عبدالرّحمن بن حجّاج مى گوید:
از ابن ابى لیلى شنیدم که مى گفت : امیرمؤمنان على (علیه السلام ) در حادثه اى قضاوت عجیبى کرد که بى سابقه است و آن اینکه :
دو نفر مرد در مسافرت ، با هم رفیق شدند، هنگام غذا در محلى نشستند تا غذا بخورند، یکى از آنان پنج گرده نان از سفره خود بیرون آورد و دیگرى سه گرده نان ، در آن هنگام مردى از آنجا عبور مى کرد او را دعوت به خوردن غذا کردند، او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند، مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظى ، هشت درهم به آنان داد و گفت :
این هشت درهم را به جاى آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت ، آن دو نفر در تقسیم پول نزاع کردند، صاحب سه نان مى گفت :
نصف هشت درهم مال من است و نصف آن مال تو.
ولى صاحب پنج نان مى گفت : پنج درهم آن مال من است و سه درهم آن مال تو است .
آنان نزاع و کشمکش خود را نزد على (علیه السلام ) آوردند و داورى را به او واگذار نمودند. على (علیه السلام ) به آنان فرمود:
⬅️⬅️ نزاع و کشمکش در اینگونه امور، از فرومایگى و پستى است ، صلح و سازش بهتر است ، بروید سازش کنید.
صاحب سه نان گفت :من راضى نمى شوم مگر به آنچه حقیقت است و شما در این باره قضاوت به حق کنید.
امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:
اکنون که تو حاضر به سازش نیستى و حقیقت را مى خواهى ، بدانکه حق تو از آن هشت درهم ، یک درهم است .
او گفت :سبحان اللّه ! چطور، حقیقت اینگونه است ؟!
حضرت على (علیه السلام ) فرمود:
اکنون بشنو تا توضیح دهم : آیا تو صاحب سه نان نبودى ؟
او گفت : چرا من صاحب سه نان هستم.
على (علیه السلام ) فرمود:
رفیق تو صاحب پنج نان است ؟
او گفت : آرى .
على (علیه السلام ) فرمود:
بنابراین ، این هشت نان ، (با توجّه به سه نفر خورنده )۲۴قسمت مى شود.
تو صاحب سه نان (هشت قسمت نانها) را خورده اى و رفیق تو نیز هشت قسمت را خورده و مهمان نیز هشت قسمت را خورده است و چون آن مهمان هشت درهم به شما دو نفر داده ، هفت درهم آن مال رفیق تو (صاحب پنج نان ) است و یک درهم آن مال تو (صاحب سه نان ) است .آن دو مرد در حالى که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر على (علیه السلام ) رفتند.
هر نان سه قسمت میشود و مهمان یک قسمت از سهم کسی خورده که سه نان داشته و هفت قسمت از سهم کسی خورده که پنج نان داشته است.