عفت گرایی ابن سیرین |
جوانی خوش سیما به نام « ابن سیرین » که در یک دکان بزّازی ، شاگردی می کرد مورد طمع زنی هوسباز قرار گرفت؛ آن زن برای رسیدن به خواهش شهوانی و شیطانی خویش نقشه ای ریخت، بدین صورت که روزی به دکان بزازی رفته و پارچه های زیادی خریداری کرد و چون حمل آن پارچه ها برایش دشوار بود به صاحب دکان گفت : اگر ممکن است . اجازه بدهید شاگرد شما مرا در حمل پارچه ها کمک کند.
آقای بزاز نیز موافقت کرد و ابن سیرین پارچه ها را برداشت و همراه زن به خانه او رفت. زن بی درنگ ماجرای عشق خود را نسبت به او بازگو کرد و گفت : خرید این همه پارچه نقشه ای بود تا تو را به خانه ام بیاورم و اکنون هیچ محدودیتی برای تو وجود ندارد؟
ابن سیرین که مانند هر جوان دیگری ، میل جنسی داشت در آغاز تحریک شد لیکن لحظه ای اندیشید، نخست رسوایی و بدنامی در این جهان را به یاد آورد و اینکه این رسوایی سبب می شود تا از یک زندگی سالم و انسانی محروم بماند. سپس عذاب های سخت عالم قبر و قیامت از خاطرش گذشت و دیگر اینکه از نعمت های بی کران بهشتی بی بهره می شود. و از همه اینها غمناک تر اینکه خداوند مهربان ، از او ناخشنود می گردد.
این اندیشه ها سبب گردید تا شهوتش فروکش کند و خود را نگه دارد. سرانجام ابن سیرین از این کار روی برتافت و زن را سخت، پند و اندرز داد، لیکن این پند و اندرزها در دل شیطانی او اثر نگذاشت.
زن او را تهدید کرد که اگر به خواسته من تن ندهی ، با داد و فریاد همسایه ها را خبر می کنم و می گویم که تو قصد بدی نسبت به من داشته ای !
ابن سیرین که خود را در یک دام خطرناک و شیطانی می دید لحظه ای اندیشید، ناگهان نقشه ای به ذهنش رسید، سپس اعلام آمادگی کرد و اجازه خواست برای تخلیه به دستشویی برود، زن نیز به او اجازه داد.
ابن سیرین بی درنگ به آنجا رفت و بدن و لباسش را با نجاست آلوده کرد و با همان حال به نزد او بازگشت!!
زن با دیدن این صحنه از او بدش آمد و با بد و بیراه گفتن ، او را از خانه اش بیرون کرد.
پس از این جریان بود که خداوند به ابن سیرین علم تعبیر خواب بخشید و سپس یکی از عالمان و قاضیان مشهور عصر خویش گردید و نیز از همسرش سی فرزند متولد گشت که نوزده تا پسر و یازده تا دختر.
شیخ عباس قمی ،الکنی و الالقاب،ج1،ص308
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال،ج25،ص 344-354،شماره5280
محمدباقر خوانساری،روضات الجنات،ج7،ص237.
فرم در حال بارگذاری ...