یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


... و اینک نیک بنگر حتی از میان خارها نیز میتوان رویید: با رویشی سرخ، با منشی سبز و این است رمز دوام شیعیان در حصار دجالیانِ زمان: رویش سرخ حسینی همرا با منش سبز مهدوی!!

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

  • جستجو


    موضوعات

  • همه
  • روایت
  • شهید
  • درست نویسی
  • کلام رهبری
  • سخن بزرگان
  • متفرقه
  • دانلود ها
  • سبک زندگی
  • قرآن
  • امالی(شیخ صدوق)
  • نهج البلاغه
  • شعر
  • نگین آفرینش
  • محرم
  • سیاسی
  • صاحب الزمان
  • اربعین
  • کربلا
  • خدا
  • شهید ابراهیم هادی

  •   فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
  • RSS چیست؟

    آمار

  • امروز: 65
  • دیروز: 76
  • 7 روز قبل: 1553
  • 1 ماه قبل: 5568
  • کل بازدیدها: 168454

  • یا اَیُهَا العَزیز انْظُرْ إِلَيْنَا نَظْرَةً رَحِيمَةً


    کاربران آنلاین

  • نورفشان
  • یا مهدی
  • مرضیه کرنوکر
  • فاطمه خانه زر
  • زینب نکوئیان

  • رتبه

     
    « حفظ جان شیعیان هدف امام حســ❤ــن صلوات الله علیه از صلح !
    تقوا کمش هم زیاد است »

       
      تدریس ریاضی توسط امیرالمؤمنین علـــ❤ــی علیه السلام    

     

     

     

    عبدالرّحمن بن حجّاج  مى گوید:

    از ابن ابى لیلى شنیدم که مى گفت : امیرمؤمنان على (علیه السلام ) در حادثه اى قضاوت عجیبى کرد که بى سابقه است و آن اینکه :

    دو نفر مرد در مسافرت ، با هم رفیق شدند، هنگام غذا در محلى نشستند تا غذا بخورند، یکى از آنان پنج گرده نان از سفره خود بیرون آورد و دیگرى سه گرده نان ، در آن هنگام مردى از آنجا عبور مى کرد او را دعوت به خوردن غذا کردند، او نیز کنار سفره آنان نشست و از آن غذا خوردند، مرد رهگذر پس از خوردن غذا و هنگام خداحافظى ، هشت درهم به آنان داد و گفت :

     این هشت درهم را به جاى آنچه خوردم به شما دادم و از آنجا رفت ، آن دو نفر در تقسیم پول نزاع کردند، صاحب سه نان مى گفت :

    نصف هشت درهم مال من است و نصف آن مال تو.

    ولى صاحب پنج نان مى گفت : پنج درهم آن مال من است و سه درهم آن مال تو است .

    آنان نزاع و کشمکش ‍ خود را نزد على (علیه السلام ) آوردند و داورى را به او واگذار نمودند. على (علیه السلام ) به آنان فرمود:

    ⬅️⬅️ نزاع و کشمکش در اینگونه امور، از فرومایگى و پستى است ، صلح و سازش بهتر است ، بروید سازش کنید.

    صاحب سه نان گفت :من راضى نمى شوم مگر به آنچه حقیقت است و شما در این باره قضاوت به حق کنید.

    امیرمؤ منان على (علیه السلام ) فرمود:

    اکنون که تو حاضر به سازش نیستى و حقیقت را مى خواهى ، بدانکه حق تو از آن هشت درهم ، یک درهم است .

    او گفت :سبحان اللّه ! چطور، حقیقت اینگونه است ؟!

    حضرت على (علیه السلام ) فرمود:

    اکنون بشنو تا توضیح دهم : آیا تو صاحب سه نان نبودى ؟

    او گفت : چرا من صاحب سه نان هستم.

    على (علیه السلام ) فرمود:

    رفیق تو صاحب پنج نان است ؟

    او گفت : آرى .

    على (علیه السلام ) فرمود:

    بنابراین ، این هشت نان ، (با توجّه به سه نفر خورنده )۲۴قسمت مى شود.

    تو صاحب سه نان (هشت قسمت نانها) را خورده اى و رفیق تو نیز هشت قسمت را خورده و مهمان نیز هشت قسمت را خورده است و چون آن مهمان هشت درهم به شما دو نفر داده ، هفت درهم آن مال رفیق تو (صاحب پنج نان ) است و یک درهم آن مال تو (صاحب سه نان ) است .آن دو مرد در حالى که حقیقت مطلب را دریافتند، از محضر على (علیه السلام ) رفتند.

     

    هر نان سه قسمت میشود و مهمان یک قسمت از سهم کسی خورده که سه نان داشته و هفت قسمت از سهم کسی خورده که پنج نان داشته است.

     

     

    موضوعات: روایت  لینک ثابت [سه شنبه 1395-05-19] [ 12:21:00 ب.ظ ]


    فرم در حال بارگذاری ...

      فید نظر برای این مطلب

     
    •  خانه  
    •  تماس   
    •  ورود