به نام خدا
چرا قرآن به زبان عربی نازل شد ؟
امام صادق علیه السلام
در مورد این آیه که خداوند میفرماید : اگر قرآن را بر بعضی از غیر عربها نازل میکردیم و آن را بر عربها میخواندیم آنها ایمان نمیآوردند -سوره شعرا 198-
فرمودند :
اگر قرآن برغیر عرب نازل میشد عرب به آن ایمان نمی آورد در حالی که قرآن بر عرب نازل شده ولی غیر عرب ها به آن ایمان آورده اند و این فضیلت و برتری غیر عربهاست بر عربها .
چرا که مانند عربها بر زبان و ملیت و نژاد خود تعصب به خرج ندادند .
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ قَالَ الصَّادِقُ ع لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَمِ ( بحارالأنوار 64 173 )
قرار است خداوند برای هدایت بشریت برنامه بدهد .
چرایی و علت این امر نیاز به تبیین دارد .
اما به طور خلاصه بدانیم که:
نقص کار عقلی انسان که به خاطر احاطه نداشتن بر امور غیر مادی و محدود بودن مشاهده انسانی به عالم ماده و احتمال خطا در پردازش اطلاعات محدود به عالم ماده و احتمال خطای در مشاهده امور مادی میباشد ، سبب میشود که انسان و عقل او نتواند حکمی قطعی ویقینی نسبت به امور را صادر کند و برای هر حکم خود احتمال خلاف آنرا نیز میدهد الا حکم به غیر یقینی بودن احکام خودش .
به بیانی واضح تر عقل یقین میکند که نمیتواند حکمی یقینی بدهد . یعنی یقین به ناقص بودن خود میکند .
این همان بیان لزوم تشریع میباشد .
لزوم وحی و سخن گفتن خداوند با بشریت ، نقص و ناتوانی بشر از صدور برنامه زندگیست .
این نقص همیشه انسان را همراهی میکند وتا انسان ، انسان است نیاز مند برنامه الهی خواهد بود .
اما نکته اصلی است که این برنامه باید به چه زبانی بیان شود ؟
و آیا باید برای هر زبانی برنامه ای به آن زبان را نازل کرد ؟
پاسخ به سوال دوم زمانی آشکار میشود که بفهمیم عالم معنا یک عالم مشترک بین همه انسانهاست .
عالم الفاظ است که عالم تفرقه و جداییست .
خورشید در معنا همان شمس است
و شمس در معنا همان sun است .
و انسان با عالم حقیقت مواجه میباشد .
و برای رسیدن به عالم حقیقت الفاظ را استخدام میکند .بنابر این الفظ هیچ موضوعیتی در زندگی بشر ندارد و فقط ابزاری است برای انتقال به معنا .
حتی ابندای امر تمام انسانها در یک خانواده کوچک جمع شده بودند و همه برای اشیاء خارجی اسم های یکسان انتخاب کرده بودند .
به مرور زمان و با تکثیر نسل و جابجایی ها لهجه های گوناگون پدید آمد .
با گذشت زمان و کشف مادیات و روابط بیشتر بین عالم ماده کم کم گویش ها نیز تغییر کرد .
تا اینکه امروز ما شاهد هستیم که صد ها نوع زبان در بین انسانها رایج میباشد .
اما همان طور که بیان شد همه این زبانها در اصل معنا با هم مشترک هستند ،مگر نمی بینید که یک مترجم زبانهای گونا گون را به سایر زبانها ترجمه میکند ؟
بدون اشتراک الفاظ مختلف در معنای واحد چگونه ترجمه زبانی به زبان دیگر ممکن خواهد بود ؟
از طرفی خداوند برای هدایت بشریت باید برنامه بدهد .و از طرفی اصل تمام برنامه ها در عالم معنا سیر میکنند یعنی اصل در برنامه ها ، انتقال انسان به معنای برنامه است و الفاظ فقط وسیله ای برای انتقال به معنا انتخاب شده اند و این الفاظ موضوعیتی در کلام هیچ گوینده ای ندارند .
پس باید برای برنامه زبان و لفظ انتخاب شود .
وچون معنا بین همه انسانها مشترک است و زبانها مختلف ؛ دونکته کلی نتیجه گیری میشود :
1 ) یک زبان برای انتقال معنای مورد نظر خداوند به بشریت کفایت میکند و نیازی نیست این برنامه به چند زبان بیان شود چون معنا بین همه الفاظ مشترک است .
2 ) نباید در عالم الفاظ باقی ماند بلکه باید از آن گذر کرد و به عالم معنای آن الفاظ رسید و باقیماندن در عالم الفاظ و اینکه مثلا چرا قران عربی نازل شد و فازسی نازل نشد ، کاری احمقانه و خلاف عقل است .
در ادامه به یاری خدا بیان خواهد شد که انتقال به معنا بدون نظر گرفتن الفاظ ، یک نوع فضیلت و برتری است که غیر عرب را بر عرب برتری داده است ، چرا که اگر قران به زبانی غیر عربی نازل میشد عربهای متعصب ، تعصب به خرج میداند و به آن ایمان نمی آوردند در حالی که این تعصب باطل بین غیر عربها وجود نداشت بنا براین آنها به قرآن ایمان آوردند و میاورند .
امید است دوباره غیر عربها دچار تعصب باطل نشوند و چون زبان قرآن عربیست در عالم الفظ باقی نمانند بلکه متوجه معنای مقصود خداوند شده وجرات این را به خود ندهند که به انتخاب خداوند حکیم ایراد بگیرند .
به این آیات توجه کنید :
خداوند در این آیات میفرماید: میدان الفاظ ، مانند میدان مین می ماند مواظب باشید گرفتار آن نشوید :
المدثر : 30 عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ
نوزده نفر به عنوان مامور بر در جهنم قرار داده شده اند
المدثر : 31 وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذینَ آمَنُوا إیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى لِلْبَشَرِ
مأموران جهنم را فقط از فرشتگان قرار دادیم،
و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معیّن نکردیم
تا اهل کتاب یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان افزوده شود ، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند،
و بیماردلان و کافران بگویند: « ( خدا چرا گفت نوزده تا ؟) و خداوند از این توصیف چه منظورى دارد؟!»
این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد
و هر کس را بخواهد هدایت مىکند!
و لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمىداند، و این جز هشدار و تذکّرى براى انسانها نیست!
آری در این آیات خداوند اراده کرده که شدت عذاب آخرت را بیان کند اما کسانی که در الفاظ آن باقی میمانند و به معنای حقیقی آن توجه نمیکنند از حقیقت امر دور میمانند و گمراه میشوند .
آری غیر عرب ، بدون تعصب بر زبان قرآن ، هدایت را از آن میگیرند و مانند عرب بر باطل که همان نژاد و قومیت و زبان است تعصب به خرج نمیدهند .مواظب باشید مانند عرب بر زبان و نژاد خود تعصب به خرج ندهید که فضیلت شما از بین خواهد رفت
این اولین نکته که نباید در الفظ باقیماند بلکه باید از آنها برای انتقال به معنای مورد نظر خدا استفاده کرد تا به این وسیله از هدایت شدگان قرار بگیریم
اما نکته دوم :
خداوند حکیم هیچ کاری را بدون دلیل انجام نمی دهد واگر در بین همه زبانها ، زبان عربی را برای قران انتخاب کرده حتما دلیلی برای این کار خواهد داشت .
برای این که متوجه آن دلیل بشویم به این نکات توجه کنید :
1 ) در عالم الفاظ برای هر معنا یک لفظ انتخاب میشود .
2) این الفاظ خود دارای زیبایی در بیان میباشد .
3) زبانی که از تعداد الفاظ بیشتری بر خوردار است از قوت و غنای بیشتری برخودار خواهد بود .چرا که این به این معناست که حقیقت های بیشتری را کشف کرده وبرای هین است که دامنه لغات گسترده تری دارد .
4) حقیقت های خارجی و موجودات مادی دارای حالات مختلف و مکانهای مختلف و زمانهای مختلفی هستند که هر کدام از این حالات و مکانها و زمانها میتواند در انتخاب لفظ مستقل تاثیر داشته باشد در بعضی از زبانها برای تک تک حالات و زمانها و مکانهای یک موضوع و شی خارجی ، لفظ وحود دارد ومتاسفانه در اکثر زبانهای دنیا حالات مختلف اشیاء در تغییر نام و لفظ آنها تاثیری ندارد بنا براین گوناگون بودن اسم یک شی در حالات مختلفش ، یک نوع غنای ادبی و لغتی به آن زبان میبخشد .
تمام این نکات در زبان عربی قابل مشاهده است بلکه زبان عربی غنی ترین زبان رایج دنیاست .
این مطلب موجب میشود که به راحتی امکان توصیف حالات مختلف هر گویشی به زبان عربی قابل تبیین باشد اما تبیین حالات مختلفی که درزبان عربی بیان شده توسط هیچ زبانی به راحتی امکان پذیر نخواهد بود بلکه نیازمند توضیح و اضافات در انتخاب کلمات می باشد در این صورت زبانی برتری خواهد داشت که :
اولا سرعت انتقال بالاتری به معنای مورد نظر داشته باشد
ثانیا دقت بیانی بالاتری داشته باشد
ثالثا زیبایی ظاهری الفاظ آن بر شیوایی بیان در آن زبان بیافزاید .
بر این اساس زبانی که از لحاظ لغات دارای غنای بیشتری بوده و کشف حالات مورد نظر خداوند توسط آن راحت تر انجام بگیرد و از طرفی دقت عقلی زیادی را طلب کند تا به همه بفهماند هیچ کس مانند من نمیتواند بیاورد زبان عربی خواهد بود .
برای اثبات مقدمات بالا اگر در حکیم بودن خداوند و حیکمانه بودن انتخاب او شک دارید بهتر است به کتابهای زبان شناسی مراجعه کنید و از آنها بپرسید چه عواملی موجب غنای یک گویش و ترجیح ان گویش بر سایر زبانها میشود .
امام صادق علیه السلام در مورد این آیه که خداوند میفرماید ما قرآن را به زبانی عربی که آشکار کننده است نازل کردیم ، فرمودند:
عربی تمام گویش ها را آشکار میکند اما هیچ گویشی نمیتواند آنرا آشکار کند وتوضیح دهد .
7591- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ قَالَ یُبَیِّنُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبَیِّنُهُ الْأَلْسُنُ وسائلالشیعة 6 150
این مطلب یک قدر متیقن و وجه مشترک بین همه انسانها ایجاد میکند همه زبان عربی را به طور دقیق میتوانند بفهمند اما عربها نمیتوانند زبان غیر عربی را به طور دقیق بفهمند .
النحل : 103 وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ
ما مى دانیم که آنها مى گویند: «این آیات را انسانى به او تعلیم مى دهد!» در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت مى دهند غیر عربیست ولى این (قرآن)، زبان عربى آشکار است!
فصلت : 44 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ
اگرآن قران را قرآنى غیر عربی قرار مى دادیم حتماً مى گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟!
قرآن غیر عربی و عرب؟!
بگو: «این (کتاب) براى کسانى که ایمان آورده اند هدایت و درمان است
ولى کسانى که ایمان نمى آورند، در گوشهایشان سنگینى است و گویى نابینا هستند و آن را نمى بینند آنها (همچون کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى شوند!»
درست مثل اینکه نبی خدا از جنس انسانهاست در حالی که جنیان نیز باید دین خدا را بپذیرند و به رسول خدا ایمان بیاورند.
رسول انسانی قابل استفاده برای هم انسانهاست وهم برای جنیان
اما رسول جنی قابل استفاده برای انسانها نیست چون دیده نمیشود .و از جنس مشترک نیست .
رسولی که دیده میشده ، انکار شد چه رسد به رسولی که از جنس انسانها نیست .
الجن : 1 قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً
بگو: به من وحى شده است که جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا داده اند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجیبى شنیدهایم …
الأنعام : 9 وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ
و اگر او را فرشتهاى قرار مى دادیم، حتماً وى را بصورت انسانى درمى آوردیم (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه مى ساختیم همان طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه مى سازند! (9)
در آیات زیر خداوند علت اینکه قرآن را به زبان عربی نازل کرده بیان میکند :
یوسف : 2 إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، شاید شما اندیشه کنید
الرعد : 37 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ
همانگونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را به زبان عربی روشن و صریحى نازل کردیم
و اگر از هوسهاى آنان- بعد از آنکه آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ کس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد.
طه : 113 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً
و این گونه آن را قرآنى عربى [فصیح و گویا] نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند یا براى آنان تذکّرى پدید آورد!
الزمر : 28 قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ
قرآنى است به زبان عربی فصیح و به دور از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند! (28)
فصلت : 3 کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ
کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده، در حالى که عربی فصیح و گویاست براى جمعیّتى که آگاهند! (3)
الشورى : 7 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ
و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا «أمّ القرى» [مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنى و آنها را از روزى که همه خلایق در آن روز جمع مىشوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان! (7)
الزخرف : 3 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
که ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم، شاید شما اندیشه کنید
الأحقاف : 12 وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنینَ
و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانه هاى آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است در حالى که به زبان عربى و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارتى باشد! (12)
سوره شعرا
وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ(192)
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ(193)
عَلىَ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ(194)
بِلِسَانٍ عَرَبىٍِّ مُّبِینٍ(195)
وَ إِنَّهُ لَفِى زُبُرِ الْأَوَّلِینَ(196)
أَ وَ لَمْ یَکُن لهَُّمْ ءَایَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَؤُاْ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ(197)
وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ(198)
فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِینَ(199)
کَذَالِکَ سَلَکْنَاهُ فىِ قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ(200)
لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتىَ یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ(201)
مسلّماً این (قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است! (192)
روح الامین آن را نازل کرده است … (193)
بر قلب تو، تا از انذارکنندگان باشى! (194)
آن را به زبان عربى آشکار (نازل کرد)! (195)
و توصیف آن در کتابهاى پیشینیان نیز آمده است! (196)
آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)
هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم [غیر عرب] ها نازل مى کردیم … (198)
و او قرآن را بر ایشان مى خواند، به آن ایمان نمىآورند! (199)
(آرى،) این گونه (با بیانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى کنیم! (200)
(امّا) به آن ایمان نمى آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! (201)