یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 103
  • دیروز: 161
  • 7 روز قبل: 926
  • 1 ماه قبل: 5095
  • کل بازدیدها: 167295

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • صفيه گرجي
  • رهگذر
  • نور الدین

  • رتبه

     
       
      عظمت فقیه آل الله مرحوم آیت الله بروجردی در نظر اینیشتین    

     

     

    اینشتین در این کتاب همواره از آیت الله بروجردی با احترام و به لفظ”بروجردی بزرگ” یاد کرده و از شادروان پروفسور حسابی نیز بارها با لفظ”حسابی عزیز” یاد کرده است.

    ▫️۳۰۰۰۰۰۰دلار بهای خرید این رساله توسط پروفسورابراهیم مهدوی( مقیم لندن) با کمک یکی از اعضاء شرکت اتومبیل” بنز” از یک عتیقه فروش یهودی بوده و دستخط اینشتین در تمامی صفحات این کتابچه توسط خطشناسی رایانه ای چک شده و تایید گشته که او این رساله را به دست خود نوشته است.

     

    ▫️ اصل نسخه ی این رساله اکنون جهت مسائل امنیتی به صندوق امانات سری لندن – بخش امانات پروفسور ابراهیم مهدوی- سپرده شده و نگهداری میشود…

     

     

    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه  لینک ثابت [پنجشنبه 1395-05-28] [ 10:41:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سیر اینیشتین در قرآن و روایات    

     

     

     اسلام کامل ترین و معقول ترین دین در نگاه اینیشتین

     

    آلبرت اینشتین (فوت ۱۹۵۵ م) در رساله ی پایانی عمر خود با عنوان: “دی ارکلرونگ” Die Erkla”rung – von: Albert Einstein – ۱۹۵۴ یعنی:”بیانیه” که در سال ۱۹۵۴ آن را در امریکا و به آلمانی نوشته است :
    اسلام را بر تمامی ادیان جهان ترجیح میدهد و آن را کاملترین و معقولترین دین می داند.

    این رساله در حقیقت همان نامه نگاری محرمانه ی اینشتین با آیت الله العظمی بروجردی (فوت۱۳۴۰ش =۱۹۶۱م) است که توسط مترجمین برگزیده آن زمان ایران محرمانه صورت پذیرفته است.

     

     آلبرت اینشتین و مطالعه کتاب بحار الانوار علامه مجلسی

     

    اینشتین در این رساله “نظریه نسبیت” خود را با آیاتی از قرآن کریم و احادیثی از (نهج البلاغه) و بیش از همه بحارالانوار علامه مجلسی (که از عربی به انگلیسی ترجمه و تحت نظر آیت الله بروجردی شرح می شده) تطبیق داده و نوشته که :
     هیچ جا در هیچ مذهبی چنین احادیث پر مغزی یافت نمیشود و تنها این مذهب شیعه است که احادیث پیشوایان آن نظریه پیچیده “نسبیت” را ارائه داده ولی اکثر دانشمندان نفهمیده اند .

     از آن جمله حدیثی است که علامه مجلسی در مورد معراج جسمانی رسول اکرم (صلی الله علیه و اله) نقل میکند که : هنگام برخاستن از زمین دامن یا پای مبارک پیامبر به ظرف آبی میخورد و آن ظرف واژگون میشود.اما پس از اینکه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) از معراج جسمانی باز میگردند مشاهده میکنند که پس از گذشت این همه زمان هنوز آب آن ظرف در حال ریختن روی زمین است …
    اینشتین این حدیث را از گرانبهاترین بیانات علمی پیشوایان شیعه در زمینه ی “نسبیت زمان” دانسته و شرح فیزیکی مفصلی بر آن مینویسد…

    همچنین اینشتین در این رساله “معاد جسمانی” را از راه فیزیکی اثبات میکند (علاوه بر قانون سوم نیوتون=عمل وعکس العمل) . او فرمول ریاضی معاد جسمانی را عکس فرمول معروف “نسبیت ماده و انرژی” میداند:
    E = M.C۲ » M = E :C۲

    یعنی اگر حتی بدن ما تبدیل به انرژی شده باشد دوباره عینا” به ماده تبدیل شده و زنده خواهد شد.


     اینشتین قائل است که وحدت وجود(بحث های فلسفی) از خرافات شایع است

    او همچنین در همین رساله عقیده ی به “وحدت وجود” را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه “فیزیک کلاسیک” و “فیزیک نسبیتی” به شدت مورد حمله قرار می دهد …
    بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است (حیز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد…

     او همچنین در همین رساله عقیده ی به “وحدت وجود” را از خرافات های شایع شده توسط ملا صدرا تلقی کرده و آن را از دیدگاه “فیزیک کلاسیک” و “فیزیک نسبیتی” به شدت مورد حمله قرار می دهد …
    بطور خلاصه: او میگوید: هر موجودی دارای حیطه و مرز فیزیکی خاص خود است (حیز وجودی) که امکان ندارد با موجود یا وجود دیگری اتحاد یا وحدت داشته یا بیابد…

     

     

     

    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه  لینک ثابت  [ 10:38:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      سوال یک دختربچه ۹ساله شیعه    

     

     

    ازمدیر خود که باعث شد تمام کارشناسان شبکه های وهابی جوابی بجز سکوت برایش نیافتند:

    ما درکلاس ۲۴نفر هستیم، معلم ما وقتی میخواد از کلاس بیرون بره به من میگه : خانم محمدی ، شما مبصر باش تا نظم کلاس بهم نریزه . . . وبه بچه ها میگه: بچه ها ، گوش به حرف مبصر کنید ، تا برگردم . شما میگید پیامبر(صلی الله علیه واله ) از دنیا رفت وکسی را به جانشینی خودش انتخاب نکرد ، آیا پیامبر(صلی الله علیه واله) ، به اندازه معلم ما ، بلد نبود یک مبصر و یک جانشین بعد از خودش تعیین کند که نظم جامعه … اسلامی به هم نریزد ؟!
    جواب مدیر اهل سنت به دانش آموز شیعه: برو فردا با ولی ات بیا کارش دارم ، دانش آموز رفت وفرداش با دوستش اومد. مدیرگفت: پس چرا ولیتو نیاووردی ، مگه نگفتم ولیتو بیار ؟ دانش آموز گفت: این ولیه منه دیگه . مدیر عصبانی شدوگفت: منظور من از ولی سرپرسته ، پدرته ، رفتی دوستتو آوردی؟ دانش آموز گفت: نشد دیگه اینجا میگی ولی یعنی سرپرست ، پس چطور وقتی پیامبر میگه این علی ولی شماست میگید معنی ولی میشه دوست . بنازم به این بچه شیعه .

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت [چهارشنبه 1395-05-27] [ 10:59:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      لحظه ها    

     

     

    *سفره دلتان را زود پهن  نکنید

    *حرف زدن، دو رکن دارد: خوب حرف زدن و حرف خوب زدن.

    *خانه بی نمازها، ظلمتکده است.

    *گنهکار، دشمن خویش است.

    *حیا، صدف تقواست .

    *گل باشید تا پس از مرگ نیز معطر بمانید.

    *بعضی آدم ها « دام » اند.

    *زبانی که فقط نیش زدن بلد است ، بزرگترین عقرب است.

    *کارها را سخت نگیرید ، سرسخت تر از اراده انسان ، چیزی نیست.

    *سکوت، سخن بزرگی است که خداوند به گویاترین زبانها بخشیده است.

    *خداوند، قرآن را بر قلب پیامبر(ص) فرو فرستاد. ما نیز آیات را در صفحه قلبمان بنویسیم.

    *اگر وقت کردید ، به خودتان سری بزنید .

    *روزی که از پلکان  « من » پایین بیاییم ، هزاران نردبان تا پشت کهکشان پیش پایمان نهاده می شود.

    *در دستور زبان عرفان ، فعل چنین صرف می شود : من نیستم ، تو نیستی ، او هست .

    *دل ، معبد فرشتگان است ، به شیطان اجازه اش ندهید.

    *سزای سخن چین ، نشنیدن است .

    *گویا ترین پند کردار نیک است.

    *از خود کم تر، سخن گفتن ، فضیلت بزرگی است که کمتر دیده می شود.

    *زبان ، پرده دار پرده در است.

    *اگر از هشدارهای آگاهان برنخیزیم، سیلی روزگار بیدارمان خواهد کرد.

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت  [ 06:34:00 ب.ظ ]

    1 نظر »

       
      کلمه ها    

     

     

    برترین کلمه ، « الله » است .

    حاضرترین کلمه ، « خدا » ست .

    وسیع ترین کلمه ، « بهشت » است .

    پاک ترین کلمه ، « فطرت » است.

    آرام ترین کلمه ، « سکوت » است .

    گرسنه ترین  کلمه ،  « حرص » است .

    مهربان ترین کلمه ، « مادر » است .

    خونین ترین کلمه ، « جنگ » است .

    بی نیاز ترین کلمه ، « قناعت » است .

    با حیاء ترین کلمه ، « فاطمه » است .

    راستگو ترین کلمه ، « آینه » است .

    تنگ ترین کلمه ، « قبر » است .

    پژمرده ترین کلمه ، « یتیم » است .

    بی حال ترین کلمه ، « تنبل » است .

    عبرت انگیز ترین کلمه ، « قبرستان » است.

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت [سه شنبه 1395-05-26] [ 10:27:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      عفت گرایی ابن سیرین    


     

    جوانی  خوش سیما به نام « ابن سیرین »  که در یک دکان بزّازی ، شاگردی می کرد مورد طمع زنی هوسباز قرار گرفت؛ آن زن برای رسیدن به خواهش شهوانی و شیطانی خویش نقشه ای ریخت، بدین صورت که روزی به دکان بزازی رفته و پارچه های زیادی خریداری کرد و چون حمل آن پارچه ها برایش دشوار بود به صاحب دکان گفت : اگر ممکن است . اجازه بدهید شاگرد شما مرا در حمل پارچه ها کمک کند.

     

    آقای بزاز نیز موافقت کرد و ابن سیرین پارچه ها را برداشت و همراه زن به خانه او رفت. زن بی درنگ ماجرای عشق خود را نسبت به او بازگو کرد و گفت : خرید این همه پارچه نقشه ای بود تا تو را به خانه ام بیاورم و اکنون هیچ محدودیتی برای تو وجود ندارد؟

     

    ابن سیرین که مانند هر جوان دیگری ، میل جنسی داشت در آغاز تحریک شد لیکن لحظه ای اندیشید، نخست رسوایی و بدنامی در این جهان را به یاد آورد و اینکه این رسوایی سبب می شود تا از یک زندگی سالم و انسانی محروم بماند. سپس عذاب های سخت عالم قبر و قیامت از خاطرش گذشت و دیگر اینکه از نعمت های بی کران بهشتی بی بهره می شود. و از همه اینها غمناک تر اینکه خداوند مهربان ، از او ناخشنود می گردد.

    این اندیشه ها سبب گردید تا شهوتش فروکش کند و خود را نگه دارد. سرانجام ابن سیرین از این کار روی برتافت و زن را سخت، پند و اندرز داد، لیکن این پند و اندرزها در دل شیطانی او اثر نگذاشت.

    زن او را تهدید کرد که اگر به خواسته من تن ندهی ، با داد و فریاد همسایه ها را خبر می کنم  و می گویم که تو قصد بدی نسبت به من داشته ای !

    ابن سیرین که خود را در یک دام خطرناک و شیطانی می دید لحظه ای اندیشید، ناگهان نقشه ای به ذهنش رسید، سپس اعلام آمادگی کرد و اجازه خواست برای تخلیه به دستشویی برود، زن نیز به او اجازه داد.

    ابن سیرین بی درنگ به آنجا رفت و بدن و لباسش را با نجاست آلوده کرد و با همان حال به نزد او بازگشت!!

    زن با دیدن این صحنه از او بدش آمد و با بد و بیراه گفتن ، او را از خانه اش بیرون کرد.

    پس از این جریان بود که خداوند به ابن سیرین علم تعبیر خواب بخشید و سپس یکی از عالمان و قاضیان مشهور عصر خویش گردید  و نیز از همسرش سی فرزند متولد گشت که نوزده تا پسر و یازده تا دختر.

     

     

    شیخ عباس قمی ،الکنی و الالقاب،ج1،ص308

    تهذیب الکمال فی اسماء الرجال،ج25،ص 344-354،شماره5280

    محمدباقر خوانساری،روضات الجنات،ج7،ص237.

     

     

    موضوعات: سخن بزرگان, متفرقه  لینک ثابت  [ 10:08:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      زن غربی را آزاد کنید    

     

     

    مقایسه زن در فرهنگ اسلامی و فرهنگ غرب

     

     

    زن در اسلام دارای آزادی انسانی و معنوی و علمی است، ولی در فرهنگ غرب دارای آزادی حیوانی در شهوت ها و هوس هاست.

    زن در فرهنگ اسلامی دارای حجب و حیا و عفاف است و در فرهنگ غرب در بی قیدی و بی بند و باری است.

    زن در فرهنگ اسلامی ، با حجابش همچون مرواریدی در صدف است ، اما در فرهنگ غرب ، وسیله ای برای خودنمایی.

    زن در فرهنگ اسلامی ، نخستین عشق خود را به شوهرش تقدیم می کند و در فرهنگ غرب آخرین عشق خودرا پس از معاشرت های بسیار ، به طور محدود در خدمت شوهر قرار می دهد.

    در فرهنگ اسلامی ، زینت و آرایش زن ، برای شوهر و خانواده اوست ، اما در فرهنگ غرب ، آرایش برای همه است.

    در فرهنگ اسلامی ، به نشانه محبت و تقدیر برای زنان مهریه قرار داده شده و در فرهنگ غرب ، زن باید مخارج خود را خود تأمین کند.

    در فرهنگ اسلامی ، ارزش زن به معنویت و کمالات و سیرت اوست و در فرهنگ غرب ، ارزش زن به صورت و تن اوست روزی که  زیبایی اش از بین برود و توان کاری نداشته باشد، دیگر ارزشی ندارد.

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت  [ 10:06:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      پلاستیک به جای ساک ورزشی (شهید هادی)    

     

     

     

     

    حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم که ابراهیم وارد سالن شد و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم ، تیپ وهیکلت خیلی جالب شده.وقتی داشتی تو راه می اومدی دوتا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن،شلوار وپیراهن شیک که پوشیده بودی و از ساک ورزشی هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشکاری.

    ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جاخورد. انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.
    ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می ریخت.هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! ما باشگاه می ائیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و… ، تو با این هیکل روی فرم این چه لباس هایی است که می پوشی؟ ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیه می کرد:اگر ورزش رو برای خدا انجام بدین عبادت است و اما اگر به هر نیت دیگری باشین ضرر خواهید کرد.

     

    البته ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد .مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند ، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.

     

     

    موضوعات: شهید, متفرقه  لینک ثابت  [ 11:05:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ترغیب کودکان برای خواندن نماز اوّل وقت    

     

     

     

    سؤال: دختری ده ساله دارم که نماز خواند‌ن‌ خود را خیلی به تأخیر می‌اندازد و هرچه از اوّل وقت به او می‌گویم که عزیزم نماز خود را بخوان، فایده ای ندارد. من و پدرش همیشه نماز خود را در اوّل وقت می‌خوانیم ولی او کم پیش می‌آید که اوّل وقت نماز خود را بخواند. لطفاً ما را ارهنمایی کنید.

     

    جواب:

    چند نکته و توصیه وجود دارد که می‌تواند به ترغیب کودکان برای خواندن نماز اوّل وقت کمک کند؛ از جمله:

     

    الف. بیان فضیلت ها

     

    اوّلین نکته این است ما هیچ گاه نباید برای خواندن نماز در اوّل وقت به فرزندان خود فشار بیاوریم و آنها را مجبور کنیم؛ بلکه ما باید تنها فضیلت‌ نماز اوّل وقت را برای آن‌ها بیان کنیم؛ آن هم در یک فضای خیلی صمیمانه و دوستانه و با کارهایی مثل خواندن کتاب.

    گاهی اوقات خیلی خوب است که در طول هفته جلسه‌ای با بچّه‌های خود در محیط خانه برقرار کنیم و از یک کتاب روایی دو روایت درباره‌ی نماز اوّل وقت انتخاب کنیم و برای آن‌ها بخوانیم. چون کلام اهل بیت نور است و روی فرزندان اثر مثبت می‌گذارد.

    استفاده از بیان و لحن خوب

    البته باید دقّت داشته باشیم که ما نباید یا لحنی تند و دستو آمیز این کار را انجام دهیم؛ بلکه در یک فضای آرام با فرزندان خود بنشینیم و بگوییم: قرار است بنشینم و چند جمله‌ی خوب را از روی کتاب بخوانیم و آن را تحلیل کنیم.

    خیلی از مواقع ما پدر و مادرها فکر می‌کنیم که فقط باید به فرزندان خود تذکّر بدهیم و کمتر موضوعی را تبیین می‌کنیم؛ در صورتی که بهتر است وقتی از نماز اوّل وقت برای بچّه‌ها سخن می‌گوییم، دلیل آن را هم تبیین کنیم و با استفاده از روایات، آثار و ثواب و خواصّ نماز اوّل وقت خواندن را نیز به آن‌ها بگوییم.

     

    ب.تنظیم برنامه ها با نماز

     

    نکته‌ی بعدی این است که برنامه‌های خانه را به گونه‌ای طراحی کنیم که نماز اوّل وقت ارزش محسوب شود؛ یعنی در تنظیم برنامه ها، نماز باید محور قرار گیرد؛ به عنوان مثال بگوییم: این کار را بعد از نماز مغرب انجام می‌‌دهیم یا مثلاً تا اذان ظهر این برنامه را داریم. مادر به جای این‌که به فرزندش بگوید: برو نمازت را بخوان تا من نهار را بیاورم، باید بگوید: نهار خوردن ما بعد از نماز ظهر و عصر است؛ بنابراین، باید نماز را در زندگی خود محور قرار دهیم.

     

    ج. ابراز محبّت

     

    گاهی اوقات خیلی خوب است که با ابراز محبّت و بیان احساسات فرزندان خود را به نماز خواندن ترغیب کنیم. مثلاً بگوییم: دوست دارم دختر گلم همین الآن نماز خود را بخواند، با این کار خیلی خوشحال می‌شوم. بعد هم ابراز خوشحالی کنیم و پیشانی فرزند خود را ببوسیم و به او بگوییم: ببین من را چقدر خوشحال کردی. این ابراز خوشحالی و بیان احساسات به حلّ مشکل فرزندمان کمک می‌کند.

     

    سؤال: فرزند ده ساله‌ی من تمایلی به پوشیدن چادر ندارد؛ با وجود این‌که در خانواده‌ی ما پوشیدن چادر مهم است و ما آن را رعایت می‌کنیم، امّا او چندان تمایلی به این کار ندارد؛ گاهی می‌پوشد و گاهی نمی‌پوشد. هم محبّت در خانواده بوده است و هم او را تشویق کرده ایم. گاهی هم او به اصرار ما چادر می‌پوشد؛ امّا رغبت زیادی نشان نمی‌دهد. لطفاً راهنمایی کنید.

     

    راهکارها:

     

    الف. پرهیز از سختگیری بیش از حد

     

    گاهی اوقات سختگیری‌های خود والدین باعث می‌شود که بچّه‌ها پوشیدن چادر را نپذیرند؛ مثلاً کودک می‌بیند که وقتی چادر سر می‌کند، مادر مدام می‌گوید موی خود را بپوشان، مراقب حجاب خود باش، این‌ چه وضع چادر پوشیدن است، پشت چادر را جمع کن تا خاکی نشود، باران آمده است خیس نشود! لذا وقتی چادر سر می‌کند حس می‌کند که بمباران‌ه تذکّرات پشت سر هم شروع می‌شود.

    ما باید با بیان صحیح از او بخواهیم که چادر بپوشد. حتّی اگر می‌بینیم موی دختر ما از چادر بیرون است، گونه‌ی او را ببوسیم و در همان حال که او را می‌بوسیم، موی او را هم مرتّب کنیم. در حقیقت باید با محبّت و با استفاده از روش‌های غیر مستقیم این کار را انجام دهیم.

     

     

    ب. استفاده الگوهای عینی مناسب

     

    دومین نکته‌ این است که ما باید بر اساس الگوهای عینی فرزندان خود را محجّبه کنیم. وقتی بچّه‌های ما مدام پای سریال‌های خارجی می‌نشینند، دیگر ما نباید انتظار داشته باشیم که چادر سر کنند. در این صورت این کار برای آنها سخت می‌شود؛ چون مدام آن موارد عینی را می‌بینند که بدون حجاب است.

    همانطور که می‌دانید، در امر تربیت، “دیدن“ یکی از بخش‌های یادگیری است. لذا ما باید دقّت کنیم که فرزندان ما بیشتر انسان‌های چادری را ببینند تا از آن‌ها الگو بگیرند و در افراد فامیل‌ و دوستان و هم کلاسی‌های او نیز این توجّه را داشته باشیم.

     

    پرسمان کودک- استاد تراشیون

    توسط ثقلین در تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۹۴

     

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت [دوشنبه 1395-05-25] [ 09:23:00 ق.ظ ]

    ارسال نظر »

       
      ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت    

     

     

     

    ﮐـــﻮﺭﯼ ﺁﻣﺪ ﻭﺳﻂ ﺻﺤﻦ ﺗﻮ، ﺑﯿﻨﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭﯾﻠــــﭽﺮﯼ، ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺗﺎ ﭘﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﮐﺎﻓﺮﻯ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺿـــــــﺮﯾﺢ ﺗﻮ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺍﻓﺘﺎﺩ
    ﺳﺠﺪﻩ ﺍﯼ ﮐﺮﺩ ﺳﭙﺲ ﺷﯿﻌﻪ ﻣﻮﻻ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﯼ ﺁﯾﻨﻪ ﻫﺎ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ
    ﺯﺷﺖ ﺁﻣﺪ،ﻣﺘﺤﻮﻝ ﺷﺪ ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺁﻧﮑﻪ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺷﻔﺎ آﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺿﺮﯾﺢ ﺗﻮ ﻣﺴﯿﺤﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺯﺍﺋﺮﯼ ﮔﻔﺖ ﭼﺮﺍ ﺍﺷــــــــﮏ ﻧﺪﺍﺭﻡ آقا
    نگهش ﮐﺮﺩﯼ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻩ ﯼ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﯾﮏ ﺟﻮﺍﻥ ﺣﺎﺟﺘﺶ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩﮐﻪ ﺯﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ
    ﺭﻓﺖ … ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﯽ ﭘﯿﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺑﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺑﻪ ﮔﻤﺎﻧﻢ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺗﻮ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
    ﺁﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﻭ ﺑﺎ ﯾﺪ ﺑﯿﻀـــــﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺻﺒﺢ ﺩﺭﻗﺎﻣﺖ ﯾﮏﻣﺮﺩﮔـــــﺪﺍ،ﺭﻓﺖ ﺣﺮﻡ
    ﻇﻬﺮ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺍﺫﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ! ﺁﻗﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻋـــﺮﺵ؛ﺣﺮﻡ
    ﺩﻭﺳﻪ ﺗﺎ ﻓﺮﺵ ﺗﮑﺎﻥ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺑﺎﻻ ﺑﺮﮔﺸﺖ
    ﻧﻔﺲ ﺧﺎﺩﻣﺘﺎﻥ ﺧﻮﺭﺩ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻧﺼـــــــﺮﺍﻧﯽ
    ﺩﺭ ﺣﺮﻡ ﺷﯿﻌﻪ ﺷﺪ،اﺯ ﻣﺬﻫﺐ ﺗﺮﺳﺎ ﺑﺮﮔﺸﺖ…

     

    اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی٬ الامامِ التّقی النّقی و حُجّّتكَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ ومَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید،صَلَوةَ كثیرَةً تامَةً زاكیَةً مُتَواصِلة مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلی اَحد مِنْ اوْلیائک.

     

     

    موضوعات: متفرقه  لینک ثابت [یکشنبه 1395-05-24] [ 02:30:00 ب.ظ ]

    ارسال نظر »
    « 1 2 3 4 5 6 ...7 ...8 9 10 11 12 »
     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود