یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 442
  • دیروز: 252
  • 7 روز قبل: 1002
  • 1 ماه قبل: 5302
  • کل بازدیدها: 167547

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • ترنم گل
  • نورفشان
  • رهگذر

  • رتبه

     
    « اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد وعجل فرجهم
    صفات جسمی و روحی بهتــــــــــرین زنان »

       
      اگر ابوبکر راستگوست!    

     

     

    در مناظره امام رضـــــ❤ــا علیه السلام  در حضور مأمون

     

     عده ای از حضرت رضا علیه السلام خواهش کردند که در حضور مأمون در مناظره‌ای در مورد امامت شرکت کند. امام پذیرفت، مجلسی تشکیل شد و «یحیی بن ضحاک سمرقندی» برای بحث با او دعوت شد.


     امام فرمود: «بپرس!»

     او گفت: «شما بپرسید ای پسر رسول خدا تا ما به سؤال شما افتخار کنیم.»

     امام فرمود: «ای یحیی! نظر تو درباره کسی که ادعا می‌کند راستگوست ولی به راستگویان، نسبت دروغ‌گویی می‌دهد، چیست؟ آیا چنین کسی راستگو و پیرو دین حق است یا دروغگو؟»


     یحیی مدتی به فکر فرو رفت و چیزی نگفت.

     مأمون گفت: «چرا جواب نمی‌دهی؟»

     یحیی گفت: «سؤالی از من کرد که نمی‌توانم پاسخ دهم.»

     مأمون از حضرت رضا علیه السلام پرسید: «منظورتان از این سؤال چه بود؟»

     امام فرمود: «من از یحیی با کنایه پرسیدم اگر ابوبکر راستگو بوده، پس راویان صادق و راستگو که گفته اند ابوبکر بر فراز منبر رسول خدا اعلام کرد: « شما مرا امیر خود قرار دادید ولی من بهتر از شما نیستم.» باید این سخن هم راست باشد و اگر این سخن ابوبکر راست است می گوییم امیر باید از رعیت بهتر باشد، پس ابوبکر امام نیست.

     همچنین از قول ابوبکر نقل کرده اند که گفته است: « من شیطانی دارم که مرا وسوسه می کند و من گرفتار او هستم.» اگر ابوبکر راستگوست و این سخن هم راست است، پس نمی تواند امام باشد چون شیطان نمی تواند در امام تصرف کند و نیز از عمر نقل کرده اند که گفته است: «امامت ابوبکر یک کار ناگهانی و بدون مقدمه بود که خداوند ما را از شر آن حفظ کرد، پس هر کس این کار را تکرار کند، او را بکشید.»

     اگر عمر راستگو بود پس امامت ابوبکر به نظر عمر هم صحیح نبوده و اگر دروغ گفته که خودش برای زعامت و رهبری مسلمین لیاقت ندارد.»


     سخن حضرت که به اینجا رسید مأمون آن چنان عصبانی و ناراحت شد که بی مقدمه فریادی کشید که همه آن عده متفرق شدند.

     سپس رو کرد به بنی هاشم و گفت: « مگر من نگفتم حضرت رضا (علیه السلام ) را شروع کننده بحث قرار ندهید و بر علیه او جمع نشوید؟ اینها علمشان از علم رسول الله است.»

     


    بحارالانوار، ج ۱۰، ص ۳۴۸، ح ۶
    مناقب آل ابی طالب، ج ۲، ص ۴۰۴_۴۰۵

     

     

    .

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت [شنبه 1395-05-23] [ 11:27:00 ق.ظ ]
    نظر از:  
    • رنگ خدا
    • مدرسه معصومیه قیدار

    زیبا بود ممنون از مطلب خوبتان موفق باشید

    1395/05/23 @ 12:23


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود