یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 40
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 863
  • 1 ماه قبل: 5254
  • کل بازدیدها: 167547

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • سامیه بانو
  • نورفشان

  • رتبه

     
    « تکبر
    انتظار »

       
      علـــ❤ـی بن ابی طالب علیه السلام ...    

     

     

    یا  فتاح

     

     

    مصرع ناقص من کاش که کامل می شد
    شعر در وصف تو از سوی تو نازل می شد 

    شعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیست
    واژه در دست من آنگونه که می خواهم نیست

    من که حیران تو حیران توام می دانم
    نه فقط من که در این دایره سرگردانم

    همه ی عالم و آدم به تو می اندیشد
    شک ندارم که خدا هم به تو می اندیشد

    کعبه از راز جهان راز خدا آگاه است
    راز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله است

    کعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست
    «پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»

    کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دید
    خود زلیخا شد و خود پیرهن صبر درید

    کعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشت
    قلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:

    «ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چه
    مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»

    راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
    کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

    روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
    «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید

    می رسد دست شکوه تو به سقف ملکوت
    ای که فتح ملکوت است برای تو هبوط

    نه فقط دست زمین از تو تو را می خواهد
    سالیانی ست که معراج خدا می خواهد-

    زیر پای تو به زانوی ادب بنشیند
    لحظه ای جای یتیمان عرب بنشیند

    دم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علی
    رقص شمشیر تو تفریح خدا بود علی

    وای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستی
    وای اگر پارچه ی زرد به سر می بستی

    در هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زد
    نعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زد

    بار دیگر سپر و تیغ و علم را بردار
    پا در این دایره بگذار عدم را بردار

    بعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدی
    یازده مرتبه در آینه تکرار شدی

    راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست
    کهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ست

    روز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید
    «ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.

     

    سید حمیدرضا برقعی

     

     

    موضوعات: شعر  لینک ثابت [جمعه 1395-05-29] [ 06:20:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود