یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 390
  • دیروز: 252
  • 7 روز قبل: 1002
  • 1 ماه قبل: 5302
  • کل بازدیدها: 167547

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • زفاک
  • فاطمه مقيمي
  • فاطمه حیدرپور

  • رتبه

     
    « جوان در کلام امام صادق علیه السّلام
    داستان عجیب شیخ عباس قمی و پدرش »

       
      ابراهیم خلیل الرّحمن و محبّت و معرفت خدا    

     

     

     

    مروی است که: «خدای – تعالی – ابراهیم را مال بسیار داده، چنان که چهارصد سگ با قلّاده زرّین در عقب گوسفندان او بودند و فرشتگان گفتند که: دوستی ابراهیم از برای خدا به جهت مال و نعمتی است که به او عطا فرموده. پادشاه عالم خواست که به ایشان بنماید که نه چنین است، به جبرئیل فرمود که: برو و مرا در جایی که ابراهیم بشنود یاد کن. جبرئیل برفت در وقتی که ابراهیم نزد گوسفندان بود بر بالای تلّی ایستاد و به آواز خوشی گفت: «سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ المَلائکَهِ وَالرُّوحِ». چون ابراهیم نام خدای را شنید جمیع اعضای او به حرکت آمد و فریاد برآورد و به مضمون این مقال گویا شد:

     

    کاین مطرب از کجاست که برگفت نام دوست

    تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست

    دل زنده می شود به امید وفای یار

    جان رقص می کند ز سماع کلام دوست

     

    پس ابراهیم از چپ و راست نگاه کرد، شخصی را بر تلّی ایستاده دید. به نزد وی دوید و گفت: تو بودی که نام دوست من را بردی؟ گفت: بلی. ابراهیم گفت: ای بنده حقّ! نام حقّ را یک بار دیگر بگو و ثلث گوسفندانم از تو. جبرئیل باز نام حقّ را بگفت. حضرت ابراهیم در آن وقت از کثرت شوق و ذوق واله و بی قرار شد، گفت: همه گوسفندانم از تو، یک بار دیگر نام دوست مرا بگو. جبرئیل باز بگفت. پس ابراهیم گفت: مرا دیگر چیزی نیست، خود را به تو دادم یکبار دیگر بگوی. جبرئیل باز گفت. پس ابراهیم گفت: بیا مرا با گوسفندان من ضبط کن که از آن توست. جبرئیل گفت: ای ابراهیم! مرا حاجت به گوسفندان تو نیست، من جبرئیلم. و حقّا که جای آن داری که خدا تو را دوست خود گردانید، که در وفاداری کاملی، و در مرتبه دوستی، صادق و در شیوه طاعت، مخلص ثابت قدم». 1

    ————————————–

    1- لئالی الاخبار، ج 1، ص 96.

     

     

    منبع: معراج السّعاده، ملّا احمد نراقی، صص 660 و 661

     

     

    کلیدواژه ها: حضرت ابراهیم، یا قدوس، بخشش در راه خدا، آزمایش اله, طاعت الهی, مذهبی, معرفت خدا, وفاداری
    موضوعات: روایت  لینک ثابت [یکشنبه 1395-05-31] [ 11:00:00 ق.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود