبیاء  .

    همانگونه که ما از انبیاء الهی توقع داریم کاری را انجام دهند که انجام آن در توان بشر نیست ، همان گونه توقع داریم محمد نیز چنین کاری را انجام دهد .

    و اگر هیچ کسی نتواند کاری را انجام دهد که از توان بشر خارج است بلکه همه آنهایی که ادعای نبوت دارند کارهایی را انجام می دهند که انسان ها هم میتوانند مثل آن کار را بکنند ، پس  بین آنها و سایر انسانها تفاوتی وجود نخواهد داشت ودیگر ادعای آنها برای ما قابل قبول نخواهد بود .

     

    ما از نبوت سایر انبیاء الهی خبری در دست نداریم ( البته با توجه به این که در مقام اثبات  قرآن هستیم وهنوز قرآن ثابت نشده است  )  چرا که تنها دلیل معتبر ، قرآن خواهد بود .

     

    واین یعنی یک تفاوت عمده بین معجزه محمد ومعجزه  سایر انبیاء الهی .

    به بیانی واضح تر  معجزه  محمد در نبودش نیز یک معجزه خواهد بود به خلاف معجزه سایر انبیاء.

    علت این نکته را باید در ختم وحی جست و جو کرد . تفصیلا به یاری خدا این مطلب بیان خواهد شد.

     

    اما هنوز ما به پاسخ سوالمان نرسیده ایم :
    محمد چه کاری را کرده  که انجام آن در توان انسانها نیست ؟


    وآن چه کاری است که چون او چنین کاری را کرده در حالی که خود او یک انسان است پس ما باید  بفهمیم واقعا دستش در دست  یک موجود بینیاز است ؟

     

     

    محمد ادعا میکند من پیامبر خدا هستم .

    وبرای اثبات ادعای خود ، قرآن را به عنوان معجزه به ما معرفی میکند .

    حال باید بررسی کنیم و ببینیم که قرآن چه شاخصه هایی دارد که انجام آن شاخصه ها از توان بشریت خارج میباشد ؟


    در دو بخش عمده میتوان جواب را پیدا کرد :

    1)      الفاظ آن به گونه ای چینش شده که بیان کردن مانند آن الفاظ در توان  انسان نیست .

    2)      معنایی که در قرآن توسط الفاظ بیان شده معنایی است که بیان آن در توان انسان نیست .

     

     

    اعجاز معنوی قرآن در بخشهای گوناگونی  ، معنا پیدا میکند که من به سه بخش آن اشاره میکنم :

    1)      خبر های علمی قرآن : که با توجه  به کشفیات بشر بر اثر تلاش های زیاد ، قواعد علمی ای به ثبت میرسد که قرآن هزار وچهار صد  سال قبل و بدون این امکانات به آن اشاره کرده است .این بخش اعجاز قرآن ذهن بسیاری از دانشمندان را مجذوب خود کرده و آنها را متوجه خالقی میکند که برای رسیدن به این اطلاعات نیازمند ابزار های محدود بشری نیست که البته همین ابزارهای محدود هم در زمان نزول قرآن وجود نداشته بنا برین  میتوان به قرآن گفت : کاری که در توان بشر نیست .

    2)      خبر هایی که قرآن بارها و بارها از آینده بیان میکند و آنها بدون هیچ تخلفی به وقوع میپیوندد.

    3)      یک پارچگی و عدم اختلاف و تعارض در تمام متن ششصد صفحه ای قرآن .که با توجه که محدودیت نوشتار انسان ولو در حد  یک صفحه و اشکالات فراوانی که به همان نوشته محدود یک صفحه ای وارد میشود ، دلیلی بس قاطع برای کسانیست که ذهنی فعال و منتقد دارند ، آنگاه که جواب انتقادهایشان را بدون تعارض  از متن شریف قرآن میشنوند .

     

    البته نباید غافل بود همانطور که اشاره شد،  استحکام اعجازی قرآن ، نتنها دلیلی محکم بر صدق ادعای نبوت  محمد است بلکه به معنایی دقیق تر ، دلیلی محکم بر اثبات وجود خداست .

     

     

     

    حال در متن زیر برای هر کدام از موارد بالا  نمونه هایی را بیان میکنیم :

     

     

    1)      اعجاز لفظی قرآن:

    آیات زیادی در قرآن وجود دارد که از همه انسانها دعوت به مبارزه کرده است .

    در طول تاریخ اسلام ، افراد زیادی از گروه های مختلفی همچون یهودی ها که به شهادت  تاریخ و حتی خود قرآن از دشمن ترین دشمنان اسلام می باشند ، سعی و تلاش فراوان کرده اند که این مبارزه طلبی قرآن را پاسخ داده و اثبات کنند که بیان الفاظ قرآن بشری بوده و در توان همه انسانها که یکی از آنها خود ما هستیم و دیگری محمد ، میباشد .

    واگر قرآن و الفاظ آن در توان انسانها است باید محمد ، کار دیگری رابرای اثبات ادعای خود ، بکند که در توان بشریت نباشد .

    اما هنوز هم نتوانسته اند به مبارزه طلبی قرآن پاسخ دهند و مانند و مثالی برای قرآن بیاورند  وادعای قرآن را نقش بر آب کنند .

    من خارج از گود از تمام کسانی که استعداد های شکوفا دارند تمنا میکنم اگر میتوانند مانند قرآن بیاورند و این همه ادعاهای بیخود نکنند وسر فلک را در حلقوم حماقتشان فرو نبرند . بلکه قبل از هر گونه داد و فریاد متنی را آماده کنند که یارای مقابله با قرآن را داشته باشد .

     

    البته محتوای متن برای ما مهم نیست بلکه چون ادعا شده چینش الفاظ نیز در توان بشر نیست فقط الفاظی بیاورند مانند الفاظ قرآن .

    برای این کارشان حتی از خود محمد هم میتوانستند کمک بگیرند .

     

    آنهایی که محتوای قرآن را خدایی میدانند ، قطعا  محتوای آیه سیزده سوره هود را  نیز،خدایی خواهند دانست .

    این محتوای خدایی بیان میکند که حتی چینش الفاظ در توان محمد نیست از این روست که ضمن مبارزه طلبی برای آوردن الفاظی مانند الفاظ قرآن ، حتی قرآنی که به ادعای دشمنان محتوایی دروغین دارد ، از آنها میخواهد که از تمام توان بشریت استفاده کنند حتی از خود محمد نیز کمک بگیرند  :

    آیه را ببینید  …


     

    هود : 13 أَمْ یَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَیاتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ

    آنها مى گویند: «محمد به دروغ این (قرآن) را (به خدا) نسبت داده (واین قرآن ساختگى است)

    به آنها بگو:

    اگر راست مى گویید، شما هم ده سوره ساختگى همانند این قرآن بیاورید

    و تمام کسانى را که مى توانید به غیر از خدا برای انجام این کار دعوت کنید!» ( حتی خود محمد )

     

     

     

    2)      اعجاز علمی قرآن :

     

    1) کاهش اکسیژن در ارتفاعات

    قرآن بیان میکند که هر چه بر ارتفاع زمین افزوده می شود اکسیژن موجود در جو کاهش پیدا میکند .این حقیقت را قرآن هزار و چهار صد سال پیش بیان میکند در حالی که رابطه کاهش اکسیژن در اثر افزایش ارتفاع،  در صد سال گذشته کشف شده است .

    الأنعام : 125   فَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلامِ وَ مَنْ يُرِدْ أَنْ يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّما يَصَّعَّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللَّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ

    آن كس را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه‏اش را براى  اسلام، گشاده مى سازد

     و آن كس را كه  بخواهد گمراه سازد، سينه‏اش را  تنگ مى‏كند مانند کسی که  به آسمان بالا میرود ،

     اين گونه خداوند پليدى را بر افرادى كه ايمان نمى‏آورند قرار مى‏دهد!

     

    2) گرد بودن زمین

    اما نکته علمی بعدی  ؛  قرآن از گرد بودن زمین خبر میدهد :

    این آیات  را ببنید :

    الصافات : 5   رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ رَبُّ الْمَشارِقِ

    پروردگار آسمانها و زمين و آنچه ميان آنهاست، و پروردگار مشرقها!

     

    المعارج : 40   فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ

    سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها كه ما قادريم … (40)

     

    مشرق یعنی مکان طلوع خورشید و مغرب یعنی مکان غروب خورشید

     

    تنها در صورتی زمین میتواند مشرق ها و مغربهای  متعددی داشته باشد  که کروی و گرد باشد .

    در حالی قرآن این حقیقت را بیان میکند که کشف این حقیقت به کمتر  از چهار صد سال گذشته باز میگردد .

     

     

     

     

    3)      محافظ سه لایه ای جنین :

    قرآن بیان میکند که جنین انسان در سه لایه رشد و تکامل پیدا میکند و چون در این سه لایه نور وجود ندارد از آن تعبیر به ظلمتهای سه گانه میکند :

     

    الزمر : 6   يَخْلُقُكُمْ في‏ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ خَلْقاً مِنْ بَعْدِ خَلْقٍ في‏ ظُلُماتٍ ثَلاثٍ ذلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ

     او شما را در شكم مادرانتان خلق کرد .  آفرينشى بعد از آفرينش ديگر، در ميان تاريكيهاى سه گانه!

     اين است خداوند، پروردگار شما كه حكومت (عالم هستى) از آن اوست هيچ معبودى جز او نيست پس چگونه از راه حق منحرف مى‏شويد؟!

     

    امروزه دانشمندان این سه لایه را بعد از دست رسی به امکانات پیشرفته و مطالعات دقیق کشف کرده اند در حالی که خدای محمد ، این علم را قبلا  به محمد یاد داده بود .

    نام این سه لایه  به این ترتیب  است :

    پوست شکم مادر ، رحم ، و مشیمه .( یا پرده آمینون ، پرده کورین  و کیسه زرد )

     

    ( نقل شده از کتاب پژوهشی در اعجاز علمی قرآن نوشته دکتر محمد علی رضایی اصفهانی – صفحه 516 )

     

    برای بررسی ابعاد بیشتر اعجاز علمی قرآن به کتابهایی که در این زمینه نوشته شده واین موارد را جمع آوری کرده مراجعه فرمایید :

     

    4)      اخباری که قرآن از آینده میدهد :

    5)       

    برای نمونه به یک مورد اشاره می کنم :

    الروم : 2   غُلِبَتِ الرُّومُ

    روميان شکست خوردند

    الروم : 3   في‏ أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ

     (و اين شكست) در سرزمين نزديكى رخ داد امّا آنان پس از (اين) شکست ، بزودى پیروز  خواهند شد .

     

    شان نزول:

    این آیات  به این دلیل نازل شد كه در آن هنگام كه پيامبر صلی الله علیه وآله  در مكه بودند، و مؤمنان در اقليت قرار داشتند، جنگى ميان ايرانيان و روميان در گرفت، و در اين نبرد ايرانيان پيروز شدند.

     

    مشركان مكه اين را به فال نيك گرفتند و دليل بر حقانيت شرك خود دانستند! و گفتند: ايرانيان مجوسى هستند و مشرك (دوگانه‏پرست) اما روميان مسيحيند و اهل كتاب، همانگونه كه” ايرانيان” بر” روميان” پیروز شدند ،  پيروزى نهايى نیز  از آن شرك است و طومار اسلام به زودى پيچيده خواهد شد و ما پيروز مى‏شويم.

    گرچه اينگونه نتيجه‏گيريها پايه و مايه‏اى نداشت اما در آن جو و محيط براى تبليغ در ميان مردم جاهل خالى از تاثير نبود، لذا اين امر بر مسلمانان  فشار زیادی را وارد کرد .

    آيات فوق نازل شد و قاطعانه گفت: گرچه ايرانيان در اين نبرد پيروز شدند اما چيزى نمى‏گذرد كه از روميان شكست خواهند خورد و حتى حدود زمان اين پيشگويى را نيز بيان داشت و گفت اين امر فقط در طول چند سال به وقوع مى‏پيوندد!.

    اين پيشگويى قاطع قرآن نشانه اعجاز اين كتاب آسمانى و تکیه  آورنده آن به علم بى پايان پروردگاریست عالم به  غيب .

     

     

     

    4)  یک پارچگی  متن قرآن

    بارها و بارها شده که متنی را تنظیم نموده اید .البته به خاطر اهمیت موضوع  بارها آن را چک نموده اید که مبادا در آن خطا و دو گانه  گویی یا پارادوکس وجود نداشته باشد .حتی بعد از مطالعه دقیق آن را  به  متخصص آن رشته نیز نشان داده اید تا خطا های متن را بگیرد .واصطلاحا آنرا ویرایش کند ، اما باز هم احتمال خطا گیری وجود دارد .

    تازه متن شما کمتر از یک صفحه نیز بوده است  .

     

    گذشته از این

    تمام کتاب هایی که انسانها نوشته اند ؛

    حتی اگر علامه دهر بوده باشند ، پر از  تناقض و دو گانه گویی میباشد .

    کتابی را پیدا نخواهید کرد که اول و آخر آن بدون هیچ گونه  تناقض باشد،  جز قران کریم .

     

    امتحان کنید :

     

    النساء : 82   أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فيهِ اخْتِلافاً كَثيراً

    آيا درباره قرآن نمى‏انديشند؟!

     اگر از سوى غير خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى‏يافتند.

     

    همان طور که اشاره کردم این آیه نتنها  اعجاز قرآن را اثبات میکند بلکه به طور ضمنی اصل وجود قدرتی که توان بیان چنین کتابی را فقط او دارد ، نیز اثبات میکند .

     

    اگر قرآن کار غیر خدا بود در آن اختلافات زیادی یافت میشد .

    اکنون که در آن هیچ اختلافی وجود ندارد ، این یعنی خدا وجود دارد  و قرآن  نیز از جانب او برای انسانهایی آمده که اهل اندیشه و تفکر هستند .

     

    قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا إِنَّ الَّذينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذا يُتْلى‏ عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً

    الإسراء : 107
    به آنها بگو : «چه به قرآن ايمان بياوريد، و چه ايمان نياوريد،

     كسانى كه پيش از آن به آنها دانش داده شده است ،

    هنگامى كه (اين آيات) بر آنان خوانده مى‏شود، سجده‏كنان به خاك مى‏افتند .

     

     

    اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

    السلام علیک  ایها النبی  و رحمه الله و برکاته

    والسلام علینا و علی عباد الله الصالحین

     

    موضوعات: روایت, قرآن  لینک ثابت [پنجشنبه 1395-05-21] [ 07:55:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      منشـأ زلــــــزله چیـست؟    

     

     

    کلیپ سخنرانی مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی

     

     

    دانلود

     

     

    موضوعات: روایت, سخن بزرگان, دانلود ها  لینک ثابت [چهارشنبه 1395-05-20] [ 12:36:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      دخترکان عاشق    

    .

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

     

     

     

    نگران دخترکان عاشق ، به خاطر عشقشان و به خاطر  اوج احساساتشان نباشید .

    زن ، خلقتی آمیخته به احساس و عاطفه دارد .

    از او توقع غیر احساس و عشق را نداشته باشید که بدترین زنان ، زنی است که اهل  فکر و اندیشه و تعقل باشد و بهترین آنها کسیست که تمام قواعد عقلانی را زیر پا گذاشته همچون پروانه ای مجنون ، مجنون همسر و فرزندانش باشد .

     

    ( حتما نامه امیر مومنین علی علیه السلام رو به فرزندشون امام حسن علیهما السلام در نهج البلاغه مطالعه بفرمائید )

     

    عیب کار در مردان بی غیرت و بی دینیست که این دختران مهربان ، عاشق  و دل باختشان میشوند .

    پروانه را به خاطر عشقش سرزنش نباید کرد .

    مردی را باید  سرزنش کرد که هنر بندگی خدا را به دور انداخته ، از حدود شرع خارج شده ، وبا احساسات  دختری که بر طبق  فطرت و خلقتش تمام هستیش را فدای او کرده ، بازی میکند و هستی او را به باد میدهد .

    امام صادق علیه السلام میفرمایند : خدا حوا را از آدم  علیهما السلام خلق کرد .بنابر این  همت زنان در مردان میباشد .

    مردها اگر  تدین داشته باشند زنها نیز متدین خواهند  شد .

    رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند :  زنها به دین شوهرشان هستند .

     

    برای درک بهتر مطلب این روایات رو ببینید …

     

     

    امام صادق علیه السلام فرمودند :

    از کسانی  که از دین و آیین شما نیستندو  در اعتقاداتشان سست و دچار شک  و تزلزل هستند  دختر بگیرید . اما دختر مومن خود را  به ازدواج چنین انسانهایی در نیاورید ، چرا  که زن ادب را از شوهرش میگیرد و شوهرش در نهایت دین خود را به اوغالب خواهد کرد .

     

    عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ تَزَوَّجُوا فِي الشُّكَّاكِ وَ لَا تُزَوِّجُوهُمْ لِأَنَّ الْمَرْأَةَ تَأْخُذُ مِنْ أَدَبِ زَوْجِهَا وَ يَقْهَرُهَا عَلَى دِينِهِ .   الكافي -5-348   

     

     

    پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند :

    از آن قبیله ای زن بگیرید که به خاطر اینکه  مردانشان عفت داشتند زنهای آنها نیز عفیف شدند .

    و از آن قبیله ای زن نگیرید که به خاطر اینکه  مردانشان  حرام انجام دادند پس زنهای آنها هم مرتکب حرام شدند وفرمودند : در تورات نوشته شده  که خداوند فرمود : من قاتل انسانهای قاتل  هستم .من فقیر کننده انسانهای زنا کار هستم .زنا نکنید که اگر زنا کنید زنان شما نیز  زنا  خواهند کرد .هر کاری که بکنی همان کار با تو خواهد شد .

     

    قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ عَفُّوا فَعَفَّتْ نِسَاؤُهُمْ وَ لَا تَزَوَّجُوا إِلَى آلِ فُلَانٍ فَإِنَّهُمْ بَغَوْا فَبَغَتْ نِسَاؤُهُمْ وَ قَالَ مَكْتُوبٌ فِي التَّوْرَاةِ أَنَا اللَّهُ قَاتِلُ الْقَاتِلِينَ وَ مُفْقِرُ الزَّانِينَ أَيُّهَا النَّاسُ لَا تَزْنُوا فَتَزْنِيَ نِسَاؤُكُمْ كَمَا تَدِينُ تُدَانُ  . الكافي-5- 554   

     

     

    .

    موضوعات: روایت, متفرقه  لینک ثابت  [ 11:17:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ذره بین نباشیـــــــــــم!!    

     

     

     

    حضرت خاتم الانبیاء محمــــ❤ــــد مصطفی صلی‌الله‌علیه‌ وآله فرمودند:‌

     

     لا تَطلُبوا عَثَراتِ المؤمنينَ؛ فإنّ‏ مَـن تَتَبّعَ عَثَراتِ أخيهِ تَتَبّعَ اللّه‏ُ عَثَراتِهِ، و مَن تَتَبّعَ اللّه‏ُ عَثَراتِهِ يَفْضَحْهُ و لو في جَوفِ بَيتِهِ؛

     

     لغزشهاى مومنین را تجسس و موشکافی نکنید كه هركس لغزشهاى برادرش را پى جويد، خداوند لغزشهاى او را پيگيرى مى ‏كند.

     

    و هر كه را كه خداوند لغزشهایش را پیگیر باشد، رسوايش مى‏ سازد هر چند در اندرون خانه خود باشد.

     

    …….  منبع: اصول کافی ج ۵ ص ۳۵۵

     

    .

    موضوعات: روایت  لینک ثابت  [ 11:01:00 ق.ظ ]

    1 نظر »

       
      زبـان زبــــــــان زبـــــــــــــــان    

     

     

     

    پیـــ❤ــامبر اکـــرم صلی الله علیه وآله فرمود:

     

    خداوند! زبــــــان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبـــــان گويد: اى پروردگار! مرا عذابى دادى كه هيچ چيز را چنان عذاب ندادى! در پاسخش گفته شود: سخنى از تو بيرون آمد و به شرق و غرب زمين رسيد و به واسطه آن خونى بناحقّ ريخته شد و مالى به غارت رفت و ناموسى هتك شد.

     

                                                                                                                                                    

    ✨  منبع :كافى، ج2، ص 115، ح 16

    .

    موضوعات: روایت  لینک ثابت  [ 10:52:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 13 14 15 16 17 18 ...19 ...20 21 22 23 24 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود