یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 557
  • دیروز: 252
  • 7 روز قبل: 1002
  • 1 ماه قبل: 5302
  • کل بازدیدها: 167547

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله)
  • زفاک
  • نورفشان

  • رتبه

     
    « راه رسیدن به آرزوها (الوسائل الی المسائل)
    هزار جمعه ی بی تو گذشته از عمرم »

       
      جریان انعقاد نطقه مطهر حضرت زهرا سلام الله علیها    

     


     

     

                           یا وجیهه عندالله اشفعی لنا عندالله

     

     

    روزی پیامبر خدا صلی الله علیه وآله با امیر المومنین علیه  السلام و جمعی از اصحاب در «ابطح» نشسته بود . ناگاه جبرئیل با صورت اصلی خود نازل شد ، بالهای خود را گشود

    تا مشرق و مغرب زمین را پر کرد ، و آن حضرت را ندا کرد :ای محمّد صلی الله علیه و آله ؛ خداوند علی الأعلی تو را سلام می رساند و امر می فرماید چهل شبانه روز از خدیجه سلام الله علیها دور شو .

    آن حضرت چهل روز به خانه خدیجه سلام الله علیها نرفت و روزها روزه می گرفت و شب ها تا صبح عبادت می کرد عمّار؛ را به سوی خدیجه فرستاد و فرمود : به اوبگو ، ای خدیجه ؛ نیامدن من به سوی تو روی کراهت نیست و لیکن پروردگار من چنین امر کرده که تقدیرات خود را جاری سازد و گمان مبر مگر به نیکی .

    همانا حقّ تعالی به تو ، در هر روز چندین مرتبه به فرشتگانش مباهات می کند . باید هر شب در خانه خود را ببندی و در رختخواب خود بخوابی و من در خانه فاطمه بنت اسد می باشم ، تا اینکه مدت و وعده الهی به پایان رسد .

    حضرت خدیجه سلام الله علیها هر روز چند نوبت از دوری آن حضرت می گریست تا آن که چهل روز تمام شد .

    جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و عرض کرد : ای محمّد ، خداوند تو را سلام می رساند و میفرماید : امشب با این طعام افطار نما و طبقی را که دستمالی از سندس بهشت روی آن را پوشانده بود در جلوی آن حضرت گذارد .
    حضرت امیرالمومنین علیه السلام می فرمود : هر شب زمانی که افطار آن حضرت فرا می رسید . مرا امر می کرد که درب خانه را می گشودم تا هر کس بخواهد بیاید و با آن حضرت افطار نماید . اما در آن شب  مرا امر فرمود تا بر در خانه بنشین و مگذار کسی داخل شود ، زیرا این طعام بر غیر من حرام است .

    هنگامی که اراده افطار نمود طبق را گشود در میان آن طبق از میوه های بهشتی یک خوشه خرما و یک خوشه انگور بود و جامی از آب بهشت ، از آن میوه ها تناول فرمود که سیر شد و از آن آب آشامید تا سیراب شد .

    جبرئیل از ابریق بهشت آب بر دست مبارکش می ریخت و میکائیل دستش را می شست و اسرافیل دست مبارکش را از دستمال بهشت خشک می کرد و طعام باقیمانده با طبق به آسمان بالا رفت .

    هنگامی حبیب خدا برای نماز برخواست ، جبرئیل عرض کرد :

    در این وقت نماز بر تو جایز نیست ، باید به زودی به منزل خدیجه روی و با او آمیزش نمائی که حقتعالی می خواهد در این شب از نسل تو ذریّه ای طیّبه بیافریند .
    آن حضرت متوجه خانه خدیجه شد .
    خدیجه سلام الله علیها می گوید : که من به تنهایی عادت نموده بود و زمانی که شب فرا می رسید درها را می بستم و پرده ها را می آویختم نماز خود را می خواندم و در جامه خواب خود می خوابیدم و چراغ را خاموش می کردم .

    در آن شب در خواب بودم که صدای درب خانه را شنیدم ، پرسیدم : کیست درب را می کوبد، که به غیر از محمد صلی الله علیه وآله زدن آن به دیگری روا نیست؟

    آن حضرت فرمود : ای خدیجه؛ در را باز کم، منم محمد .

    چون صدای فرح افزای آن حضرت را شنیدم از جا بلند شدم و در را گشودم .
    همیشه عادت آن حضرت آن بود ، هنگامی که میخواست به بستر خواب برود آب می طلبید و تجدید وضو می کرد و دو رکعت نماز می خواند و داخل رختخواب می شد ، ولی آن شب مبارک هیچیک از آن کارها را انجام ندادند ،

    موقعی که آن بزرگوار داخل اتاق شد دست مرا گرفت و به رختخواب برد و چون برخواست، من نور فاطمه سلام الله علیها را در خویش یافتم .

     


    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

    منتهی الآمال :165

     

     

    کلیدواژه ها: حضرت خدیجه(علیها السلام), حضرت زهرا سلام الله علیها, حضرت محمد ص, مذهبی, منتهی الامال،
    موضوعات: روایت  لینک ثابت [شنبه 1395-05-30] [ 06:40:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود