یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 22
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 971
  • 1 ماه قبل: 5375
  • کل بازدیدها: 170353

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • رهگذر

  • رتبه

     
       
      فتوکل علی اللــــ❤ــه    

     

     

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت [دوشنبه 1395-05-25] [ 09:52:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ترغیب کودکان برای خواندن نماز اوّل وقت    

     

     

     

    سؤال: دختری ده ساله دارم که نماز خواند‌ن‌ خود را خیلی به تأخیر می‌اندازد و هرچه از اوّل وقت به او می‌گویم که عزیزم نماز خود را بخوان، فایده ای ندارد. من و پدرش همیشه نماز خود را در اوّل وقت می‌خوانیم ولی او کم پیش می‌آید که اوّل وقت نماز خود را بخواند. لطفاً ما را ارهنمایی کنید.

     

    جواب:

    چند نکته و توصیه وجود دارد که می‌تواند به ترغیب کودکان برای خواندن نماز اوّل وقت کمک کند؛ از جمله:

     

    الف. بیان فضیلت ها

     

    اوّلین نکته این است ما هیچ گاه نباید برای خواندن نماز در اوّل وقت به فرزندان خود فشار بیاوریم و آنها را مجبور کنیم؛ بلکه ما باید تنها فضیلت‌ نماز اوّل وقت را برای آن‌ها بیان کنیم؛ آن هم در یک فضای خیلی صمیمانه و دوستانه و با کارهایی مثل خواندن کتاب.

    گاهی اوقات خیلی خوب است که در طول هفته جلسه‌ای با بچّه‌های خود در محیط خانه برقرار کنیم و از یک کتاب روایی دو روایت درباره‌ی نماز اوّل وقت انتخاب کنیم و برای آن‌ها بخوانیم. چون کلام اهل بیت نور است و روی فرزندان اثر مثبت می‌گذارد.

    استفاده از بیان و لحن خوب

    البته باید دقّت داشته باشیم که ما نباید یا لحنی تند و دستو آمیز این کار را انجام دهیم؛ بلکه در یک فضای آرام با فرزندان خود بنشینیم و بگوییم: قرار است بنشینم و چند جمله‌ی خوب را از روی کتاب بخوانیم و آن را تحلیل کنیم.

    خیلی از مواقع ما پدر و مادرها فکر می‌کنیم که فقط باید به فرزندان خود تذکّر بدهیم و کمتر موضوعی را تبیین می‌کنیم؛ در صورتی که بهتر است وقتی از نماز اوّل وقت برای بچّه‌ها سخن می‌گوییم، دلیل آن را هم تبیین کنیم و با استفاده از روایات، آثار و ثواب و خواصّ نماز اوّل وقت خواندن را نیز به آن‌ها بگوییم.

     

    ب.تنظیم برنامه ها با نماز

     

    نکته‌ی بعدی این است که برنامه‌های خانه را به گونه‌ای طراحی کنیم که نماز اوّل وقت ارزش محسوب شود؛ یعنی در تنظیم برنامه ها، نماز باید محور قرار گیرد؛ به عنوان مثال بگوییم: این کار را بعد از نماز مغرب انجام می‌‌دهیم یا مثلاً تا اذان ظهر این برنامه را داریم. مادر به جای این‌که به فرزندش بگوید: برو نمازت را بخوان تا من نهار را بیاورم، باید بگوید: نهار خوردن ما بعد از نماز ظهر و عصر است؛ بنابراین، باید نماز را در زندگی خود محور قرار دهیم.

     

    ج. ابراز محبّت

     

    گاهی اوقات خیلی خوب است که با ابراز محبّت و بیان احساسات فرزندان خود را به نماز خواندن ترغیب کنیم. مثلاً بگوییم: دوست دارم دختر گلم همین الآن نماز خود را بخواند، با این کار خیلی خوشحال می‌شوم. بعد هم ابراز خوشحالی کنیم و پیشانی فرزند خود را ببوسیم و به او بگوییم: ببین من را چقدر خوشحال کردی. این ابراز خوشحالی و بیان احساسات به حلّ مشکل فرزندمان کمک می‌کند.

     

    سؤال: فرزند ده ساله‌ی من تمایلی به پوشیدن چادر ندارد؛ با وجود این‌که در خانواده‌ی ما پوشیدن چادر مهم است و ما آن را رعایت می‌کنیم، امّا او چندان تمایلی به این کار ندارد؛ گاهی می‌پوشد و گاهی نمی‌پوشد. هم محبّت در خانواده بوده است و هم او را تشویق کرده ایم. گاهی هم او به اصرار ما چادر می‌پوشد؛ امّا رغبت زیادی نشان نمی‌دهد. لطفاً راهنمایی کنید.

     

    راهکارها:

     

    الف. پرهیز از سختگیری بیش از حد

     

    گاهی اوقات سختگیری‌های خود والدین باعث می‌شود که بچّه‌ها پوشیدن چادر را نپذیرند؛ مثلاً کودک می‌بیند که وقتی چادر سر می‌کند، مادر مدام می‌گوید موی خود را بپوشان، مراقب حجاب خود باش، این‌ چه وضع چادر پوشیدن است، پشت چادر را جمع کن تا خاکی نشود، باران آمده است خیس نشود! لذا وقتی چادر سر می‌کند حس می‌کند که بمباران‌ه تذکّرات پشت سر هم شروع می‌شود.

    ما باید با بیان صحیح از او بخواهیم که چادر بپوشد. حتّی اگر می‌بینیم موی دختر ما از چادر بیرون است، گونه‌ی او را ببوسیم و در همان حال که او را می‌بوسیم، موی او را هم مرتّب کنیم. در حقیقت باید با محبّت و با استفاده از روش‌های غیر مستقیم این کار را انجام دهیم.

     

     

    ب. استفاده الگوهای عینی مناسب

     

    دومین نکته‌ این است که ما باید بر اساس الگوهای عینی فرزندان خود را محجّبه کنیم. وقتی بچّه‌های ما مدام پای سریال‌های خارجی می‌نشینند، دیگر ما نباید انتظار داشته باشیم که چادر سر کنند. در این صورت این کار برای آنها سخت می‌شود؛ چون مدام آن موارد عینی را می‌بینند که بدون حجاب است.

    همانطور که می‌دانید، در امر تربیت، “دیدن“ یکی از بخش‌های یادگیری است. لذا ما باید دقّت کنیم که فرزندان ما بیشتر انسان‌های چادری را ببینند تا از آن‌ها الگو بگیرند و در افراد فامیل‌ و دوستان و هم کلاسی‌های او نیز این توجّه را داشته باشیم.

     

    پرسمان کودک- استاد تراشیون

    توسط ثقلین در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۹۴

     

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت  [ 09:23:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      زنان در حكومت قائم آل محمد، عليه‏السلام چه مى‏كنند؟    

     

     

     

    حال سزاوار است بدانيم زنان در حكومت قائم آل محمد، عليه‏السلام، چه مى‏كنند؟ چه كسانى هستند؟ چند نفرند؟ از كجا مى‏آيند و چه مسؤوليتى برعهده دارند؟ براساس برخى از روايات، حضور و نقش اين زنان ازنظر زمان و موقعيت، چهارگونه است:

     

    الف) حضور پنجاه زن در بين ياران امام


    اولين گروه از زنانى كه به محضر امام زمان مى‏شتابند آنهايند كه در آن ايّام مى‏زيسته‏اند و همانند ديگر ياران امام، عليه‏السلام، به هنگام ظهور در حرم امن الهى به‏خدمت امام، عليه‏السلام، مى‏رسند. در اين‏باره دو روايت وجود دارد:

    روايت اول: امّ سلمه ضمن حديثى درباره علايم ظهور، از پيامبر روايت كرده است كه فرمود:
    يعوذ عائذ من الحرم فيجتمع الناس إليه كالطّير الوارده المتفرقه حتّى يجتمع إليه ثلاث مأه و أربعه عشر رجلاً فيه نسوه فيظهر على كلّ جبّار و ابن جبّار…3
    در آن هنگام پناهنده‏اى به حرم امن الهى پناه مى‏آورد و مردم همانند كبوترانى كه از چهار سمت به يك سو هجوم مى‏برند به‏سوى او جمع مى‏شوند تا اينكه در نزد آن حضرت سيصد و چهارده‏نفر گرد مى‏آيند كه برخى از آنان زن مى‏باشند كه بر هر جبار و جبار زاده‏اى پيروز مى‏شود.4

    روايت دوم: جابربن يزيد جعفى، ضمن حديث مفصلى از امام باقر، عليه‏السلام، در بيان برخى نشانه‏هاى ظهور نقل كرده كه:
    و يجيى‏ء واللَّه ثلاث مأه و بضعه عشر رجلاً فيهم خمسون امراه يجتمعون بمكه على غير ميعاد قزعاً كقزع الخريف يتبع بعضهم و هى‏الآيه الّتى قال اللَّه: أينما تكونوا يأت بكم اللَّه جميعاً إنّ اللَّه على كلّ شى‏ء قدير…5
    به‏خدا سوگند، سيصد و سيزده نفر مى‏آيند كه پنجاه نفر از اين عده زن هستند كه بدون هيچ قرار قبلى در مكه كنار يكديگر جمع خواهند شد. اين است معناى آيه شريفه: هرجا باشيد خداوند همه شما را حاضر مى‏كند. زيرا او بر هر كارى توانا است.

     

    پنجاه زن از سيصد و سيزده نفر!

    نكته شگفت در اين دو روايت اين است كه مى‏فرمايد: سيصد و سيزده مرد گرد آيند كه پنجاه نفر ايشان زن هستند!

    دوم آنكه: در روايتى كه نام ياران برشمرده شده است نام هيچ زنى وجود ندارد.6

    در پاسخ اين شبهه مى‏توان گفت: اين چند نفر در زمره همان سيصد و سيزده نفر هستند. زيرا اولاً امام، عليه‏السلام، مى‏فرمايد: فيهم؛ يعنى در اين عده پنجاه زن مى‏باشد.

    دوم: شايد تعبير مردان بدين سبب باشد كه بيشتر اين افراد مرد هستند و اين كلمه از باب فزونى عدد مردان، چنين ذكر شده است.

    سوم: اگر مقصود همراهى خارج از اين عده بود امام مى‏فرمود: معهم، نه اينكه بفرمايد فيهم، زيرا اين سيصد و سيزده نفر مانند عدد اصحاب بدر برشمرده شده‏اند و همه ياران و فرماندهان عالى‏رتبه و ازنظر مقام و قدرت درحد بسيار بالايى هستند كه برخى با ابر جابه‏جا مى‏شوند و اينها بدون شك با بقيه مردم آن زمان فرق بسيار دارند. بنابراين اگر بگوييم آنها جزو همان سيصد و سيزده نفر هستند براى آنها رتبه و موقعيت ويژه قائل شده‏ايم و اگر بگوييم در زمره ياران ديگر حضرت باشند از امتياز كمترى برخوردارند.

     

    ب) زنان آسمانى

    دسته دوم چهارصد بانوى برگزيده هستند كه خداوند براى حكومت جهانى حضرت ولى‏عصر، عليه‏السلام، در آسمان ذخيره كرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عيسى، عليه‏السلام، به زمين مى‏آيند.
    ابوهريره از پيامبر، صلّى‏اللَّه عليه و آله، روايت كرده كه:
    ينزل عيسى بن مريم على ثمان ماه رجل و أربع مائه امرأه خيار من على الأرض و أصلح من مضى.
    عيسى‏بن مريم به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترين و شايسته‏ترين افراد روى زمين فرود خواهد آمد.
    آيا اين زنان از امتهاى پيشين هستند يا امت اسلامى زمان پيامبر، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، و معصومين، عليهم‏السلام؛ يا از دورانهاى مختلف؟ آنها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده‏اند و براى عهده‏دارى منصبى در حكومت حضرت مى‏آيند يا براى مسايل ديگر؟ اينها پرسش‏هايى است كه اين حديث از آنها چيزى نمى‏گويد.

     

    ج ) رجعت زنان

    سومين گروه از ياوران حضرت بقيهاللَّه، عليه‏السلام، زنانى هستند كه خداوند به بركت ظهور امام زمان آنها را زنده خواهد كرد و بار ديگر به دنيا رجعت خواهند نمود. اين گروه دو دسته‏اند: برخى با نام و نشان از زنده شدنشان خبر داده شده و برخى ديگر فقط از آمدنشان سخن به‏ميان آمده است.
    در منابع معتبر اسلامى نام سيزده زن ياد مى‏شود كه به هنگام ظهور قائم آل محمد، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله، زنده خواهند شد و در لشكر امام زمان به مداواى مجروحان جنگى و سرپرستى بيماران خواهند پرداخت.
    طبرى در دلائل الامامه، از مفضل‏بن عمر نقل كرده كه امام صادق فرمود:
    همراه قائم [آل محمد، صلّى‏اللَّه‏عليه‏وآله] سيزده زن خواهند بود.گفتم آنها را براى چه كارى مى‏خواهد؟ فرمود: به مداواى مجروحان پرداخته، سرپرستى بيماران را به‏عهده خواهند گرفت. عرض كردم: نام آنها را بفرماييد. فرمود: قنواء دختر رشيد هجرى، ام ايمن، حبابه والبيه، سميه [مادر عمار ياسر]، زبيده‏ام خالد احمسيّه، ام سعيد حنفيه، صيانه ماشطه، ام خالد جهنّيه.7
    صيانه ماشطه در زمان حضرت موسى مى‏زيسته است و مادر عمار ياسر در ابتداى بعثت به شهادت رسيد. حبابه در زمان على، عليه‏السلام، و قنواء در زمان امام حسن و امام حسين، عليه‏السلام، و بقيه در زمان‏هاى ديگر زندگى مى‏كرده‏اند.
    اين گروه سيزده نفرى رجعت خواهند كرد و خداوند براى قدردانى از آنها، به بركت امام زمان آنها را زنده خواهد كرد.
    در اين روايت امام صادق، عليه‏السلام، از آن سيزده زن فقط نام نه نفر را ياد مى‏كند. در كتاب خصايص فاطميّه8 به‏نام نسبيه، دختر كعبه مازينه، و در كتاب منتخب‏ البصائر به‏نام وتيره و أحبشيه اشاره شده است

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت  [ 09:11:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      یکشنبه های پربرکت    

     

     

     

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت [یکشنبه 1395-05-24] [ 07:52:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      چرازبان قرآن عربیست ؟    

     

     


    به نام خدا

     

    چرا قرآن به زبان عربی نازل شد ؟ 

     

     امام صادق علیه السلام

    در مورد این آیه که خداوند میفرماید :  اگر قرآن را بر بعضی از غیر عربها نازل میکردیم و آن را بر عربها میخواندیم آنها ایمان نمیآوردند   -سوره شعرا 198-

    فرمودند :

    اگر قرآن برغیر عرب نازل میشد عرب به آن ایمان نمی آورد در حالی که قرآن بر عرب نازل شده ولی غیر عرب ها به آن ایمان آورده اند و این فضیلت و برتری غیر عربهاست بر عربها .  

    چرا که مانند عربها بر زبان و ملیت و نژاد خود تعصب به خرج ندادند . 

     

     وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنِینَ قَالَ الصَّادِقُ ع لَوْ نُزِّلَ الْقُرْآنُ عَلَى الْعَجَمِ مَا آمَنَتْ بِهِ الْعَرَبُ وَ قَدْ نُزِّلَ عَلَى الْعَرَبِ فَآمَنَتْ بِهِ الْعَجَمُ فَهَذِهِ فَضِیلَةُ الْعَجَمِ ( بحارالأنوار 64 173 )

     

    قرار است خداوند برای هدایت بشریت برنامه بدهد .

    چرایی و علت این امر نیاز به تبیین دارد .

    اما به طور خلاصه بدانیم که:

     

    نقص کار عقلی انسان که به خاطر احاطه نداشتن بر امور غیر مادی و محدود بودن مشاهده انسانی به عالم ماده و احتمال خطا در پردازش اطلاعات محدود به عالم ماده و احتمال خطای در مشاهده امور مادی میباشد ، سبب میشود که انسان و عقل او نتواند حکمی قطعی ویقینی نسبت به امور را صادر کند و برای هر حکم خود احتمال خلاف آنرا نیز میدهد الا حکم به غیر یقینی بودن احکام خودش .

    به بیانی واضح تر عقل یقین میکند که نمیتواند حکمی یقینی بدهد . یعنی یقین به ناقص بودن خود میکند .

     

    این همان بیان لزوم تشریع میباشد .

    لزوم وحی و سخن گفتن خداوند با بشریت ، نقص و ناتوانی بشر از صدور برنامه زندگیست .

     

    این نقص همیشه انسان را همراهی میکند وتا انسان ، انسان است نیاز مند برنامه الهی خواهد بود .

     

    اما نکته اصلی است که این برنامه باید به چه زبانی بیان شود ؟

     

    و آیا باید برای هر زبانی برنامه ای به آن زبان را نازل کرد ؟

     

    پاسخ به سوال دوم زمانی آشکار میشود که بفهمیم عالم معنا یک عالم مشترک بین همه انسانهاست .

    عالم الفاظ است که عالم تفرقه و جداییست . 

     

    خورشید در معنا همان شمس است

    و شمس در معنا همان sun است . 

     

    و انسان با عالم حقیقت مواجه میباشد .

     و برای رسیدن به عالم حقیقت الفاظ را استخدام میکند .بنابر این الفظ هیچ موضوعیتی در زندگی بشر ندارد و فقط ابزاری است برای انتقال به معنا .

    حتی ابندای امر تمام انسانها در یک خانواده کوچک جمع شده بودند و همه برای اشیاء خارجی اسم های یکسان انتخاب کرده بودند .

    به مرور زمان و با تکثیر نسل و جابجایی ها لهجه های گوناگون پدید آمد .

    با گذشت زمان و کشف مادیات و روابط بیشتر بین عالم ماده کم کم گویش ها نیز تغییر کرد .

    تا اینکه امروز ما شاهد هستیم که صد ها نوع زبان در بین انسانها رایج میباشد .

     

    اما همان طور که بیان شد همه این زبانها در اصل معنا با هم مشترک هستند ،مگر نمی بینید که یک مترجم زبانهای گونا گون را به سایر زبانها ترجمه میکند ؟
     

    بدون اشتراک الفاظ مختلف در معنای واحد چگونه ترجمه زبانی به زبان دیگر ممکن خواهد بود ؟ 

     

    از طرفی خداوند برای هدایت بشریت باید برنامه بدهد .و از طرفی اصل تمام برنامه ها در عالم معنا سیر میکنند یعنی اصل در برنامه ها ، انتقال انسان به معنای برنامه است و الفاظ فقط وسیله ای برای انتقال به معنا انتخاب شده اند و این الفاظ موضوعیتی در کلام هیچ گوینده ای ندارند .

    پس باید برای برنامه زبان و لفظ انتخاب شود .

     

    وچون معنا بین همه انسانها مشترک است و زبانها مختلف ؛ دونکته کلی نتیجه گیری میشود :

     

    1 ) یک زبان برای انتقال معنای مورد نظر خداوند به بشریت کفایت میکند و نیازی نیست این برنامه به چند زبان بیان شود چون معنا بین همه الفاظ مشترک است . 

    2 ) نباید در عالم الفاظ باقی ماند بلکه باید از آن گذر کرد و به عالم معنای آن الفاظ رسید و باقیماندن در عالم الفاظ و اینکه مثلا چرا قران عربی نازل شد و فازسی نازل نشد ، کاری احمقانه و خلاف عقل است .

    در ادامه به یاری خدا بیان خواهد شد که انتقال به معنا بدون نظر گرفتن الفاظ ، یک نوع فضیلت و برتری است که غیر عرب را بر عرب برتری داده است ، چرا که اگر قران به زبانی غیر عربی نازل میشد عربهای متعصب ، تعصب به خرج میداند و به آن ایمان نمی آوردند در حالی که این تعصب باطل بین غیر عربها وجود نداشت بنا براین آنها به قرآن ایمان آوردند و میاورند .

    امید است دوباره غیر عربها دچار تعصب باطل نشوند و چون زبان قرآن عربیست در عالم الفظ باقی نمانند بلکه متوجه معنای مقصود خداوند شده وجرات این را به خود ندهند که به انتخاب خداوند حکیم ایراد بگیرند .

     

    به این آیات توجه کنید :

     

    خداوند در این آیات میفرماید: میدان الفاظ ، مانند میدان مین می ماند مواظب باشید گرفتار آن نشوید :

     

    المدثر : 30 عَلَیْها تِسْعَةَ عَشَرَ

    نوزده نفر به عنوان مامور بر در جهنم قرار داده شده اند

     

    المدثر : 31 وَ ما جَعَلْنا أَصْحابَ النَّارِ إِلاَّ مَلائِکَةً وَ ما جَعَلْنا عِدَّتَهُمْ إِلاَّ فِتْنَةً لِلَّذینَ کَفَرُوا لِیَسْتَیْقِنَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ یَزْدادَ الَّذینَ آمَنُوا إیماناً وَ لا یَرْتابَ الَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ لِیَقُولَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْکافِرُونَ ما ذا أَرادَ اللَّهُ بِهذا مَثَلاً کَذلِکَ یُضِلُّ اللَّهُ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ ما یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلاَّ هُوَ وَ ما هِیَ إِلاَّ ذِکْرى لِلْبَشَرِ

    مأموران جهنم را فقط از فرشتگان قرار دادیم،

    و تعداد آنها را جز براى آزمایش کافران معیّن نکردیم

    تا اهل کتاب یقین پیدا کنند و بر ایمان مؤمنان افزوده شود ، و اهل کتاب و مؤمنان (در حقّانیّت این کتاب آسمانى) تردید به خود راه ندهند،

    و بیماردلان و کافران بگویند: « ( خدا چرا گفت نوزده تا ؟) و خداوند از این توصیف چه منظورى دارد؟!»

    این گونه خداوند هر کس را بخواهد گمراه مىسازد

    و هر کس را بخواهد هدایت مىکند!

    و لشکریان پروردگارت را جز او کسى نمىداند، و این جز هشدار و تذکّرى براى انسانها نیست!

     

    آری در این آیات خداوند اراده کرده که شدت عذاب آخرت را بیان کند اما کسانی که در الفاظ آن باقی میمانند و به معنای حقیقی آن توجه نمیکنند از حقیقت امر دور میمانند و گمراه میشوند .

     

    آری غیر عرب ، بدون تعصب بر زبان قرآن ، هدایت را از آن میگیرند و مانند عرب بر باطل که همان نژاد و قومیت و زبان است تعصب به خرج نمیدهند .مواظب باشید مانند عرب بر زبان و نژاد خود تعصب به خرج ندهید که فضیلت شما از بین خواهد رفت

     

    این اولین نکته که نباید در الفظ باقیماند بلکه باید از آنها برای انتقال به معنای مورد نظر خدا استفاده کرد تا به این وسیله از هدایت شدگان قرار بگیریم 

     

    اما نکته دوم :

     

    خداوند حکیم هیچ کاری را بدون دلیل انجام نمی دهد واگر در بین همه زبانها ، زبان عربی را برای قران انتخاب کرده حتما دلیلی برای این کار خواهد داشت .

     

    برای این که متوجه آن دلیل بشویم به این نکات توجه کنید : 

     

    1 ) در عالم الفاظ برای هر معنا یک لفظ انتخاب میشود .

    2) این الفاظ خود دارای زیبایی در بیان میباشد .

    3) زبانی که از تعداد الفاظ بیشتری بر خوردار است از قوت و غنای بیشتری برخودار خواهد بود .چرا که این به این معناست که حقیقت های بیشتری را کشف کرده وبرای هین است که دامنه لغات گسترده تری دارد .

    4) حقیقت های خارجی و موجودات مادی دارای حالات مختلف و مکانهای مختلف و زمانهای مختلفی هستند که هر کدام از این حالات و مکانها و زمانها میتواند در انتخاب لفظ مستقل تاثیر داشته باشد در بعضی از زبانها برای تک تک حالات و زمانها و مکانهای یک موضوع و شی خارجی ، لفظ وحود دارد ومتاسفانه در اکثر زبانهای دنیا حالات مختلف اشیاء در تغییر نام و لفظ آنها تاثیری ندارد بنا براین گوناگون بودن اسم یک شی در حالات مختلفش ، یک نوع غنای ادبی و لغتی به آن زبان میبخشد .

     

     

    تمام این نکات در زبان عربی قابل مشاهده است بلکه زبان عربی غنی ترین زبان رایج دنیاست .

    این مطلب موجب میشود که به راحتی امکان توصیف حالات مختلف هر گویشی به زبان عربی قابل تبیین باشد اما تبیین حالات مختلفی که درزبان عربی بیان شده توسط هیچ زبانی به راحتی امکان پذیر نخواهد بود بلکه نیازمند توضیح و اضافات در انتخاب کلمات می باشد در این صورت زبانی برتری خواهد داشت که :

     

    اولا سرعت انتقال بالاتری به معنای مورد نظر داشته باشد

    ثانیا دقت بیانی بالاتری داشته باشد

    ثالثا زیبایی ظاهری الفاظ آن بر شیوایی بیان در آن زبان بیافزاید .

     

    بر این اساس زبانی که از لحاظ لغات دارای غنای بیشتری بوده و کشف حالات مورد نظر خداوند توسط آن راحت تر انجام بگیرد و از طرفی دقت عقلی زیادی را طلب کند تا به همه بفهماند هیچ کس مانند من نمیتواند بیاورد زبان عربی خواهد بود .

     

    برای اثبات مقدمات بالا اگر در حکیم بودن خداوند و حیکمانه بودن انتخاب او شک دارید بهتر است به کتابهای زبان شناسی مراجعه کنید و از آنها بپرسید چه عواملی موجب غنای یک گویش و ترجیح ان گویش بر سایر زبانها میشود .

     

    امام صادق علیه السلام در مورد این آیه که خداوند میفرماید ما قرآن را به زبانی عربی که آشکار کننده است نازل کردیم ، فرمودند:

    عربی تمام گویش ها را آشکار میکند اما هیچ گویشی نمیتواند آنرا آشکار کند وتوضیح دهد . 

     

    7591- مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ أَبِی حَمَّادٍ عَنِ الْحَجَّالِ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِینٍ قَالَ یُبَیِّنُ الْأَلْسُنَ وَ لَا تُبَیِّنُهُ الْأَلْسُنُ وسائلالشیعة 6 150

     

    این مطلب یک قدر متیقن و وجه مشترک بین همه انسانها ایجاد میکند همه زبان عربی را به طور دقیق میتوانند بفهمند اما عربها نمیتوانند زبان غیر عربی را به طور دقیق بفهمند .

     

    النحل : 103 وَ لَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّما یُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسانُ الَّذی یُلْحِدُونَ إِلَیْهِ أَعْجَمِیٌّ وَ هذا لِسانٌ عَرَبِیٌّ مُبینٌ  

     

    ما مى دانیم که آنها مى گویند: «این آیات را انسانى به او تعلیم مى دهد!» در حالى که زبان کسى که اینها را به او نسبت مى دهند غیر عربیست ولى این (قرآن)، زبان عربى آشکار است!  

     

    فصلت : 44 وَ لَوْ جَعَلْناهُ قُرْآناً أَعْجَمِیًّا لَقالُوا لَوْ لا فُصِّلَتْ آیاتُهُ ءَ أَعْجَمِیٌّ وَ عَرَبِیٌّ قُلْ هُوَ لِلَّذینَ آمَنُوا هُدىً وَ شِفاءٌ وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ فی آذانِهِمْ وَقْرٌ وَ هُوَ عَلَیْهِمْ عَمًى أُولئِکَ یُنادَوْنَ مِنْ مَکانٍ بَعیدٍ  

     

    اگرآن قران را قرآنى غیر عربی قرار مى دادیم حتماً مى گفتند: «چرا آیاتش روشن نیست؟!

    قرآن غیر عربی و عرب؟!

    بگو: «این (کتاب) براى کسانى که ایمان آورده اند هدایت و درمان است

    ولى کسانى که ایمان نمى آورند، در گوشهایشان سنگینى است و گویى نابینا هستند و آن را نمى بینند آنها (همچون کسانى هستند که گویى) از راه دور صدا زده مى شوند!»

     

    درست مثل اینکه نبی خدا از جنس انسانهاست در حالی که جنیان نیز باید دین خدا را بپذیرند و به رسول خدا ایمان بیاورند.

     

    رسول انسانی قابل استفاده برای هم انسانهاست وهم برای جنیان

     

    اما رسول جنی قابل استفاده برای انسانها نیست چون دیده نمیشود .و از جنس مشترک نیست .

     

    رسولی که دیده میشده ، انکار شد چه رسد به رسولی که از جنس انسانها نیست .

     

    الجن : 1 قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً

    بگو: به من وحى شده است که جمعى از جنّ به سخنانم گوش فرا داده اند، سپس گفتهاند: «ما قرآن عجیبى شنیدهایم … 

     

    الأنعام : 9 وَ لَوْ جَعَلْناهُ مَلَکاً لَجَعَلْناهُ رَجُلاً وَ لَلَبَسْنا عَلَیْهِمْ ما یَلْبِسُونَ

    و اگر او را فرشتهاى قرار مى دادیم، حتماً وى را بصورت انسانى درمى آوردیم (باز به پندار آنان،) کار را بر آنها مشتبه مى ساختیم همان طور که آنها کار را بر دیگران مشتبه مى سازند! (9)

     

    در آیات زیر خداوند علت اینکه قرآن را به زبان عربی نازل کرده بیان میکند :

     

    یوسف : 2 إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

    ما آن را قرآنى عربى نازل کردیم، شاید شما اندیشه کنید  

     

    الرعد : 37 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ حُکْماً عَرَبِیًّا وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا واقٍ

    همانگونه (که به پیامبران پیشین کتاب آسمانى دادیم،) بر تو نیز این (قرآن) را به زبان عربی روشن و صریحى نازل کردیم

    و اگر از هوسهاى آنان- بعد از آنکه آگاهى براى تو آمده- پیروى کنى، هیچ کس در برابر خدا، از تو حمایت و جلوگیرى نخواهد کرد.  

     

    طه : 113 وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فیهِ مِنَ الْوَعیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْراً  

     

    و این گونه آن را قرآنى عربى [فصیح و گویا] نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند یا براى آنان تذکّرى پدید آورد! 

     

    الزمر : 28 قُرْآناً عَرَبِیًّا غَیْرَ ذی عِوَجٍ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ

    قرآنى است به زبان عربی فصیح و به دور از هر گونه کجى و نادرستى، شاید آنان پرهیزگارى پیشه کنند! (28) 

     

    فصلت : 3 کِتابٌ فُصِّلَتْ آیاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ

    کتابى که آیاتش هر مطلبى را در جاى خود بازگو کرده، در حالى که عربی فصیح و گویاست براى جمعیّتى که آگاهند! (3) 

     

    الشورى : 7 وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرى وَ مَنْ حَوْلَها وَ تُنْذِرَ یَوْمَ الْجَمْعِ لا رَیْبَ فیهِ فَریقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَریقٌ فِی السَّعیرِ  

     

    و این گونه قرآنى عربى [فصیح و گویا] را بر تو وحى کردیم تا «أمّ القرى» [مکّه] و مردم پیرامون آن را انذار کنى و آنها را از روزى که همه خلایق در آن روز جمع مىشوند و شکّ و تردید در آن نیست بترسانى گروهى در بهشتند و گروهى در آتش سوزان! (7) 

     

    الزخرف : 3 إِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ

    که ما آن را قرآنى فصیح و عربى قرار دادیم، شاید شما اندیشه کنید  

     

    الأحقاف : 12 وَ مِنْ قَبْلِهِ کِتابُ مُوسى إِماماً وَ رَحْمَةً وَ هذا کِتابٌ مُصَدِّقٌ لِساناً عَرَبِیًّا لِیُنْذِرَ الَّذینَ ظَلَمُوا وَ بُشْرى لِلْمُحْسِنینَ

    و پیش از آن، کتاب موسى که پیشوا و رحمت بود (نشانه هاى آن را بیان کرده)، و این کتاب هماهنگ با نشانههاى تورات است در حالى که به زبان عربى و فصیح و گویاست، تا ظالمان را بیم دهد و براى نیکوکاران بشارتى باشد! (12) 

     

    سوره شعرا

     

    وَ إِنَّهُ لَتَنزِیلُ رَبِّ الْعَالَمِینَ(192)

    نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ(193)

    عَلىَ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنذِرِینَ(194)

    بِلِسَانٍ عَرَبىٍِّ مُّبِینٍ(195)

    وَ إِنَّهُ لَفِى زُبُرِ الْأَوَّلِینَ(196)

    أَ وَ لَمْ یَکُن لهَُّمْ ءَایَةً أَن یَعْلَمَهُ عُلَمَؤُاْ بَنىِ إِسْرَ ءِیلَ(197)

    وَ لَوْ نَزَّلْنَاهُ عَلىَ بَعْضِ الْأَعْجَمِینَ(198)

    فَقَرَأَهُ عَلَیْهِم مَّا کَانُواْ بِهِ مُؤْمِنِینَ(199)

    کَذَالِکَ سَلَکْنَاهُ فىِ قُلُوبِ الْمُجْرِمِینَ(200)

    لَا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتىَ یَرَوُاْ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ(201) 

     

     مسلّماً این (قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است! (192)

    روح الامین آن را نازل کرده است … (193)

    بر قلب تو، تا از انذارکنندگان باشى! (194)

    آن را به زبان عربى آشکار (نازل کرد)! (195)

    و توصیف آن در کتابهاى پیشینیان نیز آمده است! (196)

    آیا همین نشانه براى آنها کافى نیست که علماى بنى اسرائیل بخوبى از آن آگاهند؟! (197)

    هر گاه ما آن را بر بعضى از عجم [غیر عرب] ها نازل مى کردیم … (198)

    و او قرآن را بر ایشان مى خواند، به آن ایمان نمىآورند! (199)

    (آرى،) این گونه (با بیانى رسا) قرآن را در دلهاى مجرمان وارد مى کنیم! (200)

    (امّا) به آن ایمان نمى آورند تا عذاب دردناک را با چشم خود ببینند! (201)

     

     

     

    کلیدواژه ها: زبان قرآن, عجم, عرب, قرآن
    موضوعات: روایت, قرآن  لینک ثابت  [ 03:03:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      زدن زنان و حد آن از منظر قرآن    

     


    بسم الله الرحمن الرحیم

     

    مردی به همراه دخترش ، خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رسیده و از شوهردخترش شکایت کرد که  او دخترم را زده و اثرش در صورت او باقیست .و درخواست کرد که انتقام دخترش را از شوهر او بگیرد .

    پیامبر خدا آیه 34 سوره نساء را قرائت فرمودند و فرمودند این حق تو نیست .

    تو درخواستی از من داری که خداوند خلافش را اراده کرده و بر خلافش دستور داده است .

    مردان قوام بر زنانند به هنگام ادب کردن آنها.

     

     

    روایتی که بیان شد در صفحه 346 از جلد 25 کتاب جامع احادیث الشیعه ذکر شده است و با آیه قرآن موافقت دارد .

    النساء : 34   الرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ وَ اللاَّتي‏ تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً

    مردان سرپرست و قیم زنانند به سبب برترى‏هايى كه خداوند ( در ناحیه ویژگی های جسمی و عقلی)  به برخى از آنان در برابر برخى ديگر داده است و به سبب آن كه از اموالشان [براى آنها] خرج مى‏كنند.

     پس زنان صالح فرمانبردار همسرشانند و در غياب [همسر] اسرار او و حدود الهى را حفظ مى‏كنند. و [اما] آن دسته از زنان را كه از سركشى آنها بيم داريد پندشان دهيد و [بعد اگر پند موثر نشد] در بستر، از آنها دورى كنيد و [اگر مؤثر واقع نشد] تنبيه‏شان كنيد. پس اگر اطاعت شما كردند بر آنان بهانه مجوييد، همانا خدا والاى بزرگوار است.

     

     

    اگر زنی در چهار چوب شرع خداوند رفتار نکرد و نسبت به  اطاعت از همسر در تمام اموری که خداوند جایز دانسته است ، سرکشی نمود (چه در امور جنسی و چه در اصول حاکم بر خانه و خانواده و البته در حدود الهی)

    چنین زنی را باید ابتدائا دعوت به سمت خوبی ها و اطاعت از خداوند وتسلیم بودن در برابر ایه 34 سوره نساء و سایر ایات و روایتی که به زن دستور پیروی از همسر را میدهد ،موعظه نمود.

    اگر موعظه اثر نداشت ، باید ترک همبستری با او نمود و از نیاز جنسی و عاطفی زن نسبت به شوهر ، به عنوان یک افسار مهار و یک تنبیه استفاده کرد و زن را متوجه پیامد رفتار زشت و خلاف شرعش نمود.

    و البته اگر باز هم تاثیری ملاحظه نشد ، آنگاه وقت زدن و تنبیه بدنی  فرا رسیده است .

    -    حد زدن و این که آیا  بعد از زدن اگر سرخی یا کبودی ایجاد شود دیه واجب میشود یا نه در این آیه مشخص نیست.

    -      در قرآن نمونه ای از زدن زنان وجود دارد که حضرت ایوب علیه السلام  همسرشان را تنبیه بدنی کردند .

    توضیح : همسر ایوب مرتکب اشتباهی شده بود و این سبب شد ایوب علیه السلام قسم بخورد که اگر از مرضم شفا پیدا کنم  تو را تازیانه خواهم زد .

    وقتی حضرت شفا پیدا کردند خداوند فرمود دسته ای ازشاخه های گندم را به عنوان تنبیه به  همسرت بزن و قسم خود را نشکن.

    ص : 44   وَ خُذْ بِيَدِكَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْناهُ صابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ

     (و به او گفتيم:) بسته‏اى از ساقه‏هاى گندم را برگير و با آن (همسرت را) بزن و سوگند خود را مشكن! ما او را شكيبا يافتيم چه بنده خوبى كه بسيار بازگشت‏كننده (به سوى خدا) بود!

     

    در مورد این آیه باید دقت داشت که گویا حضرت ازتصمیم خود پشیمان شده بود و میخواست قسم خود را بشکند.

    نکته بعدی که در آیه وجود دارد ، نرمی تنبیه بدنی ای است که خداوند برای همسر ایوب مقرر فرموده است ؛ ضغث مجموعه ای از ساقه های خشک و تر گیاهان نرم را میگویند و از این جهت روایاتی که حد زدن را خفیف و سبک معرفی میکند با قرآن موافقت دارد.

    از جمله  میتوان به روایتی از نبی خدا اشاره نمود که حضرت فرمودند: منظور از زدن در آیه 34 سوره نساء زدن با چوب مسواک است و یا با اشاره دست فرمودند به قدری که دستت به دستش بخورد. (نکته ای که میتوان فهمید این است که در تنبیه و زدن ، باید شخصیت طرف تحقیر شود و زدن خفیف و سبک ، برای یک انسان مخصوصا همسر آدم که توقعی جز محبت ندارد، بسیار خورد کننده و سنگین است و البته در روایات ما نیز به این نکته اشاره شده که مراقب حد تنبیه و تکرار آن باشید که تنبیه شونده جری نشود)

    -    زدن همسر بر اساس روایت امام حسن عسکری علیه السلام در آخرین مرحله و بعد از طی دو مرحله قبلش خواهد بود.یعنی بعد از موعظه و ترک همبستری . و البته به صریح آیه 34 سوره نساء اگر زنان از سرکشی دست برداشتند مردان حق تنبیه آنها را دیگر ندارند.

    -     دلسوزی برای زنی که با خداوند مخالفت کرده و از همسرش اطاعت نمیکند ، کاملا نابجا و خلاف آیات دیگر قرآن است.

     

    در پایان این روایت پیامبر صلی الله علیه وآله را خدمت شما عرضه میکنم که فرمودند:

    اضربوا النساء علی تعلیم الخیر

    در طریق آموزش خوبی ها ، حتی اگر لازم شد زنان را بزنید.

     

    جلد 25 صفحه 347  از کتاب جامع احادیث الشیعه .

     

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت  [ 02:42:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت    

     

     

     

    ﮐـــﻮﺭﯼ ﺁﻣﺪ ﻭﺳﻂ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ، ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭﯾﻠــــﭽﺮﯼ، ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﮐﺎﻓﺮﻯ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺿـــــــﺮﯾﺢ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ
    ﺳﺠﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﺮﺩ ﺳﭙﺲ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﻮﻻ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺎ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ
    ﺯﺷﺖ ﺁﻣﺪ،ﻣﺘﺤﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﻔﺎ آﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺿﺮﯾﺢ ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺤﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺯﺍﺋﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺍﺷــــــــﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ آقا
    نگهش ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﯾﮏ ﺟﻮﺍﻥ ﺣﺎﺟﺘﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺯﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
    ﺭﻓﺖ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﯽ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺗﻮ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﺪ ﺑﯿﻀـــــﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺻﺒﺢ ﺩﺭﻗﺎﻣﺖ ﯾﮏﻣﺮﺩﮔـــــﺪﺍ،ﺭﻓﺖ ﺣﺮﻡ
    ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ! ﺁﻗﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻋـــﺮﺵ؛ﺣﺮﻡ
    ﺩﻭﺳﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﺵ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﻧﻔﺲ ﺧﺎﺩﻣﺘﺎﻥ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺼـــــــﺮﺍﻧﯽ
    ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺷﯿﻌﻪ ﺷﺪ،اﺯ ﻣﺬﻫﺐ ﺗﺮﺳﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ…

     

    اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی٬ الامامِ التّقی النّقی و حُجّّتكَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ ومَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید،صَلَوةَ كثیرَةً تامَةً زاكیَةً مُتَواصِلة مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحد مِنْ اوْلیائک.

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت  [ 02:30:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      میلاد علی بن موسی الرضـــ❤ــا علیه السلام    

     

     

     

    خورشید در طواف حرم، وه! چه دیدنیست
    هر شب به پای بوسی آن ماه می‌رود
    باب الجواد راه ورودی به قلب توست
    حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود


    .
    ميلاد امام رضا جان مبارك
    عيدتون مبارك
    التماس دعا

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت [شنبه 1395-05-23] [ 10:23:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      امانت را به امین بسپاریم !    

     

     

     

     

    شخصی از دوستان نقل میکرد: خدمت حضرت آیت الله سید محمود مجتهد سیستانی رسیدم و خدمت ایشان عرض کردم:

     آقا من نگران بچه هایم هستم!

    مرحوم آقا فرمودند:

    همراه اولاد خود به حرم سلطان سریر ارتضاء ابالحسن الرضا “سلام الله علیه” مشرف شوید، و دست بر سر ایشان گذاشته و به حضرت رضا سلام الله علیه که امین الله فی ارضه میباشند،

    عرض کنید آقا فرزندان خود را امانت به شما میسپاریم اینها را به امانت قبول بفرمائید.

     

     

    موضوعات: سخن بزرگان  لینک ثابت  [ 10:14:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      اذن دخول حرم سیـــ❤ــدالشهدا علیه السلام    

     

     

     

     


    اذن دخول حرم سیــ❤ــد الشهدا علیه السلام گریه است، اگر اشک آمد، امام حسیــ❤ــن علیه السلام اذن دخول داده اند و وارد شوید.

    اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست ، بهتر است به کار

    مستحبی دیگری بپردازید سه روز، روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از

    حرم اجازه ورود بخواهید.

     


                                                 حضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)

     

     

    کلیدواژه ها: امام حسین علیه السلام, زیارت
    موضوعات: شهید  لینک ثابت  [ 05:51:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 ... 38 39 40 41 42 ...43 ...44 45 46 ...47 ...48 49 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود