.
.
.
.
اولين كسى كه از ميان فرزندان أبى طالب آن روز كشته شد، على اكبر فرزند حسين بن على [عليه السّلام] بود. مادرش ليلى دختر أبى مرّة بن عروة بن مسعود ثقفى بود. [على اكبر] حمله به [سپاه دشمن] را آغاز كرد و در آن حال [با شعر] مى گفت:
من على بن حسين بن على هستم، به پروردگار خانه كعبه قسم، كه ما به [جانشينى] پيامبر از ديگران سزاوارتريم، بخدا قسم، آن زنازاده نخواهد توانست بر ما حكومت كند.
پس از آنكه چندين بار به دشمن حمله برد و اين اشعار را تكرار كرد، مرّة بن منقذ بن نعمان عبدى وى را ديد، گفت: [همه] گناهان عرب به پاى من، اگر [اين بار اين نوجوان از كنارم بگذرد و همان عمل گذشته را تكرار كند و پدرش را به عزايش ننشانم!] [بنابراين اين بار كه على اكبر از ميدان] مى گذشت و با شمشيرش به مردم حمله مى برد مرّة بن منقذ با وى درگير شد و با نيزه او را زد، على اكبر به زمين افتاد مردم دورش را گرفته با شمشيرهايشان او را قطعه قطعه كردند. حسين [عليه السّلام] بالاى سرش آمد، در حالى كه مى فرمود: خدا بكشد ملّتى را كه تو را كشت، اى پسرم! چه چيزى آنها را به جسارت در برابر خداى رحمان و هتك حرمت رسول [الله] صلّى اللّه عليه و آله و سلم واداشته! بعد از تو خاك بر سر دنيا و زندگى دنيا. [در همين حال] زنى با شتاب [به ميدان] آمده در حالى كه فرياد مى كشيد: آى برادرم! آى برادرزاده ام! خود را روى [بدن على اكبر] انداخت! حسين [عليه السّلام] نزدش آمده، دستش را گرفته به خيمه بازگرداند، و نزد جوانانش آمد، فرمود: برادرتان را حمل كنيد، آنها على اكبر را از جايى كه بر زمين افتاده بود برداشتند و پيشاپيش خيمه اى كه جلويش مى جنگيدند قرار دادند.
.
.
نخستين گزارش مستند از نهضت عاشورا / ترجمه وقعة الطف ؛ ص180،181